فرار از دشواریهای تکنیکی
دکتر تیمور رحمانی عضو هیات علمی دانشگاه تهران یکی از مشکلات آموزش عالی در کشور لوکس بودن و کپیبرداری نظام آموزشی از دنیای خارج است. این به آن معنی نیست که ایران باید از نقطه صفر نظام آموزشی خود را آغاز کند. نکته آن است که در مقطعی وفور درآمدهای نفتی و امکان خرج کردن دولت برای آموزش که از محل مالیات تامین مالی نمیشود، سبب شده است تا ایران به وضع موجود آموزش عالی جهان پیشرفته نگاه و سعی کند نسخه کاملی از آن را به اجرا در آورد تا بلکه به این وسیله تفاوت خود را با جهان پیشرفته از بین برد یا حداقل کاهش دهد.
دکتر تیمور رحمانی عضو هیات علمی دانشگاه تهران یکی از مشکلات آموزش عالی در کشور لوکس بودن و کپیبرداری نظام آموزشی از دنیای خارج است. این به آن معنی نیست که ایران باید از نقطه صفر نظام آموزشی خود را آغاز کند. نکته آن است که در مقطعی وفور درآمدهای نفتی و امکان خرج کردن دولت برای آموزش که از محل مالیات تامین مالی نمیشود، سبب شده است تا ایران به وضع موجود آموزش عالی جهان پیشرفته نگاه و سعی کند نسخه کاملی از آن را به اجرا در آورد تا بلکه به این وسیله تفاوت خود را با جهان پیشرفته از بین برد یا حداقل کاهش دهد. بر همین اساس، رشتهها، دورهها و دروس تقریبا به شکل کاملی از نظام آموزشی جهان پیشرفته گرفته شده و به مرور زمان اندک تغییراتی در آن داده شده است که آن هم بر اساس تغییرات انجام شده در جهان پیشرفته صورت گرفته است. در علوم انسانی، به طور مشخص پس از انقلاب اسلامی تغییراتی عمدتا ظاهری در برنامههای درسی صورت گرفته است که آن هم نه بر اساس کاربردیتر کردن و انطباق دادن با نیاز علمی کشور در عرصه مورد نظر، بلکه عمدتا بهعنوان تلاشی برای غربستیزی میتوان قلمداد کرد که الزاما به بهبود برنامههای آموزشی برای حل مسائل پیش روی کشور منجر نشده است. این وضعیت عمومی نظام آموزش عالی در کشور است که البته بسته به رشته، درجاتی متفاوت از شدت را دارا است. مثلا رشتههایی مانند پزشکی به دلیل آنکه مصرفکننده محصول آن (پزشک تربیت شده) عمدتا بازار و بخش خصوصی اقتصاد بوده است این مشکل کمرنگتر است یا در میان علوم مهندسی رشتههایی که خریدار محصول آن بخش خصوصی است کمتر از این ناحیه رنج بردهاند. در حالی که رشتههای بسیاری وجود دارند که اساسا منطقی ورای تاسیس آنها و حجم محصول عرضه شده آنها وجود نداشته و صرفا چون چنین رشتههایی در جهان پیشرفته وجود داشتهاند در ایران نیز تاسیس شده و گسترش داده شدهاند. علم اقتصاد نیز از این قاعده مستثنی نبوده و شکل کنونی آن نسخه تا حدی کلیشهای از آنچه است که در جهان پیشرفته وجود دارد. این مشکل عمومی مانعی سر راه آموزش کلیه رشتههای دانشگاهی است و اقتصاد نیز یکی از آنها است. اما به بیانی خلاصه میتوان دو مشکل را بهعنوان مشکل اساسی آموزش علم اقتصاد در ایران بر شمرد.
مشکل اول آن است که این رشته مانند بسیاری از رشتهها نیرویی تربیت میکند که چندان به نیاز درون اقتصاد توجه ندارد و اگر بنگاهی محصولی تربیت کند که خریدار عمدهای غیر از دولت نداشته باشد آنگاه نیروهایی که قرار است در آن رشته تربیت شوند انگیزهای برای یادگیری خوب نخواهند داشت و این فقدان انگیزه هم از سوی دانشجویانی که یادگیری آنها نقشی عمده در سرنوشت شغلی آنها ندارد و هم از سوی استادانی که بدون توجه به اینکه چه محصولی تولید میکنند حقوق و مزایای خود را دریافت میکنند، به طور طبیعی منجر به آموزشی پویا و سودمند نخواهد شد. علاوه بر آن، رشته اقتصاد در مقایسه با بقیه علوم انسانی نسبتا دشوارتر بوده و در کنار ضعف انگیزه عاملی بازدارنده برای بهبود آموزش اقتصاد است.
مشکل دوم آن است که متاسفانه در ایران دشواری تکنیکی آموزش علم اقتصاد سبب شده است بخش قابل توجهی از استادان اقتصاد به تدریج به مباحثی از اقتصاد روی آورند که رنگ و بوی فلسفه و ایدئولوژی دارد در حالی که اساسا آن مباحث بخشی از علم اقتصاد به معنی رایج آن در دنیا نیست. اقتصاد بیش از آنکه به علوم انسانی شباهت داشته باشد به علوم مهندسی شباهت دارد. در واقع، همانطور که در علوم مهندسی به این مساله کاری ندارند که یک نظریه در فیزیک چگونه شکل گرفته است و چگونه اثبات شده است بلکه به کاربرد آن برای حل مسائل عملی کار دارند، در اقتصاد نیز با علمی سر و کار داریم که قرار است به حل مشکلات اقتصادی کمک کند نه اینکه به فلسفهبافی حول هر مسالهای بپردازد. تا زمانی که علم اقتصاد متاسفانه تحت تاثیر چنین دیدگاههایی و متاثر از باور فلسفی و ایدئولوژیک باشد و تبدیل به نقل قول و بیان آرای فیلسوفانی اقتصادداننما شود و پذیرفته نشود که علم اقتصاد علمی است که قرار است در مورد حل تورم، ایجاد رشد اقتصادی بیشتر، چگونگی مالیاتگیری و یارانه دادن برای مقابله با آلودگی محیطزیست و امثالهم به ارائه راهحل بپردازد و آمیخته با مباحث انتزاعی و فلسفی شود آموزش علم اقتصاد همچنان دشواری خواهد داشت. تنها امید برای بهبود آموزش اقتصاد آن است که از مباحث فلسفی پاک و به شدت تکنیکی شود و ناظر به حل مسائل و دشواریهای زندگی روزمره.
ارسال نظر