بازار‌ها را آزاد کنید

پیتر بوتکه

فردریش هایک یک زمانی نوشت: «یکی از وظایف غیرمعمول علم اقتصاد این است که به انسان‌‌ها ثابت کند درباره آنچه تصور می‌کنند می‌توانند طراحی کنند واقعا چقدر اندک علم و اطلاع دارند.» ما خیلی خوب به ندای وی پاسخ می‌دهیم و ایدئولوژی بازار آزاد را زنده ساختیم. ایدئولوژی بازار آزاد آن‌گونه که در اندیشه‌های دقیق آدام اسمیت یا فردریش هایک نمایان شده بود دوام و بقای هدفمندانه‌ای پیدا نکرده است. به راستی که رد کردن این ایدئولوژی صرفا یک تراژدی روشنفکری نبود. رد کردن آن در صحنه عمل به فاجعه می‌انجامد؛ به طوری که رفاه و بهزیستی میلیارد‌ها نفر در سراسر جهان را تهدید می‌کند.

آنچه ما اقتصاددانان نیاز است رد کنیم آن «ایدئولوژی بازار آزاد» است که منتقدان مثله‌اش کرده و سیاستمداران فاسدش کردند. اینک بیش از هر زمان دیگری در زندگی حرفه‌ای ما اقتصاد بازار آزاد واقعی نیاز به تسخیر اذهان دانشمندان جوان، متفکران سیاسی و عامه مردم دارد؛ به طوری که بتوان فاجعه اقتصادی را که به علت بی‌مسوولیتی مالی و بی‌تدبیری پولی نظاره‌گر هستیم برعکس کرد. وضعیت مالی ناگوار در اروپا و آمریکا تنها یک موضوع شخصی نیست و ما به نقطه بحرانی مخارج عمومی پایدار رسیده‌ایم. برای اینکه مساله را اساسی حل کنیم، باید به سراغ پرسش‌های بنیادی مربوط به اندازه و دامنه مناسب حضور دولت در یک جامعه آزاد برویم. برای این هدف نیاز به استدلال مناسب اقتصادی و نه پرواز تخیلات نظری داریم.

در سی سال گذشته اعتبار این ادعای آدام اسمیت ثابت شد که «تلاش طبیعی هر فردی در جهت بهتر ساختن وضعیت زندگی خویش... آنقدر قدرتمند است که به تنهایی و بدون هیچ کمکی نه فقط توانایی رساندن جامعه به ثروت و رونق را دارد، بلکه بر یک‌صد مانع بی‌مورد تفوق می‌یابد که بلاهت قوانین انسانی در بیشتر اوقات ایجاد می‌کند.»

در «عصر میلتون فریدمن» آن طور که اندره شلیفر چنین نام‌گذاری کرد، شاهد تحولات اصلی در آزادی اقتصادی مثل مقررات‌زدایی در آمریکا و انگلیس، فروپاشی کمونیسم در اروپای شرقی و مرکزی و باز شدن اقتصاد چین و هند به تجارت خارجی بودیم که به افراد اجازه داد تا بر مداخلات دولت در اقتصاد غلبه کنند. در بیست و پنج سال از ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۵ بهبودهای مشهودی در امید به زندگی، تحصیلات، دموکراسی و سطح زندگی در سطح جهان دیده شد؛ چون ادغام کشور‌ها در اقتصاد جهانی میلیارد‌ها نفر را از فقر، نادانی و بدبختی بیرون آورد.

یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ این وضعیت را تغییر داد. «جنگ با تروریسم» گسترش زیاد دیگری را در اندازه و دامنه دولت توجیه کرد. بنابراین رکود جدید مثل بحران بزرگ قبل از آن، شاهد دولتی نبود که «هیچ کار نکرد» و از سیاست‌های بازار آزاد پشتیبانی کرد، بلکه دولت مداخله‌گر فعالی داشتیم که قدرت دخالت دولت را بالا برد و نقش دولت را در سراسر اقتصاد و جامعه به شدت گسترش داد.

متفکران اقتصادی بزرگ بازار آزاد از آدام اسمیت تا هایک درک کردند چرا این تغییر رخ داد. آنها هرگز استدلال نکردند افراد به شکل عاملان فوق عقلایی رفتار می‌کنند که اطلاعات کامل و درستی در اختیار دارند و در بازارهای کاملا رقابتی فعالیت می‌کنند. آنها فقط استدلال کردند که افراد با انجام فعالیت‌هایی که به نفعشان باشد به دنبال تعقیب بیشترین منافع خویش هستند. این متفکران می‌دانستند که احتمال خطا در افراد هست و امید و ترس در درونشان وجود دارد و نه البته ماشین حساب‌هایی که لذت و درد را نشان می‌دهد.

خطاپذیری انسان باعث «ناکامی‌ها» و بازارهای ناکارآ می‌شود؛ اما این خطاپذیری همچنین فرآیند کشف و تعدیل بازار را به حرکت وامی‌دارد.

در محیط‌های با حقوق مالکیت خصوصی، قیمت‌گذاری آزاد و حسابداری درست سود و زیان است که انگیزه‌ها هم‌راستا می‌شود و اطلاعات را انتقال می‌دهد؛ به طوری که افراد منافع دوجانبه خویش از تجارت با یکدیگر را تشخیص می‌دهند. بازارهای کارآ یک برونداد از فرآیند کشف، یادگیری و تعدیل هستند نه یک فرض که وارد تحلیل می‌شود. اما این فرآیند در بستر نهادهای گوناگون سیاسی، حقوقی و اجتماعی عمل می‌کند. این نهاد‌ها ممکن است مروج و مبلغ سیاست‌هایی باشند که جلوی فرآیند کشف را می‌گیرد، مانع یادگیری می‌شود و تعدیل‌ها را متوقف می‌سازد و باعت فعالیت ضعیف بازار می‌گردد.

پس به جای اینکه ایدئولوژی بازار آزاد را کهنه شده تصور کنیم، به یک چشم‌انداز ایدئولوژیک بازاحیاشده از اقتصاد بازار آزاد نیاز داریم: یک جامعه آزاد با افرادی مسوول که فرصت ثروتمندشدن در اقتصاد بازار بر اساس سود و زیان را داشته و در جوامعی دغدغه‌مند زندگی می‌کنند. بله جوامع دغدغه‌مند. این آدام اسمیت بود که کتاب ثروت ملل و همچنین کتاب نظریه احساسات اخلاقی را نوشت و هایک که فردگرایی و نظم اقتصادی را تالیف کرد و همچنین درباره فساد اخلاقیات در «نخوت کشنده» نوشت. چالش امروز ما استقبال و پذیرش دامنه کامل ایدئولوژی بازار آزاد است؛ به طوری که پیش‌شرط‌های آن (مثل احترام به حقوق مالکیت خصوصی، تجارت و قیمت‌گذاری آزاد و حسابداری درست سود و زیان) را که تحت آنها می‌توانیم با همدیگر در دنیایی با صلح، ‌ رونق و پیشرفت زندگی کنیم، درک کنیم.