اقتصاددان بدبین در آینده چه می‌بیند؟

عکس:AP

دنیای اقتصاد- نوریل روبینی، اقتصاددان دانشگاه نیویورک که در بین همکاران خود به «پیشگوی حوادث ناخوشایند» معروف است، به گواه همکارانش شخصیتی بدبین دارد. این روحیه شخصی او سبب می‌شود تا بتواند بحران‌های اقتصادی را پیشگویی کند و نه چیزی که از اقتصاد آموخته است. وی این روزها بسیار معروف شده و مورد توجه قرار گرفته، چراکه از ماه‌ها قبل وقوع بحران را پیشگویی کرده است. البته همکارانش درباره او می‌گویند: «ساعت زنگ زده هم حداقل دو بار در روز ساعت را درست نشان می‌دهد!!» نوریل روبینی اقتصاددان دیگری که بحران مالی آمریکا را پیش‌بینی کرده بود

ببینیم نوریل چه می‌گوید؟

نویسنده: استفن میهم

مترجم: جعفر خیرخواهان

رابرت شیلر: روش نوریل برای دیدن چیزها متفاوت با اقتصاددانان است: او هرکاری را با تمرین یاد می‌گیرد و در آن استاد می‌شود

دو سال قبل، نوریل روبینی، بحران اقتصادی جاری را پیش‌بینی کرد. اینک او می‌بیند که اوضاع بسیار بدتر می‌شود.

دقیقا در هفتم سپتامبر سال ۲۰۰۶ بود که نوریل روبینی استاد اقتصاد دانشگاه نیویورک، در برابر گروهی از اقتصاددانان در صندوق بین‌المللی پول ایستاد و اعلام کرد که یک بحران اقتصادی در راه است. او هشدار داد که در ماه‌ها و سال‌های آتی، ایالات‌متحده با رکود بی‌سابقه در بخش مسکن، شوک مثبت نفتی، کاهش شدید اعتماد مصرف‌کنندگان و در نهایت رکود عمیق اقتصادی روبه‌رو می‌شود. (او زنجیره‌ای تیره و تار از رویدادها را به این شکل ترسیم کرد که صاحبخانه‌ها موفق به بازپرداخت وام‌های رهنی نمی‌شوند، تریلیون‌ها دلار اوراق بهادار به پشتوانه وام‌های رهنی بی‌اعتبار می‌شوند و نظام مالی جهانی متزلزل گشته و متوقف می‌شود. او ادامه داد این تحولات می‌تواند صندوق‌های سرمایه‌گذاری، بانک‌های سرمایه‌گذاری و سایر نهادهای مالی اصلی مثل فانی‌می و فردی مک را فلج یا نابود سازد.)

مخاطبان با شک و تردید به حرف‌های او گوش می‌کردند حتی عده‌ای اعتنایی به حرف‌هایش نکردند. در حالی که روبینی پس از پایان سخنرانی از تریبون پایین می‌آمد، رییس جلسه تکه‌ای انداخت و گفت: «فکر می‌کنم پس از این صحبت‌ها نیاز به یک نوشیدنی قوی داریم». حضار خندیدند و البته بی‌دلیل هم نبود. در آن زمان، بیکاری و تورم هر دو در سطح پایینی قرار داشتند و در عین حال که قیمت‌های نفت بالا می‌رفت، بازار مسکن رو به نزول گذاشته بود و اقتصاد ضعیف شده بود اما هنوز در حال رشد بود. ‌خوان روبینی به یک بدبین همیشگی معروف شده بود. وقتی انیروان بانرجی اقتصاددان و سخنران بعدی واکنش خود به سخنرانی روبینی را عرضه داشت حضار را به این نکته توجه داد که پیش‌بینی‌های روبینی از مدل‌های ریاضی استفاده نکرده است و احساس و شم وی را از نوع یک آدم مخالف‌خوان دانسته و یکسره رد کرد.

اما خیلی زود از روبینی رفع اتهام شد. در سالی که به دنبال آمد، موسسات وام‌‌دهنده وام‌های رهنی کم‌اعتبار شروع به اعلام ورشکستگی کردند، مشکلات صندوق‌های بیمه سرمایه‌گذاری شروع شد و شاخص‌های بازار سهام پایین رفت. اشتغال رو به کاهش گذاشت، ارزش دلار تضعیف شد، شواهد روزافزون از رکود عظیم بازار مسکن و فضای وحشت در بازارهای مالی حاکم شد در شرایطی که بحران اعتباری عمیق‌تر می‌شد. در انتهای تابستان سال ۲۰۰۷، بانک مرکزی آمریکا برای نجات اقتصاد هجوم آورد و نخستین نوع از مداخلات نامتعارف در اقتصاد را انجام داد، شامل کاهش نرخ وام‌دهی و خرید ده‌ها میلیارد دلار اوراق بهادار به پشتوانه وام‌های رهنی. وقتی روبینی در سپتامبر سال ۲۰۰۷ به صندوق بین‌المللی پول بازگشت و دومین سخنرانی خود را ایراد کرد پیش‌بینی یک بحران روزافزون ورشکستگی را کرد که هر گوشه از نظام مالی را مبتلا می‌سازد. این دفعه هیچ‌کس به گفته‌های وی نخندید. اقتصاددان صندوق بین‌المللی پول پراکاش لونگانی که در هر دو فرصت روبینی را دعوت کرده بود به یاد می‌آورد که «روبینی در ۲۰۰۶ مثل یک آدم دیوانه جلوه می‌کرد. در سال ۲۰۰۷ که به صندوق برگشت او یک پیامبر پیشگو شده بود.»

طی سال گذشته، هر زمان خوش‌بین‌ها اعلام کردند که بدترین مراحل بحران اقتصادی را پشت سر گذاشته‌ایم روبینی با بدبینی محکمی با آنها برخورد کرده است. در فوریه امسال زمانی که فهم متعارف بر این بود که بنگاه‌های سرمایه‌گذاری آسیب‌پذیر وال‌استریت بحران را پشت سر گذاشتند، روبینی هشدار داد که یک یا چند تا از آنها به زمین خواهند خورد و شش هفته بعد بیر استرنز سقوط کرد. پس از اقدامات فوق‌العاده فدرال رزرو در بهار امسال- شامل برقراری خطوط اعتباری برای بانک‌های سرمایه‌گذاری منتخب و بنگاه‌های کارگزاری- بسیاری از اقتصاددانان گفتند که بهبود سریع اقتصادی را خواهیم داشت و ادعا کردند بحران اعتبار پایان یافته و رکود رفع شده است. روبینی این قوت قلب را چیزی بیش از «توهم از خود راضی بودن» با تشویق یک مشت اربابان منتفع شونده نمی‌دید که از متن نوشته این رویدادهای «کابوس مانند» تکان خورده‌اند: امواج ورشکستگی شرکت‌ها، فروپاشی بازارهایی مثل املاک و مستغلات تجاری و اوراق قرضه شهرداری، هشدار شدیدتر ورشکستگی احتمالی یک بانک بزرگ منطقه‌ای یا ملی که باعث هراس سپرده‌گذاران خواهد شد و زنجیره تحولات به وقوع پیوسته در چند ماه اخیر که بزرگترین ورشکستگی‌ها در تاریخ آمریکا بوده است توجه بسیار زیادی را به گفته‌های ظاهرا پیشگویانه روبینی جلب کرده است.

نتیجه این شده است که روبینی یک فرد دانشگاهی مورد احترام اما تا پیش از این گمنام، به شخصیت مهمی در مباحثات عمومی درباره اقتصاد تبدیل شده است به دلیل آینده‌بینی که آنچه می‌آید را به وضوح می‌دید. برای سخنرانی در برابر اعضای کنگره، شورای روابط خارجی و مجمع جهانی اقتصاد در داووس فراخوانده ‌شد. او اینک مشاوری شده است که همه دنبالش می‌گردند، بیشتر وقتش را به رفت و برگشت بین جلسات با مدیران بانک‌های مرکزی و وزرای دارایی در اروپا و آسیا می‌گذراند. هرچند او به انتشار پیش‌بینی‌های رنگارنگ روز محشر از نوعی که قطعا غیر جریان اصلی اقتصاد است ادامه می‌دهد- خصوصا در وبلاگ پرخواننده و جنجالی که دیدگاه‌های «قتل‌عام بازار سرمایه» و «تنزل منظم و نزدیک نظام بانکداری آمریکا» را ارائه می‌دهد- به نظر می‌رسد تشکیلات جریان اصلی اقتصادی به شیوه‌ای که او مسائل را می‌بیند، هر چند به شکل نامنظم، نزدیکتر می‌شود. لورنس سامرز وزیر خزانه‌داری سابق آمریکا در ابتدای امسال به من گفت: « در چند ماه گذشته بدبین‌تر از اجماع عمومی شده‌ام. قطعا نوشته‌های نوریل یکی از عوامل تغییر نظر من بوده است.»

در یک روز سرد و غم‌انگیز زمستان گذشته، من در محله تری‌بکا شهر نیویورک با روبینی ناهار می‌خوردم. او پافشاری می‌کرد «من ذاتا بدبین نیستم. من آن کسی نیستم که مسائل را با عینک تیره و تار می‌بیند.» با فقط نگاه کردن به او، تاکید وی به سختی پذیرفته می‌شود. با حالتی سرد و عبوسانه و جوی از ناامیدی درباره او، روبینی این حس را منتقل می‌کند که دایما درد می‌کشد و تو گویی سنگینی آنچه او می‌داند تقریبا بسیار بیشتر از آن چیزی است که تحمل کند. او به ندرت لبخند می‌زند و وقتی که لبخند می‌زند چهره‌اش که در بالای آن دسته‌ای نامرتب از موی قهوه‌ای است به چیزی تبدیل می‌شود که شباهت نزدیک به دهن‌کجی دارد.

وقتی که من درباره ادعایش که بدبین نیست وی را تحت فشارش قرار دادم، او برای لحظه‌ای مکث کرد و سپس اندکی نرم شد. او با دلگیری گفت: «من در مقایسه با سایر مردم، دغدغه‌های زیادی درباره ریسک‌های بالقوه و آسیب‌پذیری‌ها دارم.». او ادعا می‌کند اما این دغدغه‌ها باعث شده است تا من واقع‌بین و نه بدبین بشوم و او را در نقش غریبه‌ای کاشف رمز قرار داده است؛

بر‌هم‌زننده آسوده خاطری‌ها و خالی‌کننده فیس و افاده‌ها.

روبینی که ۵۰ ساله است در تمام عمرش یک غریبه بوده است. او در استامبول به دنیا آمده است، فرزند یک خانواده یهودی ایرانی الاصل است که وقتی ۲ ساله بود خانواده‌اش به تهران بازگشتند، سپس به تل آویو و سرانجام به ایتالیا رفت که در آنجا بزرگ شد و وارد دانشکده شد. او به ایالات ‌متحده نقل مکان کرد تا مدرک دکترای خود را در اقتصاد بین‌الملل از هاروارد دریافت کند. در این سال‌های گوناگون او توانست زبان‌های فارسی، عبری، ایتالیایی و انگلیسی را یاد بگیرد. لهجه وی که حالت غریدن چند زبانه‌ای تقلیدناپذیری دارد، خستگی را بازمی‌تاباند که از آنچه او «خانه به دوشی جهانی» می‌نامند آمده است.

روبینی که از هاروارد دانش‌آموخته شده به گفته استاد راهنمایش جفری ساکس که اقتصاددانی در دانشگاه کلمبیا است استعدادی غیرعادی داشت. او در دنیای اسرارآمیز ریاضیات به همان اندازه راحت و مسلط بود که در مطالعه نهادهای سیاسی و اقتصادی. ساکس به من گفت: «او ترکیبی از مهارت‌ها داشت که بندرت در یک نفر جمع می‌شود.» پس از دریافت دکترا در ۱۹۸۸، روبینی به دپارتمان اقتصاد در دانشگاه ییل پیوست جایی که نخستین ‌بار رابرت شیلر را دید و خود را در اندیشه‌های او سهیم کرد، اقتصاددانی که اینک به خاطر هشدارهای پیشگویانه درباره وقوع حباب فناوری دهه ۱۹۹۰ مشهور شده است.

برای یک اقتصاددانان بین‌الملل مثل روبینی، دهه ۱۹۹۰ دوره پرماجرایی بود. در سراسر این دهه، اقتصادهای نوظهور یکی پس از دیگری مبتلا به بحران مالی می‌شدند، که با مکزیک در ۱۹۹۴ شروع شد. وحشت و هراس قاره آسیا را فرا گرفت شامل تایلند، اندونزی و کره در ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸. اقتصادهای برزیل و روسیه در ۱۹۹۸ متلاشی شد. در سال ۲۰۰۰ آرژانتین گرفتار شد. روبینی شروع به بررسی این کشورها کرد و به زودی آنچه را نقطه ضعف مشترک آنها دید شناسایی نمود. او متوجه شد در آستانه بحران‌هایی که در این کشورها رخ داد اکثریت آنها کسری عظیم حساب جاری داشتند (اساسا به این معنی که بسیار بیش از آنچه تولید می‌کردند خرج نمودند) و معمولا این کسری‌ها را با استقراض از خارج تامین کردند به شیوه‌هایی که آنها را در معرض شرایط مشابه هجوم سپرده‌گذاران به بانک‌ها قرار داد. اکثر این کشورها نظام‌های بانکداری با تنظیم‌گری ضعیف نیز داشتند که گرفتار استقراض افراطی و وام‌دادن بی‌پروا بودند. حکمرانی شرکتی اغلب ضعیف بوده و فامیل بازی در حد اعلا بود.

کار روبینی نه فقط با نتیجه‌گیری‌هایش بلکه با رویکرد متفاوتی نیز که دارد قابل تشخیص است. او با استفاده گسترده از مقایسات بین‌ کشوری و مشابهت‌های تاریخی، یک چارچوب ذهنی غیرفنی به کار گرفت از آن نوعی که مورد استقبال اقتصاددانان عامه پسند مثل سرمقاله‌نویس نیویورک تایمز پل کروگمن و جوزف استیگلیتز است تا سخن خود را به مخاطبین غیرآکادمیک برسانند. روبینی می‌گوید؛ «وقتی که شواهد را ارزیابی می‌کنم به ۲۰ سال تجربه انباشته با استفاده از مدل‌ها رجوع می‌کنم.» اما این رویکردی نیست که ایده‌آل و مورد اقبال علمای معاصر باشد که اقتصاددان یک مدل می‌سازد تا احساسات ذهنی خود را مهار کند و به مجموعه داده‌های گسسته وفادار بماند. آن‌طور که شیلر به من گفت «روش نوریل برای دیدن چیزها متفاوت با اقتصاددانان است: او هرکاری را با تمرین یاد می‌گیرد و در آن استاد می‌شود.»

روبینی روش خود را شبیه به یک سیاستگذار مثل الن گرینسپن، رییس سابق فدرال رزرو می‌داند که گفته می‌شود (احتمالا به دروغ) با مقادیر وسیع داده‌های اقتصادی فنی در بحر تفکر

فرو می‌رفت در حالی که در وان حمام دراز کشیده بود و دقت می‌کرد تا سر درآورد اقتصاد به کدام جهت می‌رود. روبینی همچنین به عنوان نمونه‌ای موافق با ایدئولوژی خود از رویکرد همه جانبه نگر اقتصاددان افسانه‌ای جان مینارد کینز نام می‌برد که با اندکی اغراق‌آمیزی «درخشان‌ترین اقتصاددانی بود که هرگز یک معادله هم ننوشت». کتابی که سرانجام روبینی (با کمک یک اقتصاددان دیگر براد اتسر) درباره بحران‌های بازار نوظهور نوشت «طرح نجات‌ از بیرون یا درون؟» در بیش از چهارصد صفحه خود یک معادله ندارد.

پس از تحلیل بازارهایی که در دهه ۱۹۹۰ فرو ریختند، روبینی راه افتاد تا تعیین کند اقتصاد بعدی در کدام کشور، مغلوب همان فشارها خواهد شد. پاسخ حیرت‌آور وی ایالات‌ متحده آمریکا بود. روبینی به یاد می‌آورد که فکر می‌کرد ایالات ‌متحده مثل بزرگترین بازار نوظهور در میان همه کشورها به نظر می‌رسید. البته ایالات ‌متحده بازار نوظهور نبود؛ آن بزرگترین اقتصاد جهان بود (و هنوز هم هست). اما روبینی از آنچه که در اقتصاد آمریکا دید خصوصا کسری حساب جاری ۶۰۰ میلیارد دلاری در سال ۲۰۰۴ تکان خورد و ناراحت شد. او شروع به نوشتن گسترده درباره خطرات آن کسری کرد و سپس با تحقیق درباره اثرات مختلف رونق اعتباری- شامل بزرگترین حباب مسکن در تاریخ آمریکا- که پس از کاهش نرخ فدرال رزرو به نزدیک صفر در ۲۰۰۳ شروع شد کارش را گسترش داد. روبینی مجاب شده بود که حباب مسکن سروصدای شدیدی به پا می‌کند. در اواخر ۲۰۰۴ او شروع به نوشتن درباره «سناریو فرود آمدن سخت و کابوس‌وار برای اقتصاد آمریکا» کرد. او پیش‌بینی کرد سرمایه‌گذاران خارجی حاضر به تامین مالی کسری بودجه و حساب جاری آمریکا نخواهند بود و دلار را کنار می‌گذارند، که خسارت بسیاری به بار می‌آورد. او گفت این مشکلات که او «تصادف قطار مالی دوگانه» نامید خودشان را در ۲۰۰۵ یا خیلی دیر ۲۰۰۶ نشان خواهند داد. او با لحن تهدیدآمیزی در وبلاگش نوشت «به شما نخستین‌بار در اینجا هشدار داده می‌شود.» اما در پایان ۲۰۰۶ تصادف قطار اتفاق نیفتاد.

رکودها، رویدادهایی خبردهنده در اقتصاد امروزی هستند و در عین حال حرفه اقتصاد در پیش‌بینی آنها کاملا بد عمل کرده است. یک بررسی اخیر در «پیش‌بینی‌های مورد اجماع» (پیش‌بینی گروه زیادی اقتصاددان) که پیش از وقوع ۶۰ رکود ملی متفاوت در اطراف جهان در دهه ۱۹۹۰ انجام گرفت نشان داد که در ۹۷ درصد موارد اقتصاددانان نتوانستند انقباض اقتصادی آتی را یک سال جلوتر پیش‌بینی کنند. در آن موارد نادری که اقتصاددانان موفق به پیش‌بینی رکودها شدند، آنها وخامت اوضاع را بسیار کمتر از واقع تخمین زدند. بدتر اینکه بیشتر اقتصاددانان نتوانستند بحران‌هایی که به همین زودی در دو ماه بعد اتفاق می‌افتاد را پیش‌بینی کنند.

به نظر می‌رسد که علم ملال‌آور اقتصاد، حرفه‌ای خوش‌بینانه است. بیشتر اقتصاددانان که روبینی در بین آنها است، استدلال می‌کنند که بخشی از خوش‌بینی، در درون تشکیلات ریاضیات‌وار نظریه اقتصادی مدرن جاسازی شده است. مدل‌های اقتصادسنجی معمولا متکی به این فرض هستند که آینده نزدیک، به احتمال زیاد مشابه گذشته اخیر است و بنابراین بعید است که مدل‌ها، گسست‌ها در اقتصاد را پیش‌بینی کنند. و اگر مدل‌ها نمی‌توانند گسست نسبتا کوچکی مثل یک رکود را پیش‌بینی کنند آنها حتی مشکلات بیشتری در مدلسازی دارند تا یک گسیختگی مهم مثل یک بحران مالی تمام عیار را پیش‌بینی کنند. روبینی به من گفت «اینها چیزهایی هستند که اکثر اقتصاددانان به ندرت درک می‌کنند. ما در قلمرو ناشناخته‌ای هستیم که تئوری استاندارد اقتصادی کمکی نمی‌کند.»

هر چند اینها شاید حقیقت داشته باشد، اما منتقدان روبینی موافق نیستند که رویکرد او دقت بیشتری دارد. انیروان بانرجی اقتصاددانی که نخستین سخنرانی روبینی در صندوق بین‌المللی پول را به چالش کشید، اشاره می‌کند که روبینی سال‌های زیادی است که بدبینی داشته است که بر سرزبان‌ها افتاده بود؛ بانرجی ادعا می‌کند که آینده‌نگری ظاهری روبینی چیزی بیش از یک همزمانی ناخوشایند رویدادها نیست. او گفت: «حتی ساعت خراب، دو بار در روز زمان را درست نشان می‌دهد.» توجیه برای هشدار زمخت وی طی سال‌ها تکامل یافت. بانرجی با علامت‌زدن دلایل مختلفی که روبینی برای توجیه پیش‌بینی‌ها پس از رکودها و بحران‌ها استفاده می‌کند، ادامه می‌دهد: افزایش کسری تجاری، انفجار کسری حساب جاری، توفان کاترینا، جهش قیمت نفت. به نظر بانرجی تمام پیش‌بینی‌های روبینی براساس شباهت‌ها با تجربه گذشته بوده است. او گفت: «این پیش‌بینی بر اساس شباهت، کار وسوسه‌کننده‌ای است. اما باید شباهت درست را انتخاب کرد. خطر این رویکرد ذهنی‌تر این است که به جای اجازه دادن تا واقعیات عینی، نظرات شما را شکل دهد، شما واقعیاتی را انتخاب خواهید کرد که نظرات موجود شما را تایید می‌کنند.»

کنت روگوف اقتصاددانی در هاروارد که روبینی را چند دهه می‌شناسد به من گفت که او ارزش زیادی در تمایل روبینی به تامل در وضعیت‌های احتمالی می‌بیند که خارج از اجماع نظر اکثر اقتصاددانان است. او گفت «اگر در بانک مرکزی اروپا نشسته باشید، و از شما پرسیده شود بدترین چیزی که می‌تواند اتفاق بیفتد چیست، اولین چیزی که افراد خواهند گفت این است که «اجازه دهید ببینم نوریل چه می‌گوید.» اما روگوف هشدار می‌دهد که نباید این مهارت را با پیش‌بینی یکی دانست. به عبارت دیگر روبینی شاید آن نوع اقتصاددانی باشد که شما می‌خواهید درباره امکان فروپاشی بازار اوراق قرضه شهرداری با وی مشاوره کنید، اما او لزوما آن کسی نیست که مثلا از او بخواهید افزایش تقاضای جهانی‌گیره کاغذ را پیش‌بینی کند.»

مدافعان وی ادعا می‌کنند که روبینی بی‌جهت بدبین نیست. جفری ساکس استاد راهنمای وی گفت که «اگر شرایط بنیادی، خوش‌بینی را طلب کند، روبینی خوش‌بین خواهد بود. و به طور قطع، روبینی قابلیت خوش‌بین بودن را دارد یا حداقل از بدترین پیش‌بینی‌های مطلق دوری خواهد کرد. برای مثال او با فهم اقتصادی متعارف موافق است که در ماه‌های آینده نفت به زیر ۱۰۰ دلار کاهش خواهد یافت چون تقاضای جهانی ضعیف می‌شود.» روبینی گفت، «من احساس راحتی نمی‌کنم که بگویم ما به سمت بحران بزرگ می‌رویم. من آدم منطقی هستم.»

روبینی چه تحولات اقتصادی در افق می‌بیند؟ و فکر می‌کند درباره آنها چکار باید بکنیم؟ او در گفت‌وگوی اخیر به من گفت، نخستین گام شناخت و تایید دامنه مشکل است. او گفت «ما در یک رکود هستیم و انکار آن بی‌معنی است. وقتی که جیم نوسل دو ماه قبل اعلام کرد ما از «یک رکود جلوگیری کردیم» روبینی با ناباوری لبخند زد. برای ماه‌ها، او پیش‌بینی کرده بود که ایالات‌متحده از یک بحران اقتصادی ۱۸ ماهه آسیب خواهد دید که سرانجام به عنوان «بدترین بحران از زمان بحران بزرگ» رتبه‌بندی خواهد شد. با این که او مطمئن است اقتصاد وارد یک بهبود فنی در انتهای سال بعد خواهد شد او می‌گوید که مشاغل ازدست رفته، ورشکستگی شرکت‌ها و سایر ترمزها بر رشد اقتصادی برای سال‌های زیادی تلفات می‌گیرد.

روبینی با سیاستگذاران مختلف شامل مدیران فدرال رزرو و مقامات مالی وزارت خزانه‌داری مشورت می‌کند تا واکنش تهاجمی در برابر بحران نشان دهند. او اقدام فدرال رزرو در کاهش نرخ بهره از ۲۵/۵ درصد به ۲ درصد در آغاز تابستان گذشته را تحسین کرد. او همچنین از تمایل فدرال رزرو به مهندسی مالی برای تملک بیر استرنز را پشتیبانی کرد. روبینی استدلال می‌کند که اقدامات فدرال رزرو، فاجعه را دفع می‌کند، اما می‌گوید که به نظرش نجات‌های آینده باید بر مالکان وام‌های رهنی و نه سرمایه‌گذاران متمرکز گردد. به این جهت او انتخاب پیش‌روی آمریکا را تلخ و ناگزیر اما ساده می‌بیند: یا دولت حدود یک تریلیون دلار وام‌های رهنی پرریسک را پشتیبانی می‌کند (در عوض توافق وام‌دهندگان به کاهش اقساط ماهانه وام‌های رهنی) یا بانک‌ها و سایر نهادهای دارنده این وام‌های رهنی- یا اوراق پیچیده حاصل از آنها- ورشکست می‌شوند. او گفت «یا بانک‌ها را ملی می‌کنید یا وام‌های قرضه را ملی می‌کنید. در غیراین‌صورت کار به باده‌نوشی می‌کشد.»

برای ماه‌ها روبینی استدلال می‌کرد که هزینه واقعی بحران مسکن، ۳۰۰ میلیارد دلار نخواهد بود- مبلغی که توسط قوانین مسکن در کنگره و سنا در نظر گرفته شده بود- بلکه چیزی بین یک تریلیون با یک تریلیون و نیم دلار است. اما مهم‌تر این است که به نظر روبینی مشکل عمیق‌تر از بحران مسکن است. او گفت «آدم‌های بی‌احتیاط خودشان را گول می‌زدند که این یک بحران وام‌های کم اعتبار است. اما ما مشکلاتی با بدهی کارت‌های اعتباری، بدهی وام‌های دانشجویی، وام خودرو، وام املاک و مستغلات تجاری، بدهی و وام شرکت‌ها داریم.» او می‌گوید همه این اشکال بدهی از همان ویژگی‌هایی آسیب می‌بینند که ابتدا در بازار مسکن ظاهر شد: تعهدات بی‌ارزش، تضمین‌دادن‌ها، اهمال کاری موسسات رتبه‌بندی اعتبار و نظارت فشل دولتی. او گفت: «ما یک نظام مالی بی‌اعتبار شده داریم نه یک بازار وام‌ رهنی کم اعتبار.»

روبینی استدلال می‌کند که اکثر زیان‌ها از این بدهی مشکوک‌الوصول را هنوز باید سوخت شده گرفت و میزان تلفات از وام‌های مشکوک احتمال می‌رود که صدها بانک محلی را به آغوش شرکت بیمه سپرده فدرال بفرستد. او پیش‌بینی کرد «یک سوم بانک‌های منطقه‌ای این کار را نخواهند کرد. به جای آن، این طرح‌های نجات، میلیاردها دلار به بدهی عظیم فدرال خواهد افزود و کسی در جایی باید این بدهی را به اضافه تمام بدهی‌های انباشته شده مصرف‌کنندگان و شرکت‌ها تامین کند. روبینی هشدار می‌دهد: «بزرگترین تامین‌کنندگان سرمایه ما کشورهای چین، روسیه و حوزه خلیج‌فارس هستند. اینها رقیب و نه متحد ما هستند.»

روبینی در ادامه می‌گوید ایالات‌ متحده به هر طریقی که شده است اوضاع را راست و ریس کرده و از بحران عبور می‌کند، اما از آن میان یک ملت متفاوت با جایگاهی متفاوت در جهان ظاهر خواهد شد. او مکثی می‌کند تا آهی از سر تسلیم بکشد و می‌گوید «هر زمان کسری حساب جاری دارید وابسته به لطف غریبه‌ها خواهید بود. این احتمالا آغازی بر پایان امپراتوری آمریکا است.»

منبع: نشریه هفتگی نیویورک تایمز