احسان باقری *

مساله‌ای که نظام بانکی ما با آن مواجه است نبود معیارها و ضوابط مشخص و آموزش‌های لازم برای تشریح و توضیح اخلاق حرفه‌ای بانکداری است. کارکنان جوان بانک اگرچه در کنار مدیران مدبر خود و طی سالیان دراز با اصول و موازین اخلاق حرفه‌ای آشنا و آن را به کار می‌گیرند، ‌اما این اصول باید از موضوعی تلویحی به امری تصریحی تبدیل شود. قانون هایطلایی اخلاق حرفه‌ای به عنوان راهنمای عمل می‌تواند پیشنهاد این یادداشت به ضرورت تدوین این قوانین باشد.

اما قبل از هرچیز باید دید آیا موضوعی به نام اخلاق در عرصه اجتماع یا به طور دقیق‌تر کسب و کار داریم یا نه ؟ مردم امروز از رواج بی اخلاقی در کسب و کار شکایت دارند. آنها خواهان انجام مبادلات تجاری با رعایت اصول انسانی و درستکاری‌اند. امروز ما آنچه را سهل‌تر است انجام می‌دهیم. برای برنده شدن، هر کاری می‌کنیم. انتخاب‌های اخلاقی‌مان را نسبی تفسیر می‌کنیم و می‌بینیم انسان‌ها انتظارشان از دیگران برای داشتن رفتاری مناسب بسیار بالاتر از رفتارهای خودشان در قبال دیگران است، اما تجربه‌ها نشان می‌دهد که آنهایی که اخلاق حرفه‌ای را به کار گرفته اند در نهایت موفق بوده‌اند. شاید اخلاقی بودن موفقیت به همراه نیاورد، اما راه موفقیت را هموار خواهد کرد. اخلاق + شایستگی فرمول برنده بودن در دنیای کسب و کار امروز است. به هر طریق آنچه مسلم است به اخلاق حرفه‌ای برای زندگی موفق کاری نیاز داریم.

ما برای اینکه بتوانیم تصمیمات اخلاقی خود را در عرصه کسب و کار کنترل نماییم نیازمند استفاده از راهنما هستیم. در حقیقت اصل اول در اخلاقی بودن آن است که معیاری برای سنجش تصمیمات اخلاقی داشته باشیم. اصل دوم البته آن است که تمایل به پیروی از‌ آن در وجود خود تقویت نماییم.

این راهنمای عمل در قالب یک قانون طلایی قابل تعریف است. قانون طلایی که سخنان امیرالمومنین هم بدان اشاره شده و برای ما آشنا است. «هرچه برای خود می‌پسندی برای دیگران هم بپسند و هر آنچه برای خود نمی‌پسندی برای دیگران هم نپسند.» این قانون طلایی که در تمامی‌ادیان بدان اشاره شده است در عرصه کسب کار می‌تواند این باشد که در موقعیتی مشابه دوست داشتیم چگونه با ما رفتار شود؟

اما به راستی چرا باید این قانون را در عرصه کسب و کار بپذیریم ؟ اول آنکه این قانون مورد تقاضا و قبول اکثریت مردم است. بدین معنی همه مایلند مناسب‌ترین رفتار را دریافت کنند. عمل به این قانون کمک می‌کند ما زمینه مشترک برای ایجاد ارتباط با مردم بیابیم. دوم آنکه فهم این قانون بسیار ساده است. تنها کاری که لازم است انجام دهیم آن است که خود را جای دیگران بگذاریم. سوم اینکه این قانون یک فلسفه برد - برد است. اگر هر کدام از ما این قانون را به کار بریم در کل می‌بینیم که همه برنده هستیم. اما لازم است اشاره‌ای هم به وجوه مشترک انسان‌ها کنیم. بعد خواهیم دید که التزام به این قانون چه کمکی به باز کردن قفل‌های اصلی در روابط انسانی و ارتباطات درست در عرصه کسب و کار می‌کند.

۱ -هر انسانی مایل است برای او ارزش قائل شویم . یکی از ساده‌ترین راه‌های القای ارزشمندی تشویق است. تشویق در حقیقت اکسیژن روان است. مورد احترام قرار گرفتن بخاطر ارزش‌ها نیاز قلبی هر انسانی است. اساس و پایه قانون طلایی بر همین ارج نهادن به انسان‌ها استوار است. تنها بخاطر انسان بودنشان.

۲ -هر انسانی مایل است از او قدردانی شود. بالاترین تمجید از یک انسان آن است که به او احساس مفید بودن بدهیم و او را از این احساس اقناع کنیم. در هر موقعیتی از او تشکر کنیم و تا آنجا که امکان دارد بر اعتبار او بیفزاییم.

۳ -هر انسانی مایل است به او اعتماد شود. اعتماد اساس تمام روابط خوب است. حتی مورد اعتماد بودن تمجیدی فراتر از مورد علاقه بودن است. وقتی به انسانی اعتماد می‌کنیم مسوولیت‌پذیر شده و احساس قدرت می‌کند.

۴ -هر انسانی مایل است مورد احترام قرار گیرد. وقتی انسانی را مورد احترام قرار می‌دهیم به او اعتماد به نفس هدیه می‌کنیم. در پرتو این احترام است که فضای کاری مثبتی پدید می‌آید. انسان‌ها بسته به احترامی‌که دریافت می‌کنند احساس آزادی کرده و برای نمایش بیشترین توانمندی‌های خود تشویق می‌شوند.

۵ - هر انسانی مایل است که درک شود. انداختن مشکل به گردن آنانی که ملاک‌ها و الگوهایشان با ما یکی نیست آسان است. ما با درک این تفاوت می‌توانیم با آنها ارتباط احساسی برقرار کنیم که همان درک طرف مقابل است.

۶ -هیچ انسانی مایل نیست مورد سوء‌استفاده قرار گیرد. در ارتباط با دیگران قبل از هرچیز نمی‌خواهیم که مورد سوء استفاده قرار گیریم . این موضوع یکی از مهم‌ترین مسائل در رابطه با رفتار اخلاقی است.

تمام نیازهایی که برشمردیم جزئی انکار‌ناپذیر از وجود هر انسانی است. همان‌گونه که ما نیازمند و خواستار آنیم دیگران هم بدان نیاز دارند. وقتی این نیازها را می‌شناسیم و بدان‌ها توجه کرده و به ارضای آن در انسان‌ها همت می‌گماریم راه را برای موفقیت خود هموار می‌کنیم. این موفقیت همان دستاوردهایی است که همه ما به دنبال آن هستیم.

۵ عامل بازدارنده به قانون طلایی هم وجود دارند که باید به آنها توجه کرد:

۱ -فشار: در فرهنگ سرعتی که امروزه رواج یافته است هر کس به نحوی تحت فشار است. این فشار وسوسه انحراف از درستی را به همراه دارد . در هنگام مواجهه با فشار به هر شکلی، ممکن است در دام مصالحه ارزش‌ها گرفتار شویم. در مواجهه با این فشار‌ها باید از خود بپرسیم که آیا میان‌بر می‌زنم؟ به تعهداتم عمل می‌کنم؟ آیا تصمیمات عجولانه و احساسی اتخاذ می‌کنم ؟‌ ....

۲ - لذت: ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که فلسفه لذت در آن حکمفرما است. میل به لذت راهنمایی ترسناک است. واقعیت آن است که لذتی که به دنبالش هستیم زود گذر و کوتاه‌مدت است.

۳ - قدرت: قدرت مانند پول خنثی است. وسیله ای است که می‌توان از آن استفاده مناسب کرد یا بالعکس از آن بهره نادرست گرفت. هرگاه فردی قدرت را با این تفکر بپذیرد که موقتی است از آن به سلامت می‌گذرد، اما اگر تصور کند خودش عامل قدرت است آنگاه نابودی خود را رقم زده است

۴ - غرور: غرور اصالتا رقابتی است. لذت غرور در داشتن نیست در بیشتر داشتن از دیگران است. با این تفکر که هدف اصلی حذف دیگران برای لذت غرور است چگونه می‌توان همان رفتاری را کرد که مایلیم دیگران با ما داشته باشند؟

۵ - اولویت‌ها: مسائل مهم نباید تحت تاثیر مسائل بی‌اهمیت قرارگیرد. پنجاه سال بعد کدام یک از اعمال ما اهمیت خواهد داشت. باید تلاش کنیم تا موارد بی‌اهمیت به مهم تبدیل نشوند و بالعکس.

هر کس به نحوی مستعد وسوسه برای مصالحه ارزش‌ها است. اما خشنودی واقعی در تخطی نکردن از مرزها پدید می‌آید. زندگی با قانون طلایی و رفتار همراه با وقار و احترام با مردم خرسندی به همراه می‌آورد. این قانون طلایی را می‌توان در مورد همه به کار گرفت. در مورد مشتریان، کارکنان، همکاران، خانواده و مردم. اخلاق حرفه‌ای می‌تواند چنان دستاوردهایی برای ما به ارمغان آورد که هیچگاه تصور نیز نمی‌کردیم، اما مهم‌ترین دستاورد آن همان خشنودی و رضایت باطنی است که برای ما حاصل می‌شود.

نکته آخر اینکه اتخاذ تصمیمات بزرگ اخلاقی بیشتر اوقات آسان است. برای اکثر مردم تصمیم دست نزدن به جنایت کار سختی نیست. مردم کمتری دچار وسوسه دزدیدن یک ماشین می‌شوند. اما بسیاری کارهای غیر اخلاقی کوچک را به راحتی انجام می‌دهند. به طور کلی تجلی اخلاق در جزئیات است. پس باید در همه سطوح مراقب اعمال خود بود. تصمیمات اخلاقی هر روز ما سازنده آینده است. به کار گرفتن قانون طلایی می‌تواند بانکدارانی با اخلاق حرفه‌ای تربیت کند که مورد احترام و اعتماد همه هستند. احترام و اعتمادی که بزرگ‌ترین سرمایه هر بانکی است.

* کارشناس بازاریابی خدمات بانکی