تقریبا بیست ماه پیش در چنین روزی برای تاسیس کارخانه‌ای در شهرک صنعتی قشم دست به کار شدم و به آن اداره مراجعه کردم و از مدیر آن زمان راهنمایی خواستم که گفت، بعد از ثبت شرکت و مشخص شدن محل اجرای طرح از طریق بنگاه‌های زودبازده که از ایده‌های رییس‌جمهوری بود، بانک‌ها موظفند از اعتباراتی که دولت برای این امر در اختیار آنها گذاشته است بعد از کارشناسی که نباید بیش از ۴۵روز طول بکشد، تسهیلات تصویب شده را در اختیار سرمایه‌گذار قرار دهند. من هم با عجله کارها را انجام دادم و زمین را تحویل گرفته و مشغول ساخت‌وساز شدم؛ برای اینکه به مشکلات مادی بر نخورم اولین کاری که کردم خانه‌ای که بعد از ۴۲ سال سن با هزار و یک بدبختی به دست آورده بودم، به حراج گذاشتم و برای سفارش ماشین‌آلات همه دارایی خود را نقد کردم تا هر چه زودتر کارخانه را راه‌اندازی کنم و حداقل ۳۷نفر از برکت الهی و با این طرح خداپسندانه مشغول به کار شوند و از طرف دیگری یگانه کارخانه تولید این محصول نه تنها در سراسر کشور، بلکه در کشورهای همسایه هم برای این مرز و بوم افتخار آفرین باشد؛ اما ما چه فکر می‌کردیم و چه شد!

حال تقریبا بیست ماه از این جریان می‌گذرد که بیش از ۶ماه آن را بانک صنعت و معدن به خود اختصاص داده است و ما هنوز به دنبال آن نخود سیاه معروف هستیم!! که بانک ما را دنبال آن فرستاده است و این در حالی اتفاق می‌افتد که بیش از چهارصد میلیون تومان پول بی‌زبان را در این راه خرج کرده‌ام!! به گدایی افتاده‌ام و برای خرج و کرایه خانه خود لنگ مانده‌ام!! این در حالی است که ۵۰نفر کارگر و بنا و مصالح‌فروش را دنبال خود سرگردان کرده‌ام!! و باز این در حالی اتفاق می‌افتد که برای شهریه فرزندانم شرمنده مدارس شده‌ام!! و تمام این اتفاقات با شعار دفاع و حمایت از تولید اتفاق می‌افتد!! این است حمایت! این است دفاع! این است خودکفایی!

در کنار خرجی که کرده‌ام بیش از ۴۳۰میلیون تومان هم وثیقه ملکی به بانک سپرده‌ام. بارها فکر کرده‌ام که اگر این پول را (جبل‌علی دبی) برده بودم صددرصد حال و روز بهتری داشتم، زیرا هر سرمایه‌داری را بیست‌ماه سرگردانی گدا می‌کند! زیرا بیست ماه نامهربانی هر مهربانی را نامهربان می‌کند.

آن هم نامهربانی با موردی که مورد تایید همه مراجع ذی‌ربط قرار گرفته است تا بانک عامل با کارشکنی خود مجموعه‌ای را نابود کند! و در جواب بگوید که بنده با این سخنان عذاب وجدان نمی‌گیرم!! یا وظایف بانک را با اداره امنیت ملی جابه‌جا کند!!! و وثیقه کارشناسی شده از سوی کارشناس دادگستری و معتمد بانک و همه و همه را زیر سوال ببرد!! که امنیت تبریز بیشتر است!! یا امنیت فلان‌شهر!

بیش از این سرتان را درد نمی‌آورم، تنها می‌گویم: چه فکر می‌کردیم و چه شد؟

ما فکر می‌کردیم باید با استناد به قانون، کسی یا مجموعه‌ای را محکوم کرد! غافل از اینکه رییس ما با قانون ندیده و ندانسته محکوم می‌کند! و بعد از یک ماه تازه در نظر دارد از صحت ماده و یا تبصره مطلع شود!!

ما فکر می‌کردیم که حداقل در بانک برای مشتریان باز است! غافل از اینکه برای زیارت رییس باید وقت قبلی داشته باشی! ما فکر می‌کردیم که هر مسوول یا مدیر هر ارگان دولتی معتمد ارباب‌رجوع است! ما فکر می‌کردیم هر مسوولی بیشتر به مساعدت فکر می‌کند تا چوب لای چرخ گذاشتن! ما فکر می‌کردیم قانون پولی و بانکی کشور برای همه بانک‌ها یکسان است؛ غافل از اینکه بانک عامل در بندرعباس تافته جدا بافته است!! ما فکر می‌کردیم مدیران بانک عامل، قوانین را بلدند تا قوانین صنعتی و اوقافی و جنگلبانی را در یک قالب نبینند!

خلاصه هر چه بگویم کم گفتم؛ چون هر چه هزینه کردم براساس قول مسوولان بوده است و در پایان هر وجدان بیداری آنچه را بر من گذشته است تنها یک بار عقب جلو نماید، در یک نگاه می‌بیند که باعث ورشکستگی و نابودی یا عدم پیشرفت تولید و صنعت، امثال این بانک بوده و خواهد بود؛ زیرا نام صنعت و معدن را به دنبال خود یدک کشیدن برای صنعت و تولید کافی نیست!!

این نوشته‌ها توهین نیست، بلکه مستند و واقعی می‌باشد و آمادگی پاسخگویی به هر مرجعی را دارم.

حسین درویشی