روزنامه وزین دنیای اقتصاد

با سلام و احترام اینجانب ناصر ارغوانی نوبر در سال ۱۳۸۰ یعنی یکسال پس از ایجاد حساب مسکن جوانان در بانک مسکن برای دو فرزندم در بانک مسکن شعبه خیابان طالقانی مقابل لانه جاسوسی دو فقره حساب افتتاح نمودم. به دلیل جدید بودن پروژه ابتدا فقط اقدام به افتتاح حساب نمودند بدون آنکه جدول و برنامه مدونی را به مشتری تحویل بدهند. ابتدا هر آنچه در توان مالی‌ام بود از همان شعبه به حساب‌ها واریز می‌نمودم و بعدها که محل کارم به خیابان وزرا منتقل شد از شعبه البرز آن بانک واقع در خیابان وزرا با علم بر اینکه شعب و اینگونه حساب‌ها لینک می‌باشند واریز وجه می‌نمودم و هر از چند گاهی هم که به شعبه طالقانی جهت اخذ جدول و تعیین تکلیف برای نحوه ادامه پرداخت مراجعه می نمودم به دلیل شلوغی شعبه معمولا پاسخ درست و مستندی دریافت نمی‌نمودم و معمولا با پاسخ‌های غیرمسوولانه کارکنان پشت باجه مواجه می‌شدم تا اینکه در تاریخ ۱۰/۷/۱۳۸۴ از سایت آن بانک جدول پرداختی را برای افتتاح‌کنندگان حساب‌های سال ۱۳۸۰ دریافت کردم و بر آن مبنا پرداخت‌هایم را ادامه دادم تا اینکه چند روز قبل (۱۸/۸/۱۳۸۷) جهت اطمینان از ادامه راه در سال هفتم به شعبه طالقانی مراجعه نمودم و با کمال تعجب با پاسخ حذف دو حساب توسط سیستم از تاریخ اول آبان ماه سال جاری مواجه شدم!! بیشتر پیگیر موضوع شدم آقایان عنوان نمودند که شما طی چند سال به شعبه افتتاح‌کننده حساب مراجعه ننموده‌اید و به دلیل عدم نظم در پرداخت‌ها دستگاه هر دو حساب فرزندان مرا حذف نموده است. سوال کردم:

الف)چرا با وجود آنکه در هر دو دفترچه آدرس و شماره تلفن منزل وجود داشت یکبار تذکر یا اخطار به اینجانب داده نشد؟ پاسخ دادند بانک چنین وظیفه‌ای ندارد.

ب)گفتم من هر سال در ماه آبان به استناد صورت حساب‌های حساب‌ها تامین وجه می‌نمودم چرا همکاران شما در شعبه البرز این اخطار را در زمان واریز به اینجانب منتقل نمی‌نمودند؟ پاسخ دادند حساب‌ها و شعب ما به یکدیگر متصل و به اصطلاح لینک نمی‌باشند!!

گفتم حالا که قرآن خدا غلط نشده جریمه تاخیر پرداخت در سال آخر را محاسبه کنید بپردازم پاسخ دادند اگر میلیاردها ریال به حساب واریز کنی دیگر فایده‌ای ندارد فقط باید حساب‌ها را ببندی!! گفتم خدا می‌داند من با وجود حقوق‌بگیر بودن در آبان ماه هر سال با چه مشقتی پول تهیه و به این دو حساب فرزندانم واریز می‌نمودم و چقدر برای آینده آنها به این حساب‌ها امید بسته بودم، اما کجاست یک گوش شنوا و یک وجدان درد آشنا... حالا آقایان هر روز بیشتر به نقائص روش‌ها و برنامه‌های خود پی می‌برند، جداول رنگارنگ تهیه کرده‌اند و به رخ من می‌کشند و تصمیم گرفته‌اند تا در دفاتر افراد جداول را چاپ و تکلیف افتتاح‌کننده را برای پرداخت‌های بعدی روشن نمایند و یادشان رفته است که در سال‌های اول مردم در چه بلاتکلیفی به سر می‌بردند و این گونه ظالمانه مردم را قربانی بی‌برنامگی خود می‌کنند.