انگشت اتهام بهسوی خارجیها
تری سویج
هافینگتونپست
در ایام انتخابات، حملات سیاستمداران به تجارت بینالمللی برای ایجاد شغل و جبران شغلهای از دست رفته در آمریکا، به موضوع محبوبی در برهههای خاصی از سوی هر یک از دو حزب جمهوریخواه و دموکرات تبدیل میشود. درک این مطلب چندان دشوار نیست. هر کسی میخواهد دیگری را بهدلیل رشد آهسته اقتصادی و رکود دستمزدها، مقصر قلمداد کند. سادهترین راه برای این کار نیز چیزی نیست جز مقصر دانستن خارجیها، به جای اینکه درک کنیم سیاستمداران از هر دو حزب در شکلگیری این وضعیت اقتصادی نقش و تقصیر داشتهاند.
تری سویج
هافینگتونپست
در ایام انتخابات، حملات سیاستمداران به تجارت بینالمللی برای ایجاد شغل و جبران شغلهای از دست رفته در آمریکا، به موضوع محبوبی در برهههای خاصی از سوی هر یک از دو حزب جمهوریخواه و دموکرات تبدیل میشود. درک این مطلب چندان دشوار نیست. هر کسی میخواهد دیگری را بهدلیل رشد آهسته اقتصادی و رکود دستمزدها، مقصر قلمداد کند. سادهترین راه برای این کار نیز چیزی نیست جز مقصر دانستن خارجیها، به جای اینکه درک کنیم سیاستمداران از هر دو حزب در شکلگیری این وضعیت اقتصادی نقش و تقصیر داشتهاند. در ادامه به ۵ مورد که باید در مورد اهمیت تجارت بینالمللی بدانید، اشاره شده است.
۱- تاریخ نشان میدهد که جنگهای تجاری به همه آسیب میزند. در سال ۱۹۳۰، درست پس از سقوط بزرگ بازار سهام، ایالاتمتحده قانون اسموت- هاولی را در مورد تعرفهها به تصویب رساند که مالیاتها را روی محصولات وارداتی تا حدود ۲۰ درصد افزایش میداد (هرچند هم اسموت و هم هاولی جمهوریخواه بودند). استدلالی که آنها مطرح میکردند این بود که بسیاری از آمریکاییها شغلهای خود را از دست داده بودند و اطمینان آنها پس از سقوط بازار از میان رفته بود و به این ترتیب افزایش تعرفه بر واردات موجب میشود این محصولات ارزان وارد کشور نشوند و شغلها برای آمریکاییها خلق شود.
با این حال نتیجه کاملا معکوس شد و رکود عمیقتر و طولانیتر شد. درست وقتی آمریکاییها به کالاهای ارزان احتیاج داشتند تا سبک زندگی خود را در شرایط تنگنای اقتصادی حفظ کنند، قیمت همه اقلام وارداتی در نتیجه افزایش تعرفهها بالا رفت. وضعیت مصرفکنندگان نیز به جای آنکه بهتر شود، بدتر شد. با بدتر شدن وضعیت، سایر کشورها نیز با تلافی کردن به مقابله با این افزایش تعرفه پرداختند. همانطور که اقتصاددان میلتون ازراتی اخیرا در نشریه «نشنال اینترست» اشاره کرده است، مجموع تجارت جهانی در دو سال پس از تصویب این تعرفهها، حدود ۶۷ درصد کاهش یافت. واردات ایالاتمتحده نیز ۴۰ درصد کمتر شد اما صادرات این کشور بیش از این دچار اختلال شد (تا ۷۵ درصد نیز کاهش یافت). بیشک در اقتصاد امروز جهان، این اثر بدتر خواهد بود.
۲- تجارت با چین به تامین مالی کسری بودجه آمریکا کمک میکند. بیشتر کسری تجاری سالانه آمریکا از محل مراودات تجاری با چین است. بله، چینیها لوازم بیشتری نسبت به آنچه آمریکا به آنها میفروشد، به این کشور میفروشند اما وقتی پول این کالاها را پرداخت میکنیم، چینیها پول را گرفته و با خرید اوراق خزانهداری با نرخ بهره بسیار پایین، آن را دوباره به آمریکا قرض میدهند. چینیها ۲/ ۱ تریلیون دلار از این اسناد را در اختیار دارند. اگر چینیها بهطور ناگهانی پولی در تجارت کسب نکنند که به ما قرض دهند، نرخ بهره بسیار بالاتر خواهد رفت.
۳- چین ارزش پول خود را در برابر دلار (حداقل مدتی است) دستکاری نکرده است. این حقیقت دارد که تا سال ۲۰۱۵، چین ارزش پول خود را به دلار گره زده بود. در نتیجه، در سالهای اخیر، یوآن چین در برابر دلار تقویت شده است. این امر موجب شده است که صادرات چین به دیگر کشورهای آسیایی گرانتر باشد. آخرین حرکات چین در کاهش ارزش پولش تنها منجر به کاهش ۶ درصدی در برابر دلار شده بود. در همین مدت، بسیاری از شرکای تجاری دیگر آمریکا از جمله منطقه ارزش یورو و ژاپن، بهطور شگرفی ارزش پول خود را پایین آوردهاند تا محصولات خود را جذابتر کنند. ارزش یورو در مقابل دلار بهشدت کاهش یافته و ین نیز در ۵ سال گذشته به همین وضعیت دچار شده است.
۴- کانادا، بزرگترین شریک تجاری آمریکا به رشد آن کمک کرده است. ارزش دلار کانادا در برابر دلار آمریکا در ۳ سال گذشته حدود ۳۳ درصد سقوط کرده است. دلیل نخست آن نیز بهدلیل قیمت پایینتر انرژی و کالاها است. با وجود آنکه ایالاتمتحده کمترین موانع تعرفهای را دارد، تجارت بین مرزی این دو کشور بسیار متوازن است.
۵- آمریکا در حاشیه استقلال انرژی قرار گرفته است. ایالاتمتحده اکنون حدود ۱۵ درصد از تقاضای انرژی خود را وارد میکند و هر ساله در این زمینه خودکفاتر میشود. این امر موجب میشود در بازارهای جهانی تغییرات گستردهای ایجاد شود. در حقیقت، این کشور سرانجام شروع به صادر کردن انرژی خواهد کرد. دیوار کشیدن پیرامون تجارت و صادرات جهانی موجب میشود مشاغلی در بخش انرژی از بین بروند و بیثباتی بیشتر در بازارهای جهانی، اعتبار ایجاد میکند.
اگر بخواهیم درست نتیجهگیری کنیم، بهعنوان بخشی از تاریخ اقتصادی آمریکا، این کشور همیشه صنایع و فناوریهای جدیدی را کشف کرده و شغلهای جدیدتر و بهتری را برای جایگزینی با کارگران یدی در مزارع و کارخانهها ایجاد کرده است. به جای سوگواری در مورد گذشته و سرزنش دیگران، باید انگیزههایی برای دوره بعدی رشد اقتصادی و خلق شغل ایجاد کنیم و این حقیقتی آشکار است.
ارسال نظر