یادداشت
آسیبشناسی بیثباتی در مدیریت بانکهای خصوصی
درباره اهمیت ثبات مدیریت در حفظ و تداوم بقای سازمانها و بنگاههای اقتصادی و تاثیر آن در تحقق اهداف راهبردی آنها بسیار خوانده و شنیدهایم. اما در جامعه امروز ایران که تازه چند سالی است دارد حضور بانکهای خصوصی را در عرصه نظام بانکی تجربه میکند، اهمیت ثبات مدیریت در این بانکها به مثابه شیشه عمر آنها است که دستکم گرفتن آن میتواندهم برای سرمایهگذاران و سهامداران عمده و هم برای سپردهگذاران بانکهای خصوصی بسیار گران تمام شود.
متاسفانه شایعاتی که هرازگاهی درباره استعفا یا برکناری مدیرعامل این یا آن بانک خصوصی در مطبوعات منعکس میشود، حتی اگر ریشه در واقعیت محض نداشته باشد نزد افکار عمومی حکایت از وجود جریانها و فعل و انفعالهای پشت پردهای دارد که به نتیجه رسیدن آنها میتواند شایعهها را به یقین تبدیل کند و به دلیل آن که متاسفانه از دیرباز در کشور ما زمینهسازی اغلب تغییرات و جابهجاییها در سطوح بالای مدیریتهای اجرایی به جای اطلاعرسانی درست و شفاف، با شایعه و شایعهپراکنیهای قبلی صورت پذیرفته است، مزاج جامعه ما از آمادگی زیادی برای پذیرش شایعهها به عنوان خبرهایی که میتواند موثق باشد، برخوردار است. تفاوت کار در این است که شایعه برخلاف اخبار و اطلاعات، به جای در، با جنجال و هیاهو و شاخ و برگ بسیار از پنجره وارد میشود و چون برای خود مسوولیتی در قبال جامعه احساس نمیکند و منشا و ریشه آن هم ناشناخته است، بر سر راه خود خسارتها و ویرانیهای زیاد و بعضا غیرقابل جبرانی به بار میآورد.
شایعههایی که این روزها درباره کنارهگیری مدیرعامل یکی از بانکهای خصوصی موفق و پرآوازه کشور همراه با ذکر نام و مشخصات جانشین وی در سطح جامعه پیدا کرده و جزئیات آن هم در صفحه بانک و بیمه شماره چند روز پیش دنیای اقتصاد به چاپ رسید، در زمره یکی از همان شایعههایی است که میتواند پیام بیثباتی مدیریت در بانک مزبور را به جامعه منتقل کند و زمینهساز بروز نگرانیهایی برای سپردهگذاران و سهامداران آن بانک شود.
کسی نمیتواند به روزنامهای به خاطر درج خبر یک شایعه چه مربوط به یک بانک خصوصی یا در ارتباط با یک سازمان دولتی باشد، خرده بگیرد چه این هنر حرفهای یک روزنامه است که حتی شایعههایی را که دریافت میکند در قالبی مناسب به خوانندگان خود ارائه کند، از دو حال هم خارج نیست. یا آن شایعه به کلی واقعیت ندارد و بانک یا سازمانی که شایعه به آن مربوط میشود، میتواند آن شایعه را تکذیب و اطلاعات واقعی مربوط به آن را از طریق مطبوعات به جامعه منتقل کند و یا اگر در پشت شایعه واقعیتی در شرف تکوین وجود دارد، ولی هنوز به نتیجه قطعی نرسیده است، با اطلاعرسانی شفاف و حساب شده به رفع شائبه و شایعهزدایی از اذهان عمومی اقدام کند. خطرناکترین نوع برخورد با انتشار این نوع شایعهها برخوردهای منفعلانه و پر از ابهام است که میتواند ابعاد تازهای به شایعه افزوده و تاثیرات مخرب آن را از آنچه که قبلا بوده در اذهان عمومی بیشتر کند. به قول معروف «شترسواری دولا، دولا نمیشود. یعنی بانک یا سازمانی که شایعه به آن مربوط میشود نمیتواند هم معترض روزنامه به خاطر درج آن شایعه باشد و هم از دستزدن به هر اقدام در تایید یا تکذیب یا حتی تلطیف آن شایعه خودداری کند.
اما یک روی سخن این یادداشت متوجه مجموعه هیاتمدیره و دیگر مراجع تصمیمگیری در یک بانک خصوصی است که موجبات ایجاد بیثباتی در مدیریت بانکی را که سود و زیان و خیر و شر آن متوجه منافع خودشان میشود، فراهم میسازند، و شرایطی را در فضای کاری بانک به وجود میآورند که از دل آن فضا انواع شایعهها تولید شده و خواه ناخواه به بیرون از بانک درز پیدا میکند. بازنده اصلی بروز این قبیل بیثباتیهای مدیریت آن مدیر عاملی که کارنامه موفقی از خود ارائه داده ولی به دلایلی صحنه را ترک میکند نیست، بلکه کسانی هستند که از درجه اهمیت ثبات مدیریت در بنگاه اقتصادی مهمی چون یک بانک خصوصی به قدر کافی آگاهی ندارند و اجازه نمیدهند آن مدیر موفق برنامههای راهبردی خود را حتی اگر خلاف میل سهامداران عمده باشد به مورد اجرا درآورد. چنین مدیر عاملی هرگز خانهنشین نخواهد شد و شکارچیان هوشمند و موقعشناس برای بهرهگیری از دانش و تخصص و توانمندیهای مدیریت به اثبات رسیده او به زودی به سراغش خواهند آمد و منصبی والاتر را به او پیشنهاد خواهند کرد.
همچنان که شاهد بودیم دکتر سیف مدیرعامل سابق بانک ملی ایران به عنوان یک مدیر توانمند بانکی کوتاه زمانی بعد از کنارهگیری از مدیریت آن بانک از سوی سهامدار بحرینی فیوچر بانک بحرین به همکاری دعوت و راهی آن دیار شد.
در هر صورت در ارتباط با انتشار چنین شایعههایی روابط عمومیهای بانکهای خصوصی رسالت و مسوولیتی بس حساس و سترگ بر عهده دارند و باید با رصد کردن دایمی و دقیق شرایط و اوضاع و احوال درونی و پیرامونی بانک قبل از آن که خیلی دیر شود و کار از کار بگذرد، با صلاحدید مدیران ارشد بانک مربوطه، برای زدودن آثار سو شایعهها چارهاندیشی کنند، چون مسلما خیر و صلاح و منافع یک جمعبزرگ یعنی سهامداران و صدها هزار سپردهگذاران یک بانک خصوصی، بر حفظ مصلحت ظاهری یک فرد ارجحیت دارد و یقینا خود مدیران موفقی که برای بالندگی نام و جایگاه یک بانک خصوصی از هیچ تلاشی فروگذار نکردهاند، نیازی به این قبیل مصلحتاندیشها احساس نمیکنند.
فراموش نکنیم که نگرانیهای حاصل از شایعه تغییر مدیریت یک بانک خصوصی، حالت بازی دامینو را دارد که به کلیه سطوح مدیران چنین بانکی سرایت کرده و آنها را به نوعی احساس انتظار و بلاتکلیفی که سمی مهلک برای سرنوشت آن بانک خواهد بود، دچار خواهد کرد و از همه بدتر آن که در میان مدت به سلب اعتماد مشتریان نسبت به بانک منجر خواهد شد.یقینا کسی انتظار ندارد که مدیریت در بانکهای خصوصی ابد مدت باشد. اما با توجه به نوپا بودن بانکهای خصوصی ما و چالشهایی که مقابل روی آنها قرار دارد، یک مدیر بانکی موفق، دستکم به ده سال وقت برای به ثمر رساندن اهداف راهبردی خود نیاز دارد.بانکهای خصوصی ما بهرغم در اختیار داشتن حدود ۲۰درصد از ۱۶۵هزار میلیارد تومان منابع بانکی، هنوز در بهار عمر خود به سر میبرند و دریغ است که با بیثبات کردن مدیریت این بانکها، آنها را در بهار عمرشان دچار خزان زودرس کنیم.
Kiamehr@Hotmail.com
ارسال نظر