معامله‌گر بازار ارز معامله‌گر همه بازارها است

مسعود رضا طاهری

شدت یافتن بحران اقتصادی و مالی در آمریکا، صدور قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران با اصرار شدید آمریکا و بروز برخی بحث‌های نه‌چندان کارشناسی در داخل کشور درخصوص تقویت پول ملی واکنش‌هایی را برای افزایش برابری ریال در مقابل دلار آمریکا و رساندن نرخ دلار به حدود ۷۰۰تومان برانگیخت. همچنین می‌توان از جایگزینی یورو و یا سایر ارز‌ها با دلار در درآمدهای نفتی و همچنین حذف سه صفر از اسکناس را شاید مهم‌ترین بحث‌های مطرح شده در حوزه پولی و ارزی کشور در سال ۸۶ نام برد. کاهش نرخ بهره آمریکا از حدود ۲۵/۵درصد به ۳درصد و احتمال کاهش آن تا سطح ۲درصد، افت ارزش دلار و در مقابل رشد بهای طلا و واکنش‌های مسوولان تصمیم‌گیر و غیرتصمیم‌گیر درخصوص اتخاذ تصمیمات متقابل پولی و ارزی در حفظ و نگهداری از ارزش پول ملی از یک‌سو و مقابله با سیاست‌های خصمانه واشنگتن از سوی دیگر ملموس‌ترین دلایل نوسان قیمت‌ها در بازارهای جهانی و داخل کشور بوده‌اند. اقبال به بازارهای مالی و ارزی از جمله مسایلی است که در سال ۸۶ به صورت خریدو فروش اینترنتی در میان علاقه‌مندان کشورمان رنگ و بوی تند‌تر و البته ناپخته‌تری به خود گرفته است.

از آغاز سال ۸۶ تا پایان بهمن‌ماه در بازار ارز داخل کشور یورو ۱۰/۹درصد، دلار آمریکا ۰۷/۱درصد، ین ژاپن ۲/۱۲درصد، دلار کانادا ۱/۱۵درصد، لیر ترکیه ۷/۱۶درصد، دینار عراقی ۲۵/۶درصد رشد قیمت داشته‌اند در صورتی که پوند انگلیس با وجود نوسان شدید ۰۷/۱درصد کاهش قیمت را تجربه کرده است.

به همین بهانه گفت‌و گویی با محمد مساح، مشاور سرمایه‌گذاری در بازارهای سرمایه، مدرس مدیریت سرمایه‌گذاری در بازارهای مالی و کارشناس اقتصادی و مولف کتاب‌های «بنیان‌های اقتصادی در بازار ارز» و همچنین کتاب «داد و ستد در بازارهای جهانی ارز» انجام داده‌ایم که در پی می‌آید:

دولت هر سال در احکام بودجه ظرفیت فروش ارز در داخل را ۳۰-۲۹میلیارد دلار تعیین می‌کند با توجه به این ظرفیت و رقم واقعی فروش ارز در داخل سالانه چقدر است؟ آیا ظرفیت جذب همه این رقم در داخل وجود دارد؟

طبیعتا وقتی بودجه‌ای تنظیم می‌شود یک‌سند پیش‌بینی است یک‌سری درآمدها تعیین شده و یک‌سری هزینه‌ها. این درآمدها در داخل کشور به صورت ارزی است و طبیعتا تمام آنها باید به ریال تبدیل شود، اما لزوما ممکن است چنین اتفاقی رخ ندهد چون که این بودجه می‌تواند صرف خرید کالا یا خدمات خارجی شود و ممکن است بخشی از آن تبدیل به ریال نشود بنابراین گمان نمی‌کنم که مشکلی به لحاظ جذب در داخل وجود داشته باشد.

تثبیت نرخ ارز با توجه به نظام ارزی شناور مدیریت شده در کشور ما چه تاثیری در تولید و صادرات دارد؟ اگر نظام ارزی کاملا شناور بود شرایط بهتری به‌وجود نمی‌آمد؟

به نظر ما خط و مشی دولت تعیین می‌کند که دلار ثابت بماند یا نه. یعنی اهداف و مقاصدی که دولت‌ها دارند در این زمینه نقش اصلی را ایفا می‌کند. اگر دقت‌ کنیم می‌بینیم که تنها قیمت دلار است که میخکوب شده که البته با درصدی هر سال رشد می‌‌کند ولی ارز‌های دیگر کاملا نوسانی‌اند. فکر می‌کنم که اهداف به دلیل ساختار اقتصادی کشور است که نیاز به واردات داریم و به جهت ارزان تمام‌شدن واردات، دولت دلار آمریکا را در مقابل ریال ثابت نگه داشته است. اما از آنجایی که ما کشور قدرتمندی در صادرات نیستیم ترجیح داده می‌شود که دلار به ارزش‌های واقعی خودش نزدیک نشود و برای واردکننده ارزان‌تر تمام شود.

با توجه به شرایط فعلی اقتصادی کشور و جهان و مبادلات آیا می‌توانیم به راحتی دلار را از معاملات تجاری خود کنار بگذاریم؟

-برخی از کشورها همچون روسیه نیز تلاشی در این راستا انجام داده‌اند که البته در حذف کامل دلار از چرخه فعالیت‌های تجاری و اقتصادی خود کاملا ناموفق بوده‌اند. با این حال ممکن است کشوری همچون ایران بتواند چنین کاری انجام دهد. اما در دنیای تجارت واقعی اکثر کالاها به دلار سنجیده می‌شود بنابراین یک اروپایی نیز در معاملات از ما طلب دلار می‌کند. الان نیز درآمدهای ما به دلار است که ما البته این دلار را به ارز دیگری تبدیل می‌کنیم که این ارز دوم عمدتا یورو است و دوباره مجبور هستیم که یورو را به فرانک و یا دوباره به دلار تبدیل کنیم (برای اینکه بتوانیم کالا را خریداری کنیم.).

در این مبادلات هزینه‌ها کم نیست که به نوبه خود فشاری روی هزینه‌ها وارد می‌کند که ممکن است واردات را نیز گران‌تر کند.

در دنیایی که تثبیت نرخ ارز وجود ندارد قیمت کالاها واقعی می‌شود و دیگر قیمت‌ سایه وجود ندارد. واردکننده و صادرکننده به طور شفاف از میزان هزینه‌ها و درآمدها اطلاع دارند. اما در شرایط فعلی بیشتر به نفع واردکننده است تا صادرکننده. به طور مثال اگر بخواهیم فرش صادر کنیم به نفع صادرکننده است که وجوه برگردان (translate) را به ریال ارزان‌تر در داخل تبدیل کند. مثلا اگر قیمت دلار ۱۵۰۰تومان باشد صادرکننده سود بیشتری نسبت به قیمت فعلی ۹۵۰تومان نصیبش می‌شود.

ولی از آن طرف واردکننده را دچار مشکل می‌کند. اما نظر من این است که باید اجازه دهیم که بازارها قیمت‌ها را تعیین کنند. اما اصولا سیاست دولت‌ها و اهداف پیش‌بینی‌ شده نقش اصلی را ایفا می‌کند.

بازار بین بانکی ارز را چگونه می‌بینید؟ نرخ خرید و فروش ارز در هر یک از بانک‌های دولتی و خصوصی با یکدیگر تفاوت دارد؟ این تفاوت‌ها ناشی از چیست؟

این تفاوت قیمت به دلیل آربیتراژ (نوسان‌گیری) نه تنها در ایران در سایر بانک‌های دنیا نیز وجود دارد. وقتی که خریدار می‌خواهد این ارزها را از طریق یک کارگزار خرید و فروش بکند، کارگزار بهترین نرخ را از چند بانک می‌گیرد و به سرمایه‌گذاران ارائه می‌دهد پس در سطح بین‌المللی هم بین قیمت‌ ارزها تفاوت وجود دارد. این تفاوت قیمت بیشتر به عرضه و تقاضا وابسته است. در داخل کشور به هزینه‌های دریافت پول نیز بستگی دارد. عرضه و تقاضا و نرخ بهره تعلق گرفته به پول در این زمینه تعیین‌کننده است.

علاوه بر اینها حجم معاملات ارزها و همچنین نقدینگی نیز در این زمینه می‌تواند تعیین‌کننده باشد. مثلا دینار عراق کمتر از درهم امارات معامله می‌شود؛ بنابراین در بازار بین بانکی درهم امارات رقابتی‌تر است.

ساز و کار بازار فارکس چگونه است؟

کلا فرآیند کار به این شکل هست که هر کسی در هر نقطه‌ای از دنیا (به عنوان یک سرمایه‌گذار شخصی) برای ارتباط پیدا کردن با بازار ارز مجبور است که یا با یک بانک، یا با یک کارگزار و یا با یک بازار ساز همکاری نمایند اگر این سرمایه‌گذار یک شرکت یا یک بانک باشد باید خود با یک کارگزار یا یک بازار ساز بانکی در ارتباط باشد. ولی سرمایه‌گذاران شخصی به دلیل اینکه معمولا حجم معاملاتشان پایین است باید با بازار سازان در ارتباط باشند. بازارسازان دسته‌های متفاوتی دارند.

لطفا تعریف بهتری از بازار سازها ارائه دهید.

بازار ساز موسسه یا شرکتی است که نرخ ارزها را از یک یا دو بانک دیگر دریافت می‌کند و این نرخ‌ها را به صورت رقابتی برای سرمایه‌گذاران یا معامله‌گران نمایش می‌دهد. حال فرآیند کار به این ترتیب است که برای ورود به این بازار حتما باید مبلغ سپرده سرمایه‌گذاری را به حساب کارگزار یا بانک یا بازارساز واریز کرد.

بنابراین حتما به یک اعتبار بین‌المللی (Credit) نیاز نیست. اما چون معاملات ارزی در سطح بین‌المللی که به صورت قراردادی نیز هست، معمولا به صورت اعتباری خرید و فروش می‌شود یعنی همان اهرم مالی که بازارساز یا کارگزار در اختیار یک سرمایه‌گذار قرار می‌دهد. درواقع با یک سپرده اولیه می‌توان مبالغ بیشتری معامله کرد. از آنجایی که معاملات ارزی در سطح بین‌المللی با مبالغ بالا انجام می‌شود معمولا باید حداقل ۱۰۰هزار از واحد یک ارز را خریداری کرد. بنابراین سرمایه‌گذاران شخصی نیاز به این اعتبار یا وام دارند.

ایرانی‌ها نیز اگر بخواهند با بازار ارز بین‌المللی ارتباط پیدا کنند باید یک کارگزار پیدا کنند. اگر این کارگزار در داخل کشور باشد می‌توانند پول خود را به حساب وی واریز کنند و اگر در خارج از کشور باشد باید به حساب کارگزار خارجی واریز شود.

دیده شده که برخی برای شروع فعالیت در بازار فارکس با سفر به دبی در یکی از شعب بانک HSBC حسابی افتتاح می‌کنند.

-ممکن است که یکی از شعب HSBC خدمات بازار ارز ارائه بدهد. HSBC خودش یک بازارساز است. ممکن است که روزی بانک‌های ایرانی هم چنین خدماتی را ارائه بدهند.

گمان می‌کنم در حال حاضر بانک مرکزی نظر مساعدی نسبت به بازار فارکس نداشته باشد شاید این بازار با بازار فعالیت شرکت‌های هرمی مقایسه شده باشد. شاید به دلیل زیاد بودن ریسک بازار فارکس این نظر وجود دارد؟

-این حقیقتی است که به طور کلی خرید و فروش دارایی‌های مالی ریسک زیان دارند و کسی که می‌خواهد وارد این بازار شود باید مدیریت حرفه‌ای بلد باشد در غیر این صورت احتمال شکست وی بسیار بالا است. اگر بانک مرکزی نسبت به این مساله هشداری می‌دهد به دلیل ناموفق بودن اغلب فعالان و سرمایه‌گذاران در این بازارها است. هشدار بانک مرکزی به این معنی است که این بازار به مثابه یک دستگاه چاپ‌کننده پول نیست این طور نیست که در بازار فارکس شما پول به حساب یک کارگزار واریز کنید و با گرفتن یک اعتبار و چند بار خرید و فروش کردن پولدار شوید. به این راحتی نیست و مدیریت حرفه‌ای نیاز دارد. هشدارهای بانک مرکزی به این دلیل است وگرنه بانک مرکزی با داشتن بدنه کارشناسی قوی تفاوت بازارهای هرمی و بازارهای ارزی را به درستی می‌شناسد. به نظر من شرکت‌های مشاوره‌ای که با حقیقت، ماهیت این بازارها را برای مردم شفاف کند هنوز به وجود نیامده‌اند شرکت‌هایی که ریسک‌های موجود را به طور کامل برای مردم توضیح دهد هنوز وجود ندارند این کار یک کار کاملا حرفه‌ای است و نیاز به آموزش‌ها، تجربه‌ها و مهارت‌های زیادی دارد.

اخیرا حتی با چاپ آگهی و تراکت از افراد علاقه‌مند دعوت به کلاس‌های آموزشی برای فعالیت در بازار فارکس می‌کنند که با واریز کردن ۵۰دلار این افراد را به انجام خرید و فروش‌های جزئی در قالب آموزش‌های ابتدایی ترغیب می‌کنند. اگرچه با وجود مشکلات عدیده آموزش و حرفه‌ای برخی نیز با مشروعیت این کار مشکل دارند و بعضا این کار را نوعی قمار می‌دانند. با توجه به احتمال فراوان حرکت علاقه‌مندان بیشتر به این حرفه در آینده و از سویی حرفه‌ای بودن و علمی بودن آن، شرکت‌های مشاوره‌ای مالی باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

اینجا چند بحث مطرح شد. شرعی بودن، تفاوت آن با بازاریابی وزارت بازار و یکی اینکه چگونه می‌شود این سرمایه‌ها را در بازار ارز هدایت کرد. من فکر می‌کنم که بازار ارز مثل بازار کالا است مثل همه بازارهای دیگر که جزو بازارهای مالی به حساب می‌آید و از زمان بسیار زیاد و از زمانی که پول به‌وجود آمده وجود داشته است. اما شکل جدید آن که شناور بودن اکثر ارزهای عمده دنیا است از شکست پیمان برتون وودز و تقریبا از ابتدای دهه ۷۰میلادی آغاز شده است.

اگر ما این بازار را به عنوان یک صنعت در نظر بگیریم، تقریبا حدود ۴۰سال سابقه دارد و طبیعی است که حتی برای برخی از کشورهای اروپایی و غربی نیز که نظام ارزی شناور دارند، نیز ناشناخته مانده است؛ صنعت جدیدی است. بنابراین همان طور که در مورد قیمت یک کالا پیش‌بینی‌هایی صورت می‌گیرد در مورد ارزها و مبادله ارزها نیز باید لحاظ شود. در بازار ارز نیز چیزی با چیز دیگر معاوضه و مبادله می‌شود و دادوستد و تجارت کاری شرعی و منطقی است. پس راجع به این مساله گمان نمی‌کنم مشکلی وجود داشته باشد. درخصوص مقایسه با شرکت‌های هرمی اصلا این دو بازار را نمی‌توان با هم مقایسه کرد؛ چراکه فارکس خودش یک بازار است اما در بازاریابی (Marketing) شما می‌خواهید یک محصول را بفروشید. علت اینکه به بازار فارکس نیز به این دید نگاه می‌کنند به این دلیل است که یک سری شرکت‌هایی در ایران پدید آمده‌اند که بازاریاب یک کارگزار هستند که از کارگزار کمیسیون دریافت می‌کنند. این قسمت از کار به فعالیت بازاریاب‌های شرکت‌های هرمی شباهت دارد. این‌ها کمیسیون و یا دیفرال می‌گیرند.

این قسمت آن بازاریابی است که خیلی هم در ایران رایج است. بنابراین طبیعی است که این شرکت‌ها برای دستیابی به کمیسیون (دیفرال) حتی با ۵۰ دلار و یا حتی ۱۰هزار تومان هم علاقه‌مندان را آموزش می‌دهند. حتی برخی به رایگان آموزش می‌دهند اما علاقه‌مندان را برای معامله به سوی یک کارگزار خاص هدایت می‌کنند. در این میان حتی اگر شرکت‌های مشاوره‌ای هم به‌وجود بیایند با نگرش انتفاعی وارد این میدان می‌شوند.

بنابراین تنها شرکتی که با هدف مدیریت سرمایه‌ها وارد این بازار می‌شود و در صورتی که درصدد بازاریابی به شکل مذکور نباشد آنگاه صندوق‌هایی به‌وجود می‌آید که در سایر کشورها وجود دارد که ریسک‌ها را کاهش می‌دهند و سود کسب می‌کنند، مانند صندوق کوانتوم که آقای سروس در آمریکا آن را پدید آورد.

بنابراین ما نمی‌توانیم بازار ارز را نادیده بگیریم. کسی که به قصد زیارت راهی سفر حج می‌شود نیاز به ارز دارد و یک تاجر و بازرگان نیز به ارز نیاز دارد و حتی تعاملات بین‌المللی بانکی و حتی سفته‌بازان بازار کالا به این بازار نیاز دارند.

اگر می‌خواهیم در این بازار (ارز) قوی وارد شویم باید دانشگاه‌های مالی قوی داشته باشیم تا در این زمینه بتوانند مشاوره‌های قوی ارائه بدهند و نسبت به این مساله غیرانتفاعی باشند.

یعنی نفعی از بابت اینکه کسی وارد این بازار شود یا نشود نبرند. به صورت شفاف ریسک‌های بازار را مطرح کنند و لزوم حرفه‌ای بودن را گوشزد کرده و به صورت خام با این مقوله برخورد نشود. ورود به هر گونه سرمایه‌گذاری نیازمند برنامه، نقشه و تخصص است.

در این بازار حتی با ۲۰۰ الی ۳۰۰ ساعت آموزش هم کسی نمی‌تواند به‌صورت کاملا حرفه‌ای عمل کند. حداقل تجربیات چندین‌ساله و مطالعات و آموزش‌های فوق‌العاده قوی در این زمینه ببیند. کسی که معامله‌گر بازار ارز است معامله‌گر همه بازارهاست؛ چرا که بازار ارز از همه بازارها همچون بازار سهام، بازار اوراق رهنی، از بازار اوراق مشتقه، بازار کالا، بازار اوراق قرضه و به‌ویژه بازار پول به شدت تاثیر می‌پذیرد و در واقع اهداف و مقاصد تجاری همه مشارکت‌کنندگان را در بردارد. در این بازار تعیین نرخ پیچیده است و تحلیل آن نیز دشوار است و به لحاظ فقدان مدیریت قوی در هدایت سرمایه‌ها در داخل کشور به نظر می‌رسد این کار راه به جایی نمی‌برد.

از نظر شما ارزهای عمده جهان به چند دسته تقسیم می‌شود؟

یک دسته از ارزها، به عنوان ارزهای کاملا شناور شناخته می‌شود که ارزهای گروه ۷ از آن جمله‌اند، مانند بورد- دلار- فرانک، ین و ارزهایی که در کنار این ارزها هستند مانند دلار استرالیا، دلار نیوزیلند و راند آفریقای جنوبی.

یک‌سری دیگر از ارزها وجود دارند که نسبت به ارز خاص دیگری ثابت مانده‌اند. مانند ریال عربستان سعودی، مثل ریال ایران که نسبت به دلار آ‌مریکا ثابت مانده است، یا مانند پول کشور جاماییکا و یا کشورهای اطراف آمریکا که به اقتصاد این کشور وابسته بوده‌اند.

برخی از ارز‌ها نیز مدیریت‌ شده‌اند که به آنها ارز‌های آلوده می‌گویند و می‌توان در این زمینه چین را مثال زد که پول آن تنها در حیطه کشورش مبادله می‌شود و بعد از سال ۲۰۰۵ در بازارهای ارز مبادله می‌شد و شدیدا تحت کنترل دولت قرار دارد. یوآن چین نسبت به سبدی از ارزها سنجیده می‌شود.

یک‌سری ارزها نیز اصلا دیگر وجود ندارند مثل ارزهای نیمه‌ثابت همچون لیر ایتالیا، مارک آلمان و ....

نرخ مبادله ارز برچه اساس تعیین می‌شود؟

نظریه‌های متفاوتی وجود دارد، اما تا امروز یک نظریه کاملا دقیق که بتواند نرخ مبادله ارز‌ها را تعیین کند وجود نداشته است. تنها برخی از متغیرها را ثابت نگه داشته و متغیر اصلی که از دید خودشان مهم‌ترین اثر را بر نرخ ارز داشته مورد بررسی قرار داده‌اند. مثلا یک نظریه کشش‌ها وجود دارد که معتقد است صادرات و واردات و تراز پرداخت‌ها تعیین‌کننده نرخ مبادله است.

نظریات دیگری نیز وجود دارد مثلا همین سطح تورم و قیمت کالاها در دو کشور می‌تواند نرخ مبادله ارز را تعیین کند. نظریه دیگر در مورد عرضه پول است که در واقع بیان می‌کند که ماهیت خود پول تعیین‌کننده نرخ مبادله است. آنچه که من به تجربه به دست آورده‌ام این است که فاکتورهای اقتصادی مانند نرخ رشد اقتصادی، وضعیت زیر بخش‌های تولید ناخالص داخلی که شامل سرمایه‌گذاری، تراز پرداخت‌ها، مصرف و مخارج دولتی اینها همه روی سطح نرخ مبادله اثر می‌گذارد و بنابر این عوامل اقتصادی را می‌توانیم مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده نرخ مبادله به حساب بیاوریم.

در کنار آن عوامل مالی نیز هستند؛ بازار پول - بازار اوراق قرضه - بازار سهام و بازار کالا نیز بر بازارهای ارز و نرخ مبادله موثرند.

نرخ بهره و جریان سرمایه نیز بین کشور تعیین‌کننده نرخ بهره است. اگر ارزی بازده بیشتری داشته باشد به عبارتی آن کشور بازده بیشتری دارد و تقاضا را تحریک می‌کند و طبیعتا ارزش بیشتری پیدا می‌کند.

برخی از ارزهای متقاطع نیز وجود دارند که بستگی به کشورهای مجاور خود دارند مثل دلار نیوزیلند نسبت به دلار استرالیا. رابطه بازرگانی و جریان سرمایه بین این دو کشور در تعیین نرخ مبادله اهمیت فراوانی پیدا می‌کند.

* کاهش نرخ بهره دلار از ۲۵/۵درصد به ۳درصد که احتمالا تا حد ۵/۲ و حتی ۲درصد نیز خواهد رسید، چه تاثیری بر بازارهای مالی و بازار سرمایه دارد؟ و چه عواقبی برای بازارهای کشورهای در حال توسعه و بازارهای نوظهور خواهد داشت؟

باید اول به اتفاقاتی که موجب کاهش نرخ بهره در آمریکا شده است اشاره کرد. احتمال رکود اقتصادی در آمریکا مهم‌ترین انگیزه کاهش نرخ بهره در این کشور بوده که کاهش تولید ناخالص داخلی یا کاهش نرخ رشد اقتصادی می‌تواند لزوما به معنی رفتن به عمق رکود نباشد.

چون احتمال می‌رود که بخش مسکن و یا بازار اوراق رهنی در آمریکا وضعیت بدتری پیدا کند.

بنابراین نرخ‌های بهره به سرعت پایین آورده شد و همان طور که می‌دانیم که نماگرهای اقتصادی مانند مصرف و یا اشتغال احتمال حرکت اقتصاد آمریکا به سمت رکود را نشان داده‌اند. بنابراین اقتصاد جهان به عنوان بزرگ‌ترین اقتصاد آمریکا با در اختیار داشتن یک چهارم GDP جهان بسیاری از کشورهای دیگر را به خود وابسته کرده است. گروه ۷ انگلستان کانادا و بسیاری دیگر از مناطق جهان به اقتصاد آمریکا وابسته‌اند. از این رو صندوق بین‌المللی پول نرخ رشد اقتصادی و نرخ تورم در سال‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ را برای اکثر نقاط دنیا کاهشی پیش‌بینی کرده است. پایین آمدن نرخ تورم دست بانک مرکزی آمریکا را برای کاهش نرخ بهره باز گذاشت تا بدین وسیله با توجه به شرایط موجود عاملی برای رشد سرمایه‌گذاری در آینده باشد و از بحران مالی جلوگیری کند. بالا بودن نرخ بهره در سایر کشورها نیز بر شدت این بحران افزوده است. نرخ بهره در کشورهای استرالیا، منطقه یورو و کانادا مهم‌ترین نمونه‌های این وضعیت هستند که به طور مثال کشور کانادا که ۸۰درصد مبادلات تجاری خود را با آمریکا انجام می‌دهد مجبور خواهد شد که در شرایط رکود اقتصادی آمریکا نرخ بهره خود را کاهش دهد. در سال ۲۰۰۸ مهم‌ترین ریسک موجود در بازارهای مالی ریسک کاهش نرخ رشد اقتصادی و ریسک کاهش نرخ بهره است. این مساله در بلندمدت موجب کاهش نرخ رشد اقتصادی در سایر کشورها شده و نرخ ارز آنها از جمله یورو نسبت به دلار با کاهش ارزش مواجه شود. پوند نیز همین شرایط را خواهد داشت. در سال ۲۰۰۸ معاملات Carry Trade یا انتقال جریان سرمایه بین‌المللی را نخواهیم داشت و به تبع نزدیک شدن به نرخ بهره ۲درصد، احتمال کاهش قیمت کالاها از جمله نفت وجود دارد.

کاهش بهای کالاهای استراتژیک و مصرفی جهان، از این رو می‌تواند بر اقتصاد کشورهایی همچون ایران نیز تاثیر بگذارد. طبق پیش‌بینی‌ها در سال ۲۰۰۹ کاهش نرخ تولید و رشد تورم را در جهان خواهیم داشت که مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده نرخ مبادله در دنیا است. در صورت وجود تورم قیمت طلا به شدت رشد خواهد یافت.

خط قرمز رشد برابری یورو مقابل دلار کجاست؟

به نظر من نرخ برابری یورو به دلار آمریکا تا پایان سال ۲۰۰۸ بین ۴۰ /۱ - ۳۵ /۱ است. دلار آمریکا در سال جاری میلادی چندان در مقابل سایر ارزهای عمده از جمله یورو با کاهش چندانی مواجه نخواهد شد. سایر موسسات مالی دنیا نیز همچنان دلار را به عنوان یک ارز باثبات قبول دارند.

وضعیت دینار عراق، لیر ترکیه، افغانی و درهم امارات را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

پس از افزایش نرخ رشد اقتصادی و حذف ۶صفر و تولید لیر جدید در ترکیه و با توجه به اشتیاق ورود این کشور به اتحادیه اروپا احتمال تقویت پول این کشور وجود دارد و در بلندمدت در مقابل دلار تقویت می‌شود.

از جمله ارزهای کشورهای همسایه که احتمال تقویت آن وجود دارد «روبل» روسیه است. در مورد افغانستان و عراق احتمال تقویت پول این کشورها به دلیل نابودی زیرساخت‌های اقتصادی وجود ندارد. پس از تقویت این زیرساخت‌ها و رشد اقتصادی تازه با تورم مواجه می‌شوند و حداقل باید ارزش پولشان را تا مدت‌ها بدون تغییر نگه دارند؛ بنابراین از نظر من خرید و فروش چنین ارزهایی نمی‌تواند چندان جذاب باشد.