پیام انتخابات ۲۵ مه
آنا پالاسیو معاون اول سابق بانک جهانی مترجم: مریم رضایی اروپا به تازگی دو انتخابات تاثیرگذار را تجربه کرده است. در حالی که انتخابات ریاستجمهوی اوکراین پایان شروع تحولات سیاسی اوکراین شناخته شده، انتخابات پارلمان اروپا، شروع پایان ایده وجود یک اتحادیه همیشه متحد تلقی میشود. هر دو انتخابات که در روز ۲۵ مه برگزار شد، نهتنها به رایدهندگان خود بینش میدهد، بلکه رفتار رایدهندگان هر دو گروه درس مهمی برای یکدیگر است. انتخابات اوکراین با آگاهی دقیق از ریسکهای پیش روی این کشور شکل گرفت.
آنا پالاسیو معاون اول سابق بانک جهانی مترجم: مریم رضایی اروپا به تازگی دو انتخابات تاثیرگذار را تجربه کرده است. در حالی که انتخابات ریاستجمهوی اوکراین پایان شروع تحولات سیاسی اوکراین شناخته شده، انتخابات پارلمان اروپا، شروع پایان ایده وجود یک اتحادیه همیشه متحد تلقی میشود. هر دو انتخابات که در روز ۲۵ مه برگزار شد، نهتنها به رایدهندگان خود بینش میدهد، بلکه رفتار رایدهندگان هر دو گروه درس مهمی برای یکدیگر است. انتخابات اوکراین با آگاهی دقیق از ریسکهای پیش روی این کشور شکل گرفت. بعد از واقعه «میدان اروپا» که زمینهساز سقوط دولت ویکتور یانکوویچ شد و پس از آن دولت موقت چهار ماه اداره حکومت را به دست گرفت، این انتخابات به هدف ایجاد تغییر برگزار شد. با این حال، پترو پوروشنکو، رئیسجمهور منتخب اوکراین که وزیر اقتصاد دولت یانکوویچ و وزیر امور خارجه دولت ویکتور یوشچنکو بوده، تجسم واقعی این جایگاه است. انتخاب او آنطور که به نظر میرسد حیرتآور نیست. اوکراینیها تصمیمی هوشیارانه گرفتند و با مغزهایشان رای دادند، نه با دلهایشان. درواقع، آرا نشان میدهد جاذبه پوروشنکو تا حد زیادی به دلیل تمرکز او بر چالشهای داخلی است. در مقابل، رقبای او و بهطور خاص، یولیا تیموشنکو، بر تحولی سریع و روی آوردن به ناتو و اتحادیه اروپا تاکید کردهاند. اوکراینیها همچنین از احساسات پوپولیستی و ملیگرایی افراطی اجتناب کردند. عملکرد ضعیف حزب ملیگرای «اسووبودا» در جناح راست و کاندیداهای حزب افراطی «رایت سکتور» که روی هم کمتر از ۲ درصد آرا را به دست آوردند، در نهایت باید ادعای روسها مبنی بر استقرار یک رژیم فاشیستی در کییف را باطل کند.
اوکراینیها امیدوارند پوروشنکو با رویکرد میانهرو خود و تمایل به مذاکره کردن، نسبت به رقبای پرشور و حرارت خود برای حل و فصل وضعیت خطرناک امنیتی کشور، مجهزتر باشد. در شرایطی که ولادیمیر پوتین، اخیرا اظهارات تند خود را علیه اوکراین کاهش داده، درگیریها در این کشور همچنان ادامه دارد و این نشانه بارزی از وجود چالشهای پیشرو است. درواقع، اوکراین همچنان در آستانه تبدیل شدن به یک دولت ناپایدار است. امنیت ممکن است فوریترین مساله باشد، اما مطمئنا تنها مشکل نیست. دولت پوروشنکو باید اقتصاد اوکراین را نیز تقویت کرده و به آن نیروی تازهای بدهد. انجام این کار در درجه نخست نیازمند اقداماتی برای متوقف کردن روند نزولی سرمایهگذاری مستقیم خارجی است که از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۳، به میزان ۳۰ درصد کاهش یافته است. توسعه اداره حکومت نیز مسالهای بسیار حیاتی است و برای کشوری که در رتبهبندی شاخص ادراک فساد سازمان شفافیت بینالملل، در کنار ایران و نیجریه جایگاه ۱۴۴ را دارد، این چالش کوچکی محسوب نمیشود. انتخابات اوکراین نقطه کانونی بازسازی در این کشور بود. نتیجه آن به واسطه شناخت رایدهندگان از مشکلات اساسی کشورشان و تمایل به داشتن دولتی تاثیرگذار که بتواند به این مشکلات رسیدگی کند، رقم خورد - مشکلاتی که در چادرهای باقیمانده معترضان در میدان «استقلال»، از دست دادن کریمه و خشونت جداییطلبان در دونباس مشهود است. مرحله بعدی این فرآیند، انتخابات پارلمانی است که باید هر چه زودتر اتفاق بیفتد. در مقابل، انتخابات پارلمان اروپا تمرین عدماتحاد بود. حمایت از احزاب راست و چپ افراطی به جای اینکه براساس یک برنامه واقعگرایانه و متفکرانه باشد، ناشی از ناامیدی شهروندان از کاستیهای اروپا بود. پوپولیستها و افراد بدبین به افزایش قدرت اتحادیه اروپا، از نارضایتی افرادی که احساس میکردند از سوی نهادهای اروپا نادیده گرفته شدهاند، تغذیه میشدند و اکنون معتقدند مزایای پروژه یکپارچهسازی اروپا دیگر برتر از بار مشکلاتی مانند مهاجرت و اقدامات ریاضتی نیست. اروپاییها درمورد مهاجرت، بیشتر سکوت میکنند و دلیل عمده آن هراس از این است که اتحادیهای متحدتر هویت ملی را از بین میبرد. البته فرضیه بازگشت به دنیای پیش از تشکیل اتحادیه اروپا از اساس رد شده است، چون کشورهای اروپایی بهتنهایی نمیتوانند در اقتصاد جهانی مدرن امروز رقابت کنند. با این وجود، نوعی حس نوستالژی بسیاری از رایدهندگان را به تصمیمگیری واداشت. به عبارت سادهتر، اروپاییها بر خلاف مردم اوکراین با قلبشان رای دادند. آنچه اروپا نیاز دارد، گفتوگوی جدی است، نه واکنشهای احساسی. مشکل این است که کمیسیون اروپا و پارلمان اروپا همواره در ارائه یک داستان متقاعدکننده ناتوان بودهاند و نتوانستهاند مردم عادی را درمورد ارزشهای اتحادیه اروپا مجاب کنند. بدتر از آن، رهبران ملی و اروپایی به شهروندان اجازه دادهاند و حتی آنها را تشویق کردهاند که باور داشته باشند یکپارچگی و اتحاد در اروپا اجتنابناپذیر است و با این کار خطرات انتخابات اروپا را پایین آوردند. همینجا است که انتخابات اوکراین میتواند درس مهمی به اتحادیه اروپا بدهد؛ با اینکه در چالشهایی که این دو با آن مواجهند، تفاوتهای زیادی وجود دارد. پروژه یکپارچهسازی اروپا تلاشی پیچیده و جاهطلبانه است و دوام آن به مراقبت و تنظیم دائمی نیاز دارد. اگر اروپاییها مسلم بودن اتحادیه خود را به رسمیت نشناسند و ارزش رفاه و امنیتی را که ارائه میکند تصدیق نکنند، انتخابات اخیر نه تنها زنگ بیدارباش نیست، بلکه وداع با پروژه یکپارچهسازی اتحادیه است. نتیجه انتخابات اروپا هم پیام مهمی برای اوکراین دارد: اینکه چشماندازهای اروپایی این کشور با محدودیتهایی مواجه است. بهطورحتم، اوکراین شریک قدرتمندی در اتحادیه اروپا دارد؛ بهخصوص اگر دولت نسبت به خواسته مردم برای توسعه اداره حکومت واکنش مثبتی داشته باشد اما اوکراین هر دستاوردی داشته باشد، نمیتواند بر هراس اروپاییها از یکپارچگی بیشتر و توسعه کمتر غلبه کند. این موضوع به اروپا بستگی دارد. در آینده نزدیک، اوکراین و اتحادیه اروپا باید بر ایجاد یک رابطه کاربردی متمرکز شوند. هر گونه مطالبه بیشتر از سوی اوکراین، مانند درخواست عضویت در اتحادیه اروپا، اشتباهی تاکتیکی خواهد بود. از این نظر، درسی که انتخابات ۲۵ مه به اوکراین و اتحادیه اروپا میدهد، مشابه است: زمان آن رسیده که هر کدام جایگاه خود را در مسیر درستی قرار دهند.
ارسال نظر