دکتر جواد صالحی‌اصفهانی

سخن گفتن از مشکلاتی که ریال ایران در دو هفته گذشته با آن دست به گریبان بود، غیرقابل چشم‌پوشی است. من یک اقتصاددان در حوزه کلان نیستم، اما باید بگویم برخی از مطالبی که رسانه‌ها در مورد سقوط آزاد ریال به آن پرداخته‌اند مبالغه‌آمیز بوده است، از جمله اشاره به ابرتورم و سقوط اقتصاد در ایران. همچنین یکی از گزارشگران ایرانی شبکه خبری بی‌بی‌سی این‌طور عنوان کرد که هیچ کلمه‌ای برای توصیف اقتصاد ایران پیدا نمی‌کند. من سعی کردم در نوشته خود سه نکته را توضیح دهم. اول اینکه، بین نرخ بازار موازی و میانگین نرخ مبادله ارز کشور تفاوت وجود دارد و دلیل این تفاوت وجود نظام چند‌نرخی ارز است. دوم اینکه افزایش شدید ارزش ارزهای خارجی در «بازار موازی» در حقیقت بی‌ارزش شدن به معنای کلاسیک واحد پول ایران نبود، بلکه دلیل آن کاهش تزریق ارز خارجی به بازار آزاد و بازار موازی بود. سوم اینکه اقتصاد ایران، به‌رغم برخی گفته‌ها و اظهارنظرها (یا حتی امیدها)، در آستانه سقوط واقع نشده است. کوتاه سخن اینکه، من تلاش کرده‌ام تا بحران ارزی ایران را با اصطلاحات خودش و فارغ از آن موارد مطالعاتی مرتبط با بحران مالی شرق آسیا یا زیمبابوه که به سرعت به ذهن متبادر می‌شود، تحلیل کنم. اولین عاملی که بیشترین تفاوت‌ها را نیز ایجاد می‌کند «نفت» است. این به آن معنی است که عرضه ارزهای خارجی به طور اخص در دستان دولت متمرکز شده و دیگران در آن دخیل نیستند؛ بنابراین زمانی که مردم زیادی مشغول خرید و فروش دلار با قیمت بالا هستند، دولت می‌تواند تصمیم به عرضه دلار با نرخ پایین‌تر بگیرد.

مسلما «وضعیت در تهران هم گیج‌کننده و هم بنا به دلایل قابل فهم پررمز و راز است. البته بنده ادعا نمی‌کنم که کاملا می‌دانم چه اتفاقاتی در مورد صادرات نفت، حساب‌های مسدود شده و نشده بانک مرکزی ایران در خارج و مکانیسم مبادله با روپیه و یوآن روی داده است، اما برخی از خبرنگارانی که در روزهای اخیر با آنها گفت‌و‌گو داشته‌ام نمی‌دانستند که ایران دارای نظام ارزی چند‌نرخی است یا اینکه بحران‌های ارزی در کشورهای صادرکننده نفت با دیگر کشورها که در آنها بخش خصوصی حجم عمده ارز خارجی را به دست می‌آورد، متفاوت است. بنابراین دلیلی برای اظهار نظر وجود داشت.»

دولت حتی با کاهش درآمدهای نفتی می‌تواند از بخش بزرگی از اقتصاد در برابر تاثیرات مخرب کاهش زیاد ارزش پول در بازار موازی محافظت کند. از جمله آن می‌توان به نظام طبقه‌بندی واردات در دسامبر گذشته اشاره کرد که دقیقا «برای همین موضوع بود. باید به این نکته هم اشاره کنم که بنده از میزان دقیق اختصاص ارز خارجی بانک مرکزی به کالاهای اساسی، اتاق مبادلات ارزی و بازار موازی -البته اگر اختصاص داده شده- آگاهی ندارم. بنا به دلایلی روشن حدس می‌زنم که بازار موازی در راس فهرست اولویت‌های بانک مرکزی برای تزریق نقدینگی قرار ندارد. مطمئن نیستم که هیچ بانک مرکزی در صورت مواجهه با مشکلات مشابه، از ارز خارجی برای آرام کردن بازار ارزی استفاده کند که با نگرانی ناشی از تحریم‌های رو به تشدید دست به گریبان است. در این هنگام که کشور برای واردات ضروری ارز خارجی ندارد، هر سیاستمداری که تصمیمی متفاوت بگیرد، باید به رای‌دهندگان خود و حتی مردم عادی کوچه خیابان هم پاسخ دهد.»

من معتقدم، با توجه به تحریم‌ها و شرایط اضطراری موجود که کشور با آن مواجه شده است، کاهش ارزش ریال در بازار موازی به هیچ عنوان دور از انتظار نیست. برای مثال نباید قیمت بالای بلیت رویدادهای ورزشی یا سرگرمی جای شک و تعجب باشد بالاخص زمانی که کیفیت این رویداد قبل از انجام نامشخص است. با این حال هستند کسانی که معتقدند نباید به دلالان اجازه خرید و فروش بلیت کنسرت داد و در مقابل کسانی هستند که به عقیده آنها تجارت در فشار حتی با قیمت‌های بسیار بالا هم جایگاه خودش را دارد. من به گروه دوم تعلق دارم. با این حال، من می‌ترسم که هیجان ناشی از سقوط ریال باعث شود که دولت ایران شکیبایی خود را در قبال بازار آزاد از دست بدهد و در نهایت آن را به حاشیه بفرستد که این حالت عواقب خوشی به دنبال نخواهد داشت.

برخی از خوانندگان نوشته‌هایم این طور تصور کرده‌اند که من تصویری کاملا خوش‌بینانه از وضعیت ارزی موجود را ارائه می‌دهم. البته این موضوع را متذکر شده‌ام که بحران ارزی مساوی با فروپاشی اقتصادی نیست. همچنین لازم به ذکر است که حسب عادت و با توجه به اینکه خود اعتقاد زیادی به آن ندارم، تئوری‌های توطئه را در این مقاله مورد بحث قرار نداده‌ام. از جمله سرزنش دولت به عنوان مسبب اصلی و عمدی آشفتگی در بازار ارز برای اینکه از این طریق ریال بیشتری به دست آورد یا انتقادات افرادی که تعداد محدودی از مدیران را به خاطر فساد موجود در سیستم شایسته سرزنش می‌دانند. (مثلی هست که می‌گوید، «درست است که تو بیماری همه‌دشمن‌پنداری «داری اما این دلیل نمی‌شود که کسی هم آن بیرون در کمین تو نباشد»)

تحریم‌ها بازی نیستند. آنها برای این طراحی شده‌اند تا رنج و مشقت بیشتری به مردم کشور مورد تحریم تحمیل کنند. همان‌طور که هم‌اکنون ما در مورد ایران شاهد آن هستیم. البته همه اقشار جامعه درد و رنج یکسان و یک اندازه‌ای را تحمل نخواهند کرد. دولت ایران در جایگاهی است که تصمیم می‌گیرد چه کسی بیشتر ضربه ببیند و چه کسی رنج کمتری متحمل شود. برای مثال، دولت به این نتیجه رسیده است که سر پا نگه‌داشتن تولید گوشت مرغ مهم‌تر از پرداخت هزینه هزاران دانشجوی در حال تحصیل در خارج از کشور است. به هر حال این انتخابی است که ممکن است افراد زیادی با آن مخالف باشند، اما این مخالفت زمانی منطقی است که دولت ایران به دنبال به حداقل رساندن وخامت اوضاع یا کاهش آلام کسانی باشد که به نسبت سایرین بیشتر متضرر شده‌اند، اما باید به این نکته نیز توجه کرد که درست است که در حال حاضر اقتصاد فرو نپاشیده است، اما رشد اقتصادی و به همراه آن امید جوانان برای یافتن شغل و تشکیل خانواده کاهش یافته است.

ترجمه: طاهر علی‌بابازاده