گزارش دنیای اقتصاد از شعب موسسات مالی و اعتباری در تهران
واکنش مردم به هشدارهای بانک مرکزی
لیلا اکبرپور: هشدارهای بانک مرکزی درخصوص موسسات مالی و اعتباری بدون مجوز و درخواست این نهاد نظارتی از وزارت ارشاد اسلامی برای جلوگیری از تبلیغات اینگونه موسسات در رسانهها هفته گذشته را هفتهای خبرساز برای بازار غیر متشکل پولی تبدیل کرد. در حالیکه برخی از موسسات مالی و اعتباری خبر از اخذ مجوز نهایی میدادند، وزارت ارشاد درج آگهیهای تبلیغاتی این موسسات را ممنوع اعلام کرد و بانک مرکزی هم هشدار داد. در عینحال مدیر اداره نظارت بر موسسات مالی و اعتباری بانک مرکزی در روز چهارشنبه در گفتوگویی با دنیای اقتصاد اعلام کرد، موسسه مالی و اعتباری بنیاد ۹۰درصد راه را برای اخذ مجوزش پیموده و در مصاحبه با یکی از خبرگزاریها گفت: موسساتی همچون قوامین، مهر و انصارالمجاهدین نیز درصدد اخذ مجوز نهایی از بانک مرکزی هستند.
درج اخبار گوناگون در رسانهها به موازات واکنش مسوولان و کارشناسان اقتصادی، موجب اظهارنظر مردم که سپردهگذاران و اصلیترین استفادهکنندگان محصول این موسسات هستند نیز شد. از اینرو شنبه صبح (روز گذشته) در سطح شهر به شعب موسسات مالی و اعتباری رفته و با مشتریان گفتوگویی را انجام دادهایم که در ادامه میآید:
وارد یکی از شعب شدم، در مقابل درب یک سیستم نوبتدهی وجود داشت، کلید یک را فشار دادم و من هم یک شماره گرفتم، روی قبض شماره ۸۹ ثبت شده بود، کناری ایستادم و نگاهی به مردم انداختم همه در آرامش بودند عدهای در مقابل باجه و برخی روی صندلی نشسته و منتظر بودند تا شمارهشان اعلام شود، بهخودم گفتم از ۲ حالت خارج نیست. یا این مشتریان اهل شنیدن اخبار و خواندن روزنامهها نیستند و یا میخوانند و توجه نمیکنند، روی صندلی کنار آقای میانسالی نشستم و گفتم، واقعا عجیبه آقا، این همه بانک مرکزی هشدار میدهد که موسسات مجوز ندارند اما مردم توجهی نمیکنند. آقای میانسالی نگاهی کرد و گفت: از این عجیبتر این است که تا به حال اتفاقی نیفتاده است، من که دیگر به موسسات بدون مجوز خوشبین شدم. پرسیدم آقا، نیفتادن اتفاق و خوشبینی شما چه ربطی داشت: آقا گفت: خانم، من ۱۴ سال که دفترچه حساب این موسسه را دارم، وام گرفتم، ماشین فروختم و پولش در این دفترچه واریز کردم، خلاصه هر وقت پول میخوام یک سری به این شعبه میزنم ولی تا حالا به مشکلی برنخوردهام. حالا میبینیم تازه بانک مرکزی میگوید، این موسسه مجوز ندارد، باباخدا پدر موسسهای را که بدون مجوز مشتریش را راضی میکند، بیامرزد.
یک خانم با دختر جوانی ۲تا صندلی آنطرفتر نشسته بودند و ظاهرا صحبت من و این آقا را شنیده بودند. لبخندی زدم و پرسیدم شما روزنامه میخوانید؟ خانم با بیمیلی گفت: نه، ای بابا در این روزنامهها چی مینویسند مگه؟ گفتم خانم کملطفی نکنید؟ خانم گفت: چطور مگه خودت خیلی روزنامه میخوانی؟ گفتم، خوب البته من خودم در یک روزنامه اقتصادی کار میکنم، خبرنگار حوزه بانک و بیمه هستم. خانم پرسید، کدام روزنامه؟ گفتم: دنیای اقتصاد. گفت: شوهرم خریدار روزنامه شما است، حتما روزنامه خوبی است آخر شوهرم خرید بیخودی نمیکند. نفس راحتی کشیدم و گفتم: شما در این شعبه حساب دارید؟ گفت: بله. پرسیدم از خدمات آن راضی هستید، گفت: من یک خانهدار هستم فقط یک دفترچه پسانداز لازم دارم، چند سالی است که در این شعبه حساب باز کردهام و هر وقت میآیم پول را واریز میکنم و گاهی برداشت، درواقع بانک من اینجا است. حتی یک وام خرید کالا هم گرفتیم و راستش سال اول سود بالای ۲۴درصد پرداخت میکردیم اما از امسال گفتند کاهش پیدا کرده و در مجموع مشکلی ندارم. گفتم: شنیدید بانکمرکزی از وزارت ارشاد خواسته این موسسه و چندتای دیگر مثل این حق تبلیغ ندارند؟ پرسید: چرا؟
گفتم: چون مجوز از بانکمرکزی ندارند. خندید و گفت: به حق چیزهای نشنیده، شوخی میکنی؟! بیرون را نگاه کردم.
یک آقای موتورسوار داشت موتورش را بیرون پارک میکرد وقتی وارد شعبه شد دستش بند بود و یک کیسه پارچهای دستش بود، گفتم آقا اجازه بدهید من برایتان شماره میگیرم، با تعجب نگاه کرد و گفت: ممنون. گفتم آقا در این بسته، پول است؟ نگاهی کرد و گفت: بله، فرمایش. گفتم: خواهش میکنم، میخواستم بدانم این پولها را در این شعبه سپردهگذاری میکنید؟ گفت: بله، اشکالی دارد؟ گفتم: اصلا، فقط تعجب کردم. پرسید: چرا؟ به قیافهام نمییاد این همه پول داشته باشم، اما درست فکر کردی، این پول مال صاحبکار است، داده که بریزم به حسابش. گفتم: نه آقا، سوءتفاهم نشود تعجب من از این بود که چطور به جای بانک به شعبه این موسسه آمدید؟ گفت: مگر فرقی میکند؟ پرسیدم: یعنی فرقی نمیکند؟ گفت: نه، این مثل بانک عمل میکنند همان فیش و همان سود. گفتم: نه آقا، بانکها ضوابطی دارند که اینها ندارند. با صدایی آهستهتر گفتم: تازه بانکمرکزی اعلام کرده این موسسات مجوز ندارند. بیحوصله گفت: اگر مجوز ندارند پس چرا بانکمرکزی درشان را نمیبندد؟
جلوی در یک خانم میانسال میخواست شماره بگیرد، گفتم خانم بفرمایید شعبه شلوغ شده من قبلا شماره گرفتهام، شما استفاده کنید.
با خوشحالی گفت: خودت لازم نداری، گفتم: نه قابل شما را ندارد و از شعبه آمدم بیرون.
به شعبه دیگری از موسسات مالی و اعتباری رفتم، انصافا شلوغ بود، این بار شماره نگرفتم و رفتم سراغ یک آقایی که داشت روزنامه میخواند، پرسیدم همیشه روزنامه میخوانید یا الان که منتظر هستید؟ گفت: نه من همیشه روزنامه میخوانم. ای بابا در سن و سال ما که بازنشسته شدهایم اگر روزنامه نخوانیم چکار کنیم؟
گفتم: آقا شنیدم بانک مرکزی مرتب از طریق روزنامهها هشدار میدهد که موسسات مالی و اعتباری مجوز ندارند، راست میگویند؟ گفت: خوب بله، روزنامهها این خبر را نوشتند، اما جای نگرانی نیست.
پرسیدم چرا، وقتی بانک مرکزی مطلبی را اعلام میکند باید توجه کرد. خندید و گفت: امان از دست شما جوانها آخر مگر میشود بدون مجوز در این مملکت کار کرد، یک سلمانی بدون مجوز باز کردم تا حالا ۲ دفعه پلمب شده با بدبختی باز کردم و دارم مجوز میگیرم. بعد میگویند این موسسه مجوز ندارد؟
یک آقایی با موهای سفید ایستاده بود و ما را نگاه میکرد. با خندهای گفت: دخترم اگر این موسسه مجوز بانک مرکزی را ندارد پس چرا بانک مرکزی به او دستور میدهد باید نرخ سود تسهیلات را ۱۷درصد بگیرد؟
لبخندی زدم و گفتم: آقایان من خبرنگار یک روزنامه اقتصادی هستم. امروز آمدم شعب موسسات مالی که ببینم این اخبار چه تاثیری بر روی سپردهگذاران دارد، اما برخلاف انتظارم میبینم مردم ما با حسابهای ساده سرانگشتی خود به نتایجی میرسند که شاید صدها کارشناس اقتصادی نتوانند.
خداحافظی کردم و آمدم سوی روزنامه ... .
ارسال نظر