یادداشت
مطالبات معوق، عارضهای فرهنگی- اجتماعی
احسان باقری، کارشناس بانکی - وقتی صحبت از مطالبات معوق به میان میآید بیشتر تحلیلها و نگاهها معطوف به مسائل اقتصادی است. به عنوان مثال همه از شرایط بد اقتصادی سخن به میان میآورند و دلیل عدم بازپرداخت را معلول این شرایط میدانند. یا برخی رانت و
رانت خواریها را دلیل ایجاد این مطالبات عنوان میکنند. اگرچه تمامی این تحلیلها و دلایل درست و منطقی به نظر میرسند، اما داستان مطالبات معوق به همین دلایل ختم نمیشوند. وقتی نگاهی عمیق تر به این مقوله میکنیم، میتوانیم دلایل دیگری را بر معضل اقتصادی بیافزائیم؛ دلایلی که در حوزه اجتماعی و فرهنگی مطرحاند. این یادداشت تلاش دارد در حد وسع علمی و تجربی ابعادی از این معضل را بازشکافی کند.
۱ - یکی از ریشههای اصلی این معضل به بیبرنامه بودن ما باز میگردد. افراد بسیاری را میشناسیم که بدون داشتن برنامه مشخصی اقدام به گرفتن تسهیلات میکنند. یکی از مدیران بانکی در بیان تجربیاتش میگفت: مدیری داشتم که وقتی موعد تسهیلات من شد از من پرسید آیا برای آن برنامهای داری ؟ اگر نداری تسهیلات نگیر. برخی البته فکر میکنند که برنامه دارند. اما برنامه الزامات و برآوردهایی لازم دارد که در صورت توجه به آنها میتوان از آن به عنوان برنامه یاد کرد. بهراستی که گرفتن تسهیلات بدون برنامه مشخص برای سرمایهگذاری آن پیش فروش آینده است. از سوی دیگر شرایط تورمی کشور در سالهایی که به یاد داریم بسیاری را به این توهم کشانده است که هر کاری که انجام شود معادل و از جنس برنامه سرمایهگذاری تلقی شود. ۲ - عنصر بعدی نبود تعهد و وفای عهد است. برای بسیاری وفای به عهد و تعهد تنها در برابر اشخاص معنا و مفهوم دارد. در حالی که تعهد ورزیدن به بانک هم از همین جنس است. شاهدیم که در جامعه امروز این عنصر اخلاقی که دوام و قوام بسیاری از مناسبات اجتماعی بر پایه آن استوار شده است رنگ باخته است. در چنین فضایی هیچ کس به تعهدی که به بانک برای پرداخت مطالبات و دیون دارد، توجه نمی کند. حتی برخی آن را تعهد تلقی نمیکنند و حتی اگر آن را تعهد بشمارند سعی در اجابت آن به خرج نمی دهند. این در حالی است که تعهد و وفای به عهد یک الزام عملی است. ۳ - مشکل دیگر تکیه بر شانس و موقعیتهای بادآورده است. یکی از عناصر اصلی به وجود آوردن این توهم در ذهن تسهیلاتگیرندگان دولت است که هربار صحبت از بخششهای آنچنانی میکند. خوب بسیاری هم منتظر این وعدهها میمانند. این انتظار در اقتصاد یعنی فرصت از دست رفته. در اقتصاد همیشه عنصر پول به همراه زمان مطرح است و این موضوعی است که تسهیلاتگیرندگان روی آن بر مبنای شانس و موقعیتهای خلق شده حساب باز میکنند و بدیهی است که از بازپرداخت مطالبات سرباز میزنند. ۴ - عنصر پنهان دیگر خودخواهی ماست. حاضریم که پول و اموال دیگران را که به صورت قرض در اختیار ما قرار گرفته است پیش خود نگه داریم. سپردهگذار و بانک را دچار زحمت کنیم. نفرات دیگر که منتظر دریافت این منابعاند را معطل گذاشته و با سختگیریهای بیشتر از سوی بانکها مواجه کنیم، اما نسبت به ادای دین خود اقدام نکنیم. خودخواهی مگر به جز این وصفی که رفت شاخصه دیگری دارد؟ ۵ - معضل اجتماعی دیگری که کارکرد پیدا کرده است به اصطلاح رایج اظهار ضعف یا خود را موش مردگی زدن است. بسیار شاهدیم که تسهیلات گیرندگان به دلیل کارکرد این خصلت ناپسند از زیر بار ادای دین خود شانه خالی میکنند و البته پس از آن چه کارها که نمیکنند. اگر راه برای این اظهار ضعف بسته بود و این نمایش مشتری نداشت شاید کسی بدان توسل نمی جست. ۶ - مساله دیگر سوء استفاده ما از شرایط و مسائل است. برخی از تسهیلات گیرندگان تا اوضاع را بحرانی مییابند همراه موجهای رایج میشوند و سعی دارند تا آب را گل آلود کنند. به عنوان مثال دلیل عدم پرداخت مطالبات خود را سودهای سنگین عنوان میکنند. حال باید پرسید مگر روزی که این تسهیلات پرداخت میشد نرخ سود مشخص نبود ؟ ۷ - مشخصه دیگر ریا کاری و دورویی است. زمانی را تصور کنید که برای گرفتن تسهیلات به بانک مراجعه میکنیم. آن روز در حق بانک و بانکدار همه گونه عاقبت خوش و خیر طلب میکنیم و روز بازپرداخت دیون بانک و بانکدار لایق و حامل بدترینها صفتها میشماریم. آیا این ریاکاری نیست ؟ ۸ - عنصر دیگر میل به تجاوز ما به حقوق دیگران است. بسیاری فکر میکنند پول تسهیلات متعلق به بانکها است و بنابراین میتوان بدان دست درازی کرد. در حالی این سرمایهها در حقیقت پول افراد دیگری است که بانک امانتدار و مسوول آنها قلمداد میشود. عدم بازپرداخت دیون بانکی با فرض یک واسط همانند دریافت پول از فرد دیگر و پس ندادن آن است. آیا این ممانعت از پرداخت حق دیگران در قالب و شکلی به نام تسهیلات نیست ؟ ۹ - یکی از معضلات فرهنگی اجتماعی دیگر دروغ است. این معضل بزرگ هم در زمان دریافت و هم در زمان پرداخت خود را نمایان ساخته و اجازه حل و فصل درست موضوع را از طرفین سلب میکند. چه آن زمان که به دروغ خود را واجد و محق دریافت تسهیلات معرفی میکنیم و چه آن زمان که با دروغ سعی در شانه خالی کردن از ایفای حقوق دیگران میکنیم دروغگویی را محور مناسبات اجتماعی خود قرار میدهیم و مسائل را پیچیده و به مشکل بدل میکنیم.
۱۰ - عنصر دیگر عافیتطلبی و بیخیالی ماست. تسهیلات دریافت وجوه و بازپرداخت آن در طول زمان است. اما عافیتطلبی ما باعث میشود تا زمان سر رسید که همه را با زحمت مواجه میکند بیخیالی پیشه کنیم و زمانی که موعد رسیدگی فرا رسید به هر کاری دست بزنیم تا حق و حقوقی را که ضایع کردهایم نپردازیم. حتی از این کوشش هم فروگذار نکنیم تا چند نفر دیگر را درگیر معضل خود ساخته کنیم.
به هر طریق آنچه به اختصار رفت موید این نکته است که معضل مطالبات معوق صرفا یک پدیده اقتصادی نیست. این موضوع یک معضل فرهنگی و اجتماعی هم هست که ریشه در سستی ما در ایفای حقوق دیگران دارد. حال این دیگران فردی حقیقی باشد یا فردی حقوقی مثل بانک. مطالبات معوق یک پدیده اجتماعی فرهنگی کلان و یک عارضه عمومی در جامعه امروز است. عارضهای که ریشه در فرهنگ ما دارد. عارضهای که نتیجه نهایی آن رواج و تقویت بیاعتمادی در سطح ملی است. بدان دقیقتر و عمیق تر بیاندیشیم.
Ehsanbagheri۲@yahoo.com
ارسال نظر