کالبد شکافی آییننامه جدید تسهیلات و تعهدات کلان
در هفته گذشته، بانک مرکزی طی بخشنامهای، ویرایش بازنگری شده «آییننامه تسهیلات و تعهدات کلان» را به بانکها ابلاغ کرد. نگارنده با تاکید برمثبت دانستن این اقدام، بر این باور است که چنین بازنگریهایی، به دلیل بهنگام ویکپارچه نمودن بخشنامههای قدیمی و پراکنده، کمک شایانی به مجریان بخشنامهها میکند. در این نوشتار تلاش براین است با مروری بر مفاد بخشنامه جدید، تصویری ازنکات مبهم آن ارائه شود.
«صدیقه رهبر»
در هفته گذشته، بانک مرکزی طی بخشنامهای، ویرایش بازنگری شده «آییننامه تسهیلات و تعهدات کلان» را به بانکها ابلاغ کرد. نگارنده با تاکید برمثبت دانستن این اقدام، بر این باور است که چنین بازنگریهایی، به دلیل بهنگام ویکپارچه نمودن بخشنامههای قدیمی و پراکنده، کمک شایانی به مجریان بخشنامهها میکند. در این نوشتار تلاش براین است با مروری بر مفاد بخشنامه جدید، تصویری ازنکات مبهم آن ارائه شود. در مقدمه، بهتر است به منظور آگاهی خوانندگان محترم، به طور مختصر در مورد مقررات مورد بحث توضیحاتی داده شود. این بخشنامه که در اصطلاح بانکداری بینالمللی به «Large Exposure» معروف است از مهمترین مقررات احتیاطی به حساب آمده، پیشگیری از ریسک تمرکز، یکی از ریسکهای اعتباری را هدفگیری میکند. از این رو، یکی از نکات کلیدی در آن، تعیین حد برای پرداخت تسهیلات به اشخاص است. این حد، سقف پرداخت تسهیلات به هر شخص را مشخص میکند. که البته به همه مشتریان قابل پرداخت نیست. بلکه، پرداخت آن پس از اعتبار سنجی وحصول اطمینان از توانمندی اشخاص برای بازپرداخت اقساط انجام میشود. با این توضیحات ملاحظه میشود که هنگامی که شخصی (حقیقی یا حقوقی) برای دریافت تسهیلات ودیگر خدمات اعتباری به بانک مراجعه میکند، بانک باید دو مورد را بررسی کند. ۱- آیا اشخاص دیگری وجود دارند که به موجب روابط مالکیتی، مدیریتی وکنترلی با وی دارای منافع مشترکی بوده و قبلا از بانک تسهیلات دریافت کرده باشند؟ ۲- در صورت وجود، پس از شناسایی این اشخاص باید میزان تسهیلات وتعهدات به گونهای تعیین شود که از سقف مقرر فراتر نرود. علت اهمیت این موضوع در این است که چنانچه بانک بدون بررسی این موارد، به متقاضی وام پرداخت یا به نفع او برای خود تعهد ایجاد کند با خطر تمرکز در وامدهی روبهرو خواهد شد. پیامد این اقدام در صورت نامطلوب شدن وضعیت مالی وامگیرنده، به دلیل پیوند زنجیرهای وی با دیگر اشخاص دارای منافع مشترک، میتواند بروز اثرات دومینو «Domino Effect» و تسری مشکلات آنها به یکدیگرباشد، که در نهایت، وامگیرندگان را برای بازپرداخت اقساطشان به بانک با دشواری روبهرو خواهد کرد.بنابراین، دو تعریف مهم در این بخشنامه وجود دارد ۱- تعیین مصادیق اشخاصی که به دلیل دارا بودن منافع مشترک، باید با آنها به صورت یک مجموعه «واحد» و«کل» رفتار کرد. ۲- تعیین سقف فردی وجمعی این گونه تسهیلات وتعهدات کلان در سطحی که بانک را از درگیری با ریسک تمرکز در امان دارد. در عرف بانکداری بینالمللی، معیاری که برای تعیین حد مورد بحث، در نظر گرفته میشود سرمایه پایه (سرمایه نظارتی) است. تعریف سرمایه نظارتی برای اولین بار در سال ۱۹۸۸ توسط کمیته نظارت بربانکداری بال، در تفاهمنامه اول بال، در مورد «نسبت کفایت سرمایه» ارائه شد. گفتنی است یک بررسی کارشناسی کارشناسان در صندوق بینالمللی پول حاکی از این است که مقداراین حد، بین ۲۵-۱۵درصد سرمایه پایه، در کشورهای مورد بررسی متفاوت بوده است. انتخاب «سرمایه» به عنوان معیار، کاملا منطقی وبه دلیل نقشی است که این قلم از ترازنامه، برای پوشش زیانها ایفامی کند. حال با توجه به این توضیحات، مرور بخشنامه جدید را از بخش تعاریف آن آغاز میکنیم:
۱- در بند ۱-۴- بخش تعاریف، «یک شخص حقیقی یا حقوقی به طور مستقل» به مصادیق ذینفع واحد افزوده شده است. چنین مینماید که بدیهی بودن ضرورت تعیین سقف، (برای پرداخت تسهیلات/ایجاد تعهدات) برای هرشخص حقیقی وحقوقی مستقل به حدی بوده؛ که در ادبیات بانکی، اصولا تعریف ذینفع واحد بر پایه «دو یا چند شخص» مطرح است. بنابراین، ضرورتی برای آوردن این عبارت وجود نداشت.
۲- در بند ۱-۹- معیار تعیین سقف تسهیلات و تعهدات از سرمایه پایه، به «مجموع سرمایه پرداخت شده واندوختههای قانونی» تغییر داده شده و نقطه شروع برای تسهیلات کلان از ۱۰ درصد مجموع سرمایه پرداخت شده و اندوختهها تعیین شده است. افزون براین، برای تعیین حد شعب بانکهای خارجی فعال در کشور، «دارایی» آنها ملاک قرار گرفته است. در مورد این بند، این پرسشها قابل طرح هستند؟ ۱- به چه دلیل «مجموع سرمایه پرداخت شده واندوختههای قانونی» که تقریبا یک لایه (لایه اصلی سرمایه) از سرمایه پایه محسوب میشوند معیار قرار گرفته ولایه سرمایه تکمیلی نادیده گرفته شده است؟ یادآور میشود، مطابق با تعریف کمیته بال، «سرمایه پایه» کل سرمایه در دسترس بانک را برای رویارویی با زیانهای احتمالی مشخص میکند. البته؛ این برداشت درست است که به دلیل عدم عضویت ایران در کمیته نظارت بر بانکداری بال، هیچ الزامی برای پذیرش معیارهای تعیین شده توسط کمیته یاد شده برای کشور ما وجود ندارد، ولی باید توجه داشت که کشورها، به صورت منطقهای یا فرامنطقهای در پی همگرایی و یکسان نمودن استانداردها برای فعالیت در عرصه بینالمللی هستند. از این رو، بومیسازی استانداردهای بینالمللی نباید به گونهای انجام شود که زمینه رقابتی بانکهای کشور را، به ویژه، برای آنها که فعالیت برون مرزی دارند، با دیگر بانکها در عرصه بینالمللی تضعیف کند. با محدودیتی که معیار جدید برای فعالیت بانکها ایجاد میکند، گستره فعالیت آنها را شدیدا کاهش میدهد. اگرچه این تعریف برای بانکهای تازه تاسیس به دلیل نزدیک بودن سرمایه پایه و سرمایه موضوع بخشنامه، تاثیرچندانی بر فعالیتهایشان ایجابه جای نمیگذارد، ولی برای بانکهایی که سالها از فعالیتشان میگذرد، تاثیر چشمگیرخواهد بود.
ناگفته نماند، تغییر این معیار از «آییننامه تسهیلات وتعهدات به اشخاص مرتبط» که دو سال قبل توسط بانک مرکزی به بانکها ابلاغ شد آغاز شده و همچنان در حال تسری به دیگر مقررات است. شاید باید انتظار داشت کهاین تغییر مشمول آییننامه نسبت کفایت سرمایه هم بشود ودر آینده نه چندان دور تعریف این نسبت، از «سرمایه پایه به داراییهای موزون به ریسک به» مجموع سرمایه پرداخت شده واندوختههای قانونی به «داراییهای موزون شده به ریسک» تغییر داده شود! پرسش مهمی که در اینجا قابل طرح است اینکه جایگاه ما در عرصه بانکداری بینالمللی کجا ست وقرار است به کجا برویم؟ از سال ۲۰۰۲ میلادی یعنی حدود ۱۰ سال از عضویت کشورمان در موسسه IFSB که در واقع باید آن را به مثابه کمیته نظارت بر بانکداری بال برای کشورهایی که در آنها بانکداری اسلامی اجرا میشود، (البته گستردهتر چون بازارهای غیر بانکی را نیز در برمیگیرد) دانست، میگذرد، باوجود عضویت کامل ایران در آن کمیته و احتمالا داشتن الزاماتی برای انطباق حداکثری با مقررات احتیاطی منتشره توسط آن موسسه، بر خلاف دیگر کشورهای عضو، کشور ما در عین حال که در دوره عضویت بانک مرکزی در کمیته یاد شده، فعالیت چشمگیری از نظر انطباق با استانداردهای مقرر توسط آن کمیته نداشته است، در حال افزایش شکاف مقرراتی با کشورهای منطقه که بیشتر آنها به طور غیر الزامآوری در پی اجرای مقررات کمیته بال هستند، نیزقرار دارد. نکته دیگر اینکه، باافزودن شعب بانکهای خارجی در ایران به گستره مجریان این بخشنامه، رویهای متفاوت با شعب بانکهای ایرانی در خارج از کشوراعمال شده است. به این مفهوم که حسابهای شعب خارجی بانکهای ایرانی، به صورت تلفیقی منظور شده و شعبه، مستقل از دفتر مرکزی به حساب نیامده است. در حالی که شعب بانکهای خارجی در ایران، برخلاف آنچه در واقع امر روی میدهد، به صورت غیر تلفیقی و مستقل در نظر گرفته شده ومشمول رعایت حدی، به احتمال زیاد متفاوت با دفتر مرکزی خود، شدهاند. افزون براین، برای تعیین سقف، دارایی شعبه به عنوان معیار مورد استفاده قرار گرفته است. در این خصوص باید به دو نکته توجه شود: ۱- اگر چه شعب بانکهای خارجی در هر کشور موظف به رعایت مقررات کشور میزبان هستند، ولی از نظر مقررات احتیاطی که معمولا تعارض معناداری در مورد آنها میان کشورها وجود ندارد (سختگیرانه بودن یا آسانگیری عمده تفاوت بین آنها محسوب میشود.) تابع دستورالعملها و نظارت دفتر مرکزی خود در کشور اصلی نیز هستند. معمولا برای نظارت موثر بر عملکرد این شعب، تعامل و همکاری بین مقامات نظارتی کشور اصلی و کشور میزبان نقش موثری ایفا میکند.
از این رو، میتوان چنین برداشت کرد که با توجه به روشهای کنترلی ناظران بانکی کشور اصلی، در اصل، ضرورتی برای تعیین حد برای فعالیت این گونه شعب وجود ندارد. ۲- نکته دیگری که باید به آن توجه شود، پذیرفتنی بودن معیاری است که برای تعیین حد برگزیده شده است. همان طور که پیشتر توضیح داده شد، سرمایه به دلیل نقش حفاظتی آن در برابر زیانها بهترین معیار است. ولی مشخص نیست گزینش «دارایی» به عنوان معیار تعیین حد برای شعب بانکهای خارجی در ایران با اتکا به چه پشتوانه منطقی انجام شده وماهیت ریسک گریزی آن چگونه قابل تشخیص خواهد بود؟
۳- در فصل دوم بخشنامه، در بند ۲-۲- چنین مینماید اولویت بخشی به اختصار مطلب، به مفهوم آن خدشه وارد کرده است. در بند اول ماده یاد شده، آمده است: «شخص حقیقی به اتفاق همسر و افراد تحت تکفل وی با واحدهای تابعه یا وابسته به آنها» مشمول تعریف ذینفع واحد میشوند. این در حالی است که در تعاریف، معمولا این برای شرکتها (اشخاص حقوقی) است که عبارات واحدهای تابعه یا وابسته به کار گرفته میشود. اصولا استفاده از این عبارات برای اشخاص حقیقی نامانوس است. بهتر بود که اعلام مصادیق اشخاص حقیقی، با توضیحات کاملتری انجام و از بروز این ابهام حقوقی پیشگیری میشد.
۴- در فصل سوم بخشنامه در تعریف تسهیلات وتعهدات نکته مهمی وجود دارد که لازم است توضیحات کامل در مورد آن ارائه شود:تعریف کلی ارائه شده از تسهیلات در بخشنامه شماره ۱۹۶۸ سال ۱۳۸۲ به ترتیب زیر است:
متن ۱۳۸۲: تسهیلات اعطایی اعم از جاری وغیر جاری وریالی وارزی به اشخاص (به استثنای مشارکت حقوقی و سرمایهگذاری مستقیم)
متن ۱۳۹۱:تسهیلات اعطایی اعم از ریالی وارزی شامل اصل وسود وجه التزام تاخیر تادیه دین (با توجه به ماهیت عقود موضوع تسهیلات). نکته مهمی که در متن جدید وجود دارد حذف عبارت «به استثنای مشارکت حقوقی و سرمایهگذاری مستقیم» است. برای بررسی باید توضیح داده شود که اصولا چرا آییننامه سال ۱۳۸۲ این استثنا را برای تعریف تسهیلات قائل شده بود. علت اصلی آن را باید ناهمخوانی ماهیت این دو عقد با مفهوم تسهیلات دانست. با توجه بهاینکه مسوولان وقت از سویی با الزام قانونی قانون عملیات بانکی بدون ربا برای تسهیلات قلمداد کردن این دو عقد مواجه بودند واز سوی دیگر با نارسایی یاد شده، صلاح را دراین دانستند که برای تمکین به قانون و یافتن راهی برای رفع تناقضات کارشناسی، متن بهاین ترتیب تدوین شود. با این استثنا، این دو عقد به طور قراردادی از جرگه تعریف بخشنامه خارج شدند. ولی از آنجا که سرمایهگذاری بانکها در اوراق بهادار از جمله سهام شرکتها، هم از جنبه ریسکی بودن آنها و هم از نظرضرورت کنترل ورود بانکها به حوزه بنگاهداری که در تعارض با وظیفه اصلی آنها به عنوان واسطهگر مالی قرار داشت، باید کنترل میشد، در سال ۱۳۸۶ دستورالعملی تحت عنوان «دستورالعمل سرمایهگذاری موسسات اعتباری» تدوین وبه تصویب شورای پول واعتبار رسانیده شد. در آن دستورالعمل حداکثر سرمایهگذاری موسسات اعتباری در اوراق بهادار هر شرکت از جمله سهام (به طور مستقیم و غیر مستقیم ) ۱۰ در صد سرمایه پایه ومجموع سرمایهگذاریهای آن در حوزه اوراق بهادار ۴۰درصد سرمایه پایه تعیین شده است. در اینجا لازم است با تاکید مجدد بر ضرورت جداسازی این دو عقد از دیگر عقود عملیات بانکی بدون ربا، به این نکته اشاره شود که، پیامد حذف این «استثنا» از تعریف تسهیلات، افزون بر ایجاد استاندارد دوگانه، زیر سوال بردن دستورالعمل موجود سرمایهگذاری موسسات اعتباری و ایجاد سردرگمی در مجریان بخشنامهها است.
۵- در ماده ۴ بخشنامه آمده است: «موسسه اعتباری موظف است در محاسبه مجموع خالص تسهیلات و تعهدات مربوط به هر ذینفع واحد، مبلغ تسهیلات وتعهدات را با ضریب یک اعمال کند.»
در رابطه با بند فوق، این نکته لازم به یادآوری است که بخشنامه سال ۱۳۸۲، برای تعیین مجموع تسهیلات وتعهدات به درستی، بین دومفهوم تسهیلات وتعهدات تمایز قائل شده ومقرر کرده بود که مبلغ تسهیلات با اعمال ضریب یک و مبلغ تعهدات با اعمال ضرایب اعلام شده در آییننامه کفایت سرمایه در جمع ملحوظ شود. توضیح بیشتر اینکه تفاوت تسهیلات وتعهدات به ماهیت آنها باز میگردد. تعهدات برخلاف تسهیلات که بدهی قطعی محسوب میشود، بدهی بالقوه است. براساس مقررات کفایت سرمایه که از استانداردهای مشابه بینالمللی، برای تدوین آن استفاده شده است، در مرحله اول باید به کمک ضرایب تبدیل، احتمال تبدیل تعهدات به بدهی قطعی محاسبه شود. پس از این مرحله است که میتوان با تسهیلات و تعهدات به طور یکسان رفتار نمود. روش توصیه شده در بخشنامه، علاوه بر اینکه در تعارض با استانداردهای بینالمللی است، بسیار سختگیرانه به حساب میآید از آن جهت که، با منظور کردن بدهیهای قطعی نشده در محاسبه جمع تسهیلات وتعهدات، سقف مشتری سریعتر پر میشود. این مساله در کنار دیگر موارد، مانند تغییر معیار تعیین حد از سرمایه پایه و کاهش حد کلی تسهیلات و تعهدات کلان از ۸ برابر سرمایه پایه به ۵ برابر سرمایه پرداخت شده و اندوخته قانونی، با توجه به فضای کسب و کار و مشکلاتی که در سطح کشور در مورد تامین مالی بنگاههای اقتصادی وجود دارد میتواند اعتراضات به بانکها را افزایش دهد.
۶-نکته مهمی که در موارد استثنا قابل مشاهده است، حذف تسهیلات وتعهدات دستگاههای اجرایی و موسسات دولتی از حدود تعیین شده در بخشنامه است. در حالی که رویکرد بخشنامه سال ۱۳۸۲ در مورد شرکتهای دولتی و غیر دولتی یکسان بود.
این موضوع از چند جنبه دارای اهمیت است. همان طور که پیشتر اشاره شد، تمرکز خطری است که بانک باید از آن دوری کند. این موضوع، ارتباطی بهاین ندارد که طرف مقابل بانک یک شرکت دولتی باشد یا خصوصی! از آن جا که حجم مطالبات پرداخت نشده دولتیها در مجموع مطالبات غیر جاری بانکها قابل توجه است، مشخص نیست بر اساس چه پشتوانه کارشناسی این تصمیمگیری انجام شده است؟افزون بر این، اعمال چنین رویهای باروح قوانین برنامه چهارم و پنجم در حمایت و تشویق بخش خصوصی در تعارض قرار دارد. ضمن اینکه روشی تبعیضآمیز محسوب شده و مرجع نظارتی و شورای رقابت نباید چنین رویههایی را برتابند.
۷- در ماده ۵ بخشنامه آمده است: «در مورد شرکتهایی که موسسه اعتباری، مالک تمام یا بخشی از سهام آنها میباشد، قیمت تمام شده سهام مزبور نیز در مجموع خالص تسهیلات وتعهدات مربوط به آنها منظور میشود.» چنین مینماید که شرکتهای موضوع ماده ۵، که در اصطلاح، اشخاص مرتبط با موسسه اعتباری محسوب شده وبرای آنها به طور جداگانه حدود بسیار سختگیرانهای در «آییننامه تسهیلات و تعهدات اشخاص مرتبط» تعیین شده است باید در این بخشنامه حذف ودر بخشنامه مربوط به خود آورده میشد. چون به این ترتیب، در حال حاضر، بانکها برای شرکتهای مرتبط با خود، با دوبخشنامه با سقفهای متفاوت و آن هم تفاوت چشمگیر مواجه هستند.
ارسال نظر