پس‌اندازکنندگان و قرض‌گیرندگان باید در بازار جمع شوند تا بتوانند با هم مبادله کنند. در خلال بازار سرمایه، پس‌اندازکنندگان می‌توانند درآمد مازاد خود را به سمت قرض‌گیرندگانی که کمبود منابع دارند، هدایت کنند.

پس‌اندازکنندگان در مورد پس‌انداز خود با این هدف تصمیم‌گیری می‌کنند که مصرف‌شان در آینده افزایش یابد. قرض‌گیرندگان در مورد سرمایه‌گذاری خود با این هدف تصمیم‌گیری می‌کنند که بتوانند بیش از آنچه که در حالت خودبسندگی می‌توانستند تولید کنند، تولید کنند تا هم قرض خود را در آینده بازپرداخت کنند و هم اینکه همزمان رفاه خود را ارتقا دهند. تفکیک تصمیمات سرمایه‌گذاری - تولید از تصمیمات مصرف- پس‌انداز به ما این امکان را می‌دهد تا تئوری کلاسیک (قبل از کینز) پس‌انداز و سرمایه‌گذاری را به شکل تئوری وجوه قابل وام‌دهی توسعه دهیم.
تئوری وجوه قابل وام‌دهی نشان می‌دهد که چگونه نرخ بهره از تعامل میان پس‌انداز‌کنندگان و سرمایه‌گذاران مشخص می‌شود. شکل 4/2 نرخ تعادلی بهره که از تصمیمات پس‌اندازکنندگان و سرمایه‌گذاران مشخص می‌شود را نشان می‌دهد.
میزان سرمایه‌گذاری رابطه معکوس با نرخ بهره دارد ولی میزان پس‌انداز رابطه‌ای مستقیم با نرخ بهره دارد. هرچه نرخ بهره بالاتر باشد، میزان پس‌انداز عاملان اقتصادی بیشتر خواهد بود؛ چرا که آنها حاضرند مصرف زمان حال را فدای مصرف آینده کنند.
نرخ بهره تعادلی جایی است که پس‌انداز معادل سرمایه‌گذاری می‌شود، این نرخ در شکل 4/2 با ro نشان داده شده است.
فارغ از اینکه این تئوری یا نقدهای کینز بر آن تا چه حد درست است، می‌توانیم از این تئوری برای توضیح اینکه چطور بازارها می‌توانند واسطه‌های مالی ایجاد کنند، استفاده کنیم. امروزه پس‌انداز‌کنندگان ابزارهای متعددی برای پس‌انداز کردن در اختیار دارند، نظیر صندوق‌های مشاع و PEPها. اینها دوتا از ابزارهای متعددی هستند که برای پس‌انداز کردن در اختیار می‌باشند. می‌توانیم از تئوری وجوه قابل وام‌دهی استفاده کرده و معادل مدرن آن را که به شکل ابزارهای پس‌انداز را که جایگزین روش متعارف سپرده‌گذاری در بانک شده است، مورد بررسی قرار دهیم.
در تئوری وجوه قابل وام‌دهی، معادل‌های مالی تصمیمات معطوف به پس‌انداز و سرمایه‌گذاری، عرضه و تقاضای اوراق بهادار مالی است. طرف عرضه یعنی افزایش یا کاهش در عرضه اوراق بهادار و به طور متناظر طرف تقاضا، همان افزایش یا کاهش در تقاضای این اوراق است. سرمایه‌گذاران از طریق عرضه اوراق بهاداری که به‌واسطه آن دارنده می‌تواند نسبت به کالاهای سرمایه‌ای ادعای مالکیت کند، منابع مالی قرض می‌کنند. به این ترتیب می‌توان به سرمایه‌گذاران به عنوان شرکت‌هایی که می‌خواهند برای سرمایه‌گذاری در اجرای پروژه‌هایی که نرخ بازده مثبتی دارند پول قرض کنند، نگاه کرد. آنها از طریق عرضه اوراق بهادار جدید (نظیر سهم، اوراق قرضه، اوراق تجاری) که نشانگر تعهدات بنگاه است، منابع مالی قرض می‌گیرند. خانوارها (و حتی بنگاه‌های دیگر و نهادهای مالی غیربانکی نظیر صندوق‌های بازنشستگی و شرکت‌های بیمه‌ای) از طریق تقاضای اوراق بهادار جدید در جهت افزودن آن به سبد دارایی‌های خود، پس‌اندازشان را جهت می‌دهند. لذا، میزان پس‌انداز موید میزان تقاضای اوراق بهادار (Bd∆) و میزان سرمایه‌گذاری نشانگر میزان عرضه اوراق بهادار (Bs∆) است. علامت (∆) به معنی تغییر در میزان انباره و B نشانگر انباره اوراق قرضه به نمایندگی از همه اوراق بهادار است. به عبارت دیگر،
S=∆Bd
I=∆Bs
میزان تقاضای اوراق بهادار رابطه مستقیمی ‌با نرخ بهره دارد، چرا که میزان تقاضا رابطه منفی با قیمت اوراق بهادار دارد. از این‌رو، وقتی نرخ بهره بالا می‌رود، قیمت اوراق بهادار کاهش می‌یابد و میزان تقاضا افزایش می‌یابد. کادر ۲/۲ توضیح می‌دهد که چرا رابطه‌ای معکوس میان قیمت اوراق بهادار و نرخ بهره وجود دارد. عرضه اوراق بهادار رابطه ای منفی با نرخ بهره دارد؛ چرا که عرضه رابطه‌ای مثبت با قیمت اوراق بهادار دارد. شکل ۵/۲ این مساله را نشان می‌دهد.
حالتی را تصور کنید که بنگاه‌ها بخواهند سرمایه‌گذاری بیشتری انجام دهند. در این حالت برنامه سرمایه‌گذاری از I0 به سمت راست یعنی I1 تغییر مکان می‌دهد و نرخ تعادلی بهره از r0 به r1 همانند شکل 6/2 تغییر می‌یابد. برای جذب سرمایه‌های جدید، بنگاه‌ها عرضه اوراق بهادار را افزایش می‌دهند. در هر سطحی از نرخ بهره، عرضه اوراق بهادار افزایش می‌یابد که موجب می‌شود تا منحنی عرضه( Bs∆)به سمت راست منتقل شود. عرضه بیشتر اوراق بهادار موجب می‌شود تا قیمت آن کاهش یافته و نرخ بهره از r0 به r1 افزایش یابد.
اینک حالتی را تصور کنید که پس‌انداز‌کنندگان بخواهند مقدار بیشتری را پس‌انداز کنند. چگونه پیام پس‌انداز‌کنندگان که می‌خواهند پس‌انداز بیشتری انجام دهند، به سرمایه‌گذاران می‌رسد؟ تغییر ترجیحات پس‌انداز‌کنندگان، منحنی عرضه را از S۰ به S۱ منتقل می‌کند یعنی به ازای هر نرخ بهره، منحنی تقاضای اوراق بهادار به سمت راست تغییر می‌یابد. افزایش تقاضای اوراق بهادار موجب می‌شود تا قیمت اوراق بهادار افزایش یافته و نرخ بهره از r۰ به r۱ کاهش یابد.