خلاصهای از انتقادات «مورای روتبارد» به آدام اسمیت
معمای آدام اسمیت: آیا اسمیت پدر اقتصاد است؟
اگر بگوییم آدام اسمیت هیچ چیز باارزشی به تفکر اقتصادی نیافزود و در واقع با طرح مغالطههای فراوان از جمله نظریه ارزش مبتنی بر کار، باعث قهقرای تفکر اقتصادی نسبت به زمان اقتصاددانان فرانسوی و انگلیسی قرن هجدهم شد؛ باید پرسید آیا او قدم مثبتی هم برای اقتصاد برداشت؟
مترجم: مجید روئین پرویزی
اگر بگوییم آدام اسمیت هیچ چیز باارزشی به تفکر اقتصادی نیافزود و در واقع با طرح مغالطههای فراوان از جمله نظریه ارزش مبتنی بر کار، باعث قهقرای تفکر اقتصادی نسبت به زمان اقتصاددانان فرانسوی و انگلیسی قرن هجدهم شد؛ باید پرسید آیا او قدم مثبتی هم برای اقتصاد برداشت؟ یک پاسخ متداول آن است که اهمیت «ثروت ملل» بیشتر از منظر سیاسی است تا تحلیلی. دستاورد بزرگ او آن بود که برای اولین بار به طرح مسائلی از قبیل تجارت آزاد، بازارهای آزاد و آزادی اقتصادی (Laissez Faire) پرداخت و از آنها دفاع کرد. درست است که آدام اسمیت به تشریح گرایشات سیاسی- اقتصادی زمان خود پرداخت اما همان طور که جوزف شومپیتر دراینباره مینویسد: «کسانی که کار اسمیت را به خاطر پیشرو بودن و اصالتاش ستایش میکردند، در واقع اساسا منظورشان «سیاست»هایی بود که وی از آنها دفاع کرده بود... زیرا دیدگاههای اسمیت در آن زمان ناشناخته نبودند. بلکه بسیار هم متداول بودند.» علاوه بر این، شومپیتر زیرکانه اشاره میکند که اسمیت «از نظر خردمندی بسیار کممایه» بود. Rousseauan در کتاب قرن هجدهمی خود به نام اگالیتارینیسم (مساواتطلبی) مینویسد: « به عقیده او (اسمیت) انسانها از نظر سرشت کاملا مشابه یکدیگرند، همه از طرق خیلی ساده و مشابه به انگیزههایی پیش پا افتاده واکنش نشان میدهند و تفاوت میان آنها تنها ناشی از تفاوت در تربیت یا محیط زندگیشان است.»
هر چند تفسیر شومپیتر از عامهپسند بودن اسمیت- که او تنها فردی زحمتکش و دنبالهرو روح زمان خود بود- بخشی از حقیقت را در خود دارد، اما کاملا از به تصویر کشیدن شیوهای که اسمیت تخته سیاه را از دانش اجمالی تمام اقتصاددانان پیشین و معاصرش پاک کرد عاجز است. در قسمت بعد به این معما بیشتر میپردازیم. راز پیروزی عظیم اسمیت هنگامی عجیبتر میشود که بدانیم اندیشه «آزادی اقتصادی» چیزی نبود که توسط او برای اولین بار مطرح شده باشد: زیرا همان طور که دیدیم اسمیت تنها جزئی از موجی بود که در قرن ۱۸ در اسکاتلند و به خصوص فرانسه به راه افتاده بود. بنابراین چرا اقتصاددانان پیش از اسمیت که هم از نظر تحلیلی و هم از نظر طرح چارچوبه «آزادی اقتصادی» بسیار بر او برتری داشتند، خیلی راحت فراموش شدند؟
تاکنون همواره بزرگترین دستاورد آدام اسمیت، موفقیت او در به تصویر کشیدن اینکه چگونه بازار آزاد شرکتکنندگان خود را هدایت میکند تا با پیگیری نفع خود به مصرفکنندگان خدمت کنند، تصور شده است. همچنان که اسمیت - در شاید مشهورترین پاراگراف خود نوشت: «یک فرد (کارفرما) مسلطتر خواهد بود اگر بتواند «حب نفس» آنها (کارگران) را در جهت منافع خود به کار گرفته و به آنها نشان دهد که به سود خودشان است که آنچه را وی از آنها میطلبد، به بهترین وجه انجام دهند... این از سخاوت قصاب، مشروبساز و نانوا نیست که ما بر سر میز خود شام داریم، بلکه از علاقه آنها به نفع خودشان است. ما نه با اشاره به انسانیت آنها، بلکه با «حب نفس»شان اهداف خود را پیگیری میکنیم و نه از مایحتاج بلکه از منافع آنها سخن میرانیم.»
همین طور یک پاراگراف مشهور دیگر اصول کلی این رویکرد را آشکار میسازد:
«بنابراین در عین حال که هر فرد میکوشد تا آنجا که در توانش هست هم سرمایه خود را در جهت حمایت از صنعت موردنظرش به کارگیرد و هم آن صنعت را به گونهای راهبری کند که تولیداتش بیشترین ارزش را داشته باشند، در حقیقت در حال تلاش است تا درآمد سالانه جامعه را تا آنجا که میتواند افزایش دهد. البته در اصل، او نه قصد پیشبرد منافع عمومی را دارد و نه میداند که تا چه حد در حال پیشبرد آن است ... درجریان هدایت صنعت به گونهای که تولیداتش بیشترین ارزش را پیدا کنند، او تنها در پی نفع خود است، ولی در این مورد او نیز مانند بسیاری دیگر، در عمل توسط دست نامرئی به سوی پیشبرد هدفی هدایت میشود که به هیچ وجه مدنظرش نبوده است.»
اسمیت در ادامه نسبت به اقداماتی که ظاهرا در پی ارتقای «نفع عمومی»اند صریحا هشدار میدهد: «همچنین، اینکه او چنین قصدی (کمک به جامعه - م) ندارد، همیشه به ضرر جامعه نیست. با پیگیری نفع شخصیاش وی مرتبا منافع جامعه را، بیش از آنچه که اگر واقعا قصدش را داشت میتوانست، ارتقا میبخشد. من تا به حال ندیدهام کسانی که ظاهرا برای نفع عموم به تجارت میپردازند تا این میزان سودبخش باشند.»
منتقدان مخالف «آزادی اقتصادی» سعی کردهاند با تکیه بر اصطلاح «دست نامرئی» آدام اسمیت، او را متهم سازند که تحلیل خود را با پیشفرض روحانی و لذا کاملا غیرعلمی آغاز کرده است، پیشفرضی مبنیبر اینکه نوعی مشیت الهی همه افراد را از طریق دست نامرئی به سمت خیر و صلاح شان هدایت میکند. ولی در واقع اسمیت تنها داشت از نتیجه تحلیل علمیای که پیشتر انجام داده بود و همین طور تحلیل بازارآزاد به طور کلی استفاده میکرد؛ این نتیجه که پیگیری نفع شخصی در بازار منجر به پیشبرد نفع همگان میشود، در مورد دولت به هیچ وجه به همان هارمونی و نتایج مسرتبخش منتهی نخواهد شد. اسمیت خود در زمان حیاتاش پیامدهای مهلک ایجاد انحصارات دولتی و اعطای امتیازات ویژه به برخی گروهها را دیده بود. اسمیت، به عنوان فردی مذهبی، با آن تعبیر (دست نامرئی) تنها شگفتی خود را از تاثیر هماهنگکننده بازار آزاد بیان داشته بود و استعاره «دست نامرئی» او در حقیقت یک عبارت «گویی که» در بطن خود و پیش از «دست نامرئی»، دارد.
جدا از اهمیت بیبدیل این پاراگرافها، نشستن اسمیت بر قله «آزادی اقتصادی» به سختی سازگار بهنظر میرسد. در وهله اول، آنکه او در ابتدا از اندیشههای مطلقانگارانه و طرفدار «حقوق طبیعی» خود که در اثر اخلاقیاش، «نظریه احساسات اخلاقی» (۱۷۵۷)، مطرح ساخته بود عقبنشینی کرد. در این کتاب کنش آزاد افراد، نظم طبیعی هماهنگی را بهوجود میآورد که مداخله دولت تنها آن را معیوب و منحرف میسازد. از سوی دیگر، در «ثروت ملل»، آزادی اقتصادی به عنوان پیشفرضی شایسته و نه محکم و لایتغیر، مطرح شده و نظم طبیعی نیز همیشگی نیست و فقط «در اغلب موارد» میتوان از آن پیروی نمود. به راستی همین عدول از «آزادی اقتصادی» بود که پژوهشگران آلمانی آن را «مساله آدام اسمیت» نام نهادند.
در واقع، فهرست استثنایی که اسمیت برای «آزادی اقتصادی» برمیشمارد بهطور شگفتآوری طولانی است. برای مثال تعلق خاطر او به نظامیگری دولت ملی، باعث شد که او رهبر این نگرش زیانبار مدرن شود که هر گونه مداخله دولتی که نام «دفاع از امنیت ملی» را بر خود داشته باشد، مجاز است. بر همین اساس، اسمیت از قوانین دریانوردی که حامی مرکانتلیسم انگلیسی بود و سوبسیددهی سیستماتیک به کشتیرانی این کشور حمایت کرد. یکی از استثنائاتی که اسمیت برای تقسیم کار در نظر میگیرد، در واقع به این دلیل است که از نظر او منجر به افول «روحیه نظامی» میشود، اسمیت جایی در کتاب خود حتی به تفصیل به افول روحیه نظامی در عصر جدید و اهمیت فراوان بازیابی و پشتیبانی از آن میپردازد. «امنیت هر جامعهای باید همواره، کم یا بیش، بر روحیه نظامی بدنه عظیم مردم آن استوار باشد.» اشتیاق تشویق آمیز مشاهده توان دولت در پرورش چنین روحیهای، اسمیت را به سوی انحراف دیگری از «اصل آزادی اقتصادی» سوق داد: لزوم دولتی بودن آموزش. از نظر اسمیت یکی از دلایل اهمیت آموزش دولتی آن است که باعث افزایش پذیرش آن از سوی مردم خواهد شد - به سختی میتوان چنین عقایدی را «آزادی خواهانه» یا «طرفدار آزادی اقتصادی» نامید. اسمیت مینویسد:
«افراد باهوش و آموزشدیده همواره بیش از انسانهای نادان و کمخرد محبوب و منضبطاند. آنها خود را قابلاحترامتر دانسته و لذا بیشتر در جهت جلب احترام مافوقهای قانونیشان تلاش میکنند، از همین رو بیش از دیگران نیز به آنها احترام میگذارند. آنها کمتر در معرض تمایل به ارتکاب اقدامات گستاخانه یا مخالفتهای بیجا با اقدامات دولت قرار دارند.»
علاوهبر قوانین مربوط به کشتیرانی و آموزش همگانی، آدام اسمیت از مداخله دولت در اقتصاد به اشکال زیر نیز دفاع مینمود:
- وضع مقررات بر اوراق بانکی، از جمله حذف اسکناسهای کوچک پس از ایجاد نظام بانکداری ذخیره درصدی
(fractional - reserve banking).
- ساخت تاسیسات عمومی از قبیل شاهراهها، پلها و بنادر، با این توجیه که بنگاههای خصوصی انگیزه «نگهداری مطلوب» از آنها را ندارند.
- ضرب سکه توسط دولت.
- دولتی بودن ادارهپست با این دلیل ساده که - احتمالا این دلیل امروزه حتی بیشتر خندهآور خواهد بود - کاری سودآور است!
- ساخت اجباری دیوارهای آتشبند
- ثبت اجباری اموال رهنی
- وضع محدودیتهایی بر صادرات «ذرت» (گندم)
- ممنوعیت پرداخت غیرنقدی به کارکنان و در نتیجه اجباری نمودن پرداخت پولی
همچنین فهرست طویلی از انواع مالیاتهایی که اسمیت مدافع آنها بود، وجود دارد که همگی در مکانیزم بازار آزاد دخالت میکنند. تنها به عنوان یک نمونه اسمیت با تاکید بر ضرورت وضع مالیات بالاتر بر زمینهایی که زیر کشت نیستند، راه را برای هنری جورجیسم (هنری جورج: کتاب معروف او «پیشرفت و فقر» نام دارد. وی از آنجا که بهره مالکانه را درآمد غیرمولد میدانست، خواستار وضع مالیات بالا بر اراضی به گونهای که تمام بهره مالکانه را در بر بگیرد بود. م) و «مالیات واحد» هموار ساخت، ضمن آنکه این امر ضدیت او با زمینداران را نیز آشکار میسازد. او همچنین از وضع مالیات معتدل بر واردات کالاهای تولیدی خارجی و مالیات بر صادرات پشم (خام) دفاع میکرد - و به این ترتیب وجهه خود را به عنوان هوادار سرسخت تجارت بینالمللی آزاد تضعیف نموده است.
همچنین تنفر کالوینیستی آدام اسمیت نسبت به تجمل را میتوان در قالب پیشنهاد وضع مالیات سنگین بر مصرف تجملی مشاهده کرد. از این رو او عوارض جادهای بیشتری برای محمولههای تجملی نسبت به واگنهای باری خواستار بود، با این هدف که «تنآسایی و بطالت ثروتمندان» را به زیر بار مالیات بکشد.
همچنین اسمیت از سیاست «غسل دادن ثروتمندان» (Soak - the - rich) مبنیبر وضع مالیات بر درآمد تصاعدی هم حمایت میکرد.
شاید آشکارترین تخطی از «آزادی اقتصادی» توسط اسمیت، دفاع محکم او از قوانین سخت رباخواری بود، قوانینی که کانتیلون (Cantillon) و تورگوت (Turgot) درست برعکس وی با آنها مخالف بودند. البته اسمیت تمایل نداشت که همانند قرون وسطی هر گونه قرضدهی ممنوع شود. او بر نرخ بهرهای حداکثر تا سقف ۵درصد که اندکی از نرخی که قرضگیرندگان با اعتبار میتوانستند بر مبنای آن قرض بگیرند، بالاتر بود تاکید داشت؛ او معتقد بود این نرخ «قیمتی است که معمولا افراد با بیشترین اعتبار برای استفاده از پول میپردازند.» استدلال او پیرو گرایشات قبلیاش که به آنها اشاره کردیم، در جهت خصومت با ترجیح زمانی بین مصرف و پسانداز که در بازار آزاد وجود دارد، است. به دنبال ستیزه کالوینیستیاش با مصرف تجملی، اسمیت سعی داشت اقتصاد را به سوی «کار مولد»، بیشتر در سرمایهگذاریهای ثابت و کمتر در مصرف، متمایل سازد. با قرار دادن نرخهای بهره کمتر از سطح تعادلی بازار آزاد، اسمیت امیدوار بود که منابع را به سوی دستان امنتر قرضگیرندگان با اعتبار و دور از سوداگران و مصرفکنندگان ولخرج هدایت کند. همان طور که پروفسور وست (West) نیز اذعان مینماید، آدام اسمیت دستهای را به نام: «ولخرجان و فرصتطلبان» در میان متقاضیان وام تعریف کرده بود، «به عقیده او ولخرجان آنچه را که میتواند برای حمایت از صنایع به مصرف برسد، اسراف و ریختوپاش میکنند. به این ترتیب تعیین سقف برای نرخ بهره، آنطور که وست اشاره میکند: «با تخصیص مجدد، منابع اعتبار را در دست مولدترین افراد قرار میدهد».
با این وجود، حتی وست، که مدافع بازار آزاد و ستایشگر بیقید و شرط آداماسمیت است، اضافه میکند که عدم درک اسمیت از اینکه در این مورد، اعمال کنترل قیمتی به کمبود بیشتر منابع اعتبار منجر خواهد شد، با دیگر آموزههای او ناسازگار به نظر میرسد.
در اینجا، وست در واقع سخن معروف «جرمی بنتام» را در مقاله بینظیر «اسمیتین» (طرفدار آدام اسمیت) تکرار میکند که در مقاله خود با نام «دفاع از رباخواری» پیرو دفاعیات همیشگیاش از بازار آزاد «استاد ناسازگاریها» (اسمیت) را متهم میسازد. اما همان طور که پروفسور گریسون در تفسیر خود بر «وست» نشان میدهد، اسمیت خیلی خوب میدانست که چه کار میکند. در واقع با تاکید بر ضرورت تخصیص مجدد منابع اعتبار توسط دولت به سوی «مولدترین افراد»، اسمیت دقیقا در تلاش بود تا کمبود اعتباری برای مصرفکنندگان و سوداگران ایجاد نماید و به این ترتیب منابع را به سوی اهالی کمریسک و مطمئن کسبوکار هدایت نماید. همان طور که گریسون اشاره میکند: اسمیت با پیشنهاد کنترل اعتبار به دنبال کاهش هزینه استقراض نبود. بلکه قصد داشت میزان منابعی که به اقلام خاصی از وام اختصاص مییابد را کاهش دهد و طرح «ضدربا»ی وی نیز به خوبی برای این موضوع طراحی شده بود. اسمیت ذکر میکند که پول به دولت با نرخ ۳درصد و به صاحبان معتبر کسبوکار با نرخهای ۴ و ۵/۴درصد وام داده میشود. تنها «ولخرجان و فرصتطلبان» یعنی کسانی که سرمایه را تلف کرده و از بین میبرند حاضرند نرخهای هشت یا ده درصدی بپردازند. از این رو اسمیت سقفی پنج درصدی را برای نرخ بهره مناسب دانست. این سیاست نه برای آنکه «ولخرجان و فرصتطلبان» منابع ارزانتری به دست آورند، بلکه برای جلوگیری از دستیابی آنها به هر گونه منبع اعتباری طراحی شده بود. به این وسیله منابع اعتبار به دست کسانی که آیندهنگرتر هستند میرسید.
به طور خلاصه، اسمیت به خوبی میدانست که اینطور نخواهد بود تعیین سقف پایین برای نرخ بهره با فراهم آوردن منابع ارزان اعتبار به نفع «قرضگیرندگان نهایی» عمل کند. او میدانست که قوانین رباخواری منابع اعتبار برای قرضگیرندگان نهایی را به کل از میان خواهد برد و دقیقا هم به دنبال همین نتیجه بود. اسمیت تلویحا ایدهآل صفر بودن «رجحان زمانی» را در نظر داشت، چنانکه گریسون در این باره نتیجه میگیرد: «دشوار نیست که دریابیم چگونه معیار صفر بودن رجحان زمانی اسمیت در کنار آگاهی او از وجود ترجیح زمانی کاملا مثبت، منجر به ارائه توصیههای سیاستیای گشت که وست را شگفتزده ساختند. او به دنبال آن بود که جریان تخصیص منابع را از حال به سوی آینده تغییر دهد.»
احتمالا مهمتر از همه این است که چگونه میتوانیم شهرت اسمیت به عنوان قهرمان تجارت آزاد و آزادی اقتصادی را با این واقعیت که او ۱۲سال آخر عمرش را در سمت مشاور گمرک اسکاتلند، صرف مبارزه با قاچاقچیانی نمود که قوانین گسترده مرکانتیلیستی بریتانیا را نقض کرده و به دنبال فرار از پرداخت مالیات بودند تطبیق دهیم؟ آیا او به این شغل با دیده تفنن مینگریست؟ خیر: مطالعات اخیر نشان دادهاند که نقش او به عنوان یکی از بازیگران ارشد قوانین مرکانتیلیستی و وضع تعرفهها، نقشی فعال و پرتلاش بوده است. آیا تنگدستی او را به این کار واداشته بود بعید است، زیرا با شهرتی که داشت خیلی راحت میتوانست مبلغی مشابه را در یک سمت بالای آکادمیک درخواست کند. آیا اسیر عذاب وجدان بود؟ ظاهرا خیر، زیرا نه تنها مشتاقانه به شغلاش میپرداخت، بلکه در اجرای محدودیتهای سنگین و تعرفهها، بسیار هوشیار و حاضر به یراق نیز بود.
ادوین وست که از دیرباز ستایشگر اسمیت به عنوان هواخواه سرسخت آزادی اقتصادی بوده است، معتقد است او به عنوان یک مدافع عملگرای تجارت آزاد به ردههای بالای اداره گمرک وارد شد تا از این طریق هزینههای گمرکی موجود بر گرده اقتصاد اسکاتلند را سبکتر نماید. اما همان طور که اندرسون پاسخ میدهد: «اگر اسمیت به واقع نگران کاهش هزینههای گمرکی که بر اقتصاد تحمیل میشد بود، بهترین استراتژی متناسب با مسوولیت وی در آنجا، سعی در کاهش کارایی سازوکارهای اجرایی بود، اما اسمیت این کار را نکرد. برعکس اسمیت هیچ نشانهای مبنی بر اینکه از ارزش اجتماعی و اقتصادی اقتصاد زیرزمینی یا سنت دیرینه قاچاق در بریتانیا آگاه است، بروز نداد. در عوض، او نهایت تلاش خود را برای اجرای قوانین مرکانتیلیستی و تعرفههای گمرکی با حداکثر کارایی ممکن به کار گرفت. او حتی از منصب بالایش برای ایجاد اصلاحاتی در جهت تجارت آزاد استفاده نکرد. در مقابل، تنها پیشنهاد مهم «اصلاحی» و به عنوان مشاور وی، طرح انبارسازی خودکار تمامی کالاهای وارداتی بود که بازرسی و اجرای مقررات را برای کارمندان گمرک بسیار آسانتر و وضع قاچاق گران، تجارت بینالمللی و اقتصاد کشوررا بسیار بدتر مینمود. همان طور که اندرسون اشاره میکند: «اسمیت اصلاحی را پیشنهاد کرده بود که منجر به افزایش هزینه اقتصاد از جانب عوارض گمرکی میشد» و سرانجام سوابق اسمیت به عنوان مشاور گمرک، هیچ نوع تمایل خاصی را به کاهش تعرفه یا محدودیتها نشان نمیدهد. برعکس به نظر میآید علاقه اصلی او، افتخار کشف قاچاقچیان و در نتیجه افزایش درآمد دولت بوده است. او در دسامبر ۱۷۸۵، به یکی از همکاران خود در گمرک مینویسد: «این امر احتمالا موجب مسرت آقایان خواهد شد که اطلاع یابند، درآمد حاصل از گمرک اسکاتلند نسبت به هفت یا هشت سال قبل حداقل چهار برابر شده است. درآمدها طی چهار یا پنج سال اخیر با روندی تصاعدی افزایش یافتهاند: و درآمد امسال حداقل پنجاه درصد از درآمد سال گذشته که تا به حال بزرگترین رقم تحقق یافته به حساب میآمد، بیشتر شده است و تازه شاید بتوانم بگویم که ممکن است بیش از اینها نیز افزایش یابد.»
این هم از مثلا قهرمان اقتصاد آزاد!
ارسال نظر