تبیین ابهامات مربوط به آمارهای رسمی بیکاری و اشتغال
چرا آمار متقاضیان اشتغال در ایران رو به کاهش است؟
مترجم: قدیر اسدی
منبع: djavad.wordpress.com
این موضوع که مرکز آمار ایران بعد از یک وقفه طولانی، تصمیم به انتشار نتایج طرح فصلی جمعآوری آمار نیروی کار گرفته است، باید یک خبر خوب محسوب شود. اما پس از اعلام آمارهای مربوطه، شاهد جدلها و ناباوریهایی در مورد آنها بودیم.
دکتر جواد صالحی اصفهانی*
مترجم: قدیر اسدی
منبع: djavad.wordpress.com
این موضوع که مرکز آمار ایران بعد از یک وقفه طولانی، تصمیم به انتشار نتایج طرح فصلی جمعآوری آمار نیروی کار گرفته است، باید یک خبر خوب محسوب شود. اما پس از اعلام آمارهای مربوطه، شاهد جدلها و ناباوریهایی در مورد آنها بودیم. گزارش جدید مربوط به تابستان سال ۱۳۹۰، نرخ بیکاری شگفتآور و پایین ۱/۱۱ درصدی را نشان میدهد که از کاهش بیکاری در مقایسه با آمار بیکاری ۶/۱۳ درصدی فصل مشابه سال گذشته (تابستان ۱۳۹۰) حکایت دارد.
در غیاب اعلام رسمی دادههای آماری مربوط به تولید ناخالص داخلی (GDP) از سوی بانک مرکزی در سه سال گذشته، تحلیلگران امیدوار بودند تا جواب سوالهایشان درباره سلامت اقتصاد را از دادههای بیکاری دریابند، اما از انجام چنین کاری ناکام ماندند. بسیاری از گزارشها، شامل یک مصاحبه با قائم مقام سابق رییس کل مرکز آمار ایران، احتمال دستکاری در دادهها را رد میکنند. یک نگاه دقیقتر نشان میدهد که آنها برای مشکوک بودن به دادههای منتشره حق دارند، اما نه برای زیر سوال بردن صحت اطلاعات طرح آمارگیری از نیروی کار. براساس جزئیات گزارش منتشر شده، من معتقدم که نرخ واقعی بیکاری ممکن است به میزان ۴۰ درصد بالاتر از چیزی باشد که به طور رسمی منتشر میشود.
قبل از آنکه بخواهیم به تحلیل اعداد و ارقام ارائهشده از سوی مرکز آمار ایران بپردازیم، اجازه دهید تا توضیح بدهم که چرا قبول نرخ بیکاری ۱/۱۱ درصدی، این قدر دشوار است و چرا زیر سوال بردن شتابزده اطلاعات منتشره نیز به همان میزان نادرست است؟
اگرچه همچنان با کمبود دادههای آماری رسمی مربوط به تولید ناخالص داخلی روبهرو هستیم، اما با قاطعیت نسبی میتوان گفت که حتی اگر اقتصاد کشور به طور مداوم رشد کرده باشد، رشد اقتصادی فعلی، چیزی در حدود نصف یا یک سوم نرخ رشدی است که تا همین چند سال پیش در اقتصاد ایران حاکم بوده است.
از طرف دیگر، هماکنون تخمین زده میشود که حجم افرادی که به تازگی به جمع متقاضیان اشتغال میپیوندند، حدود سالانه ۸۰۰ هزار نفر است. در چنین وضعیتی، کاهش دو و نیم درصدی نرخ بیکاری در یک سال (مطابق نتایج گزارش مرکز آمار ایران)، به معنی ایجاد ۶۰۰ هزار فرصت شغلی جدید، علاوه بر ایجاد فرصت شغلی کافی برای کلیه تازهواردان در بازار کار است، یعنی ایجاد یک میلیون و ۴۰۰ هزار فرصت شغلی جدید در طول یک سال اخیر. باید توجه کنیم وقتی که اقتصاد ایران در وضعیت رونق قرار داشت و نرخ رشدی در حدود ۶ درصد در سال را تجربه میکرد، در هر سال در حدود نیمی از این تعداد شغل ایجاد میشد؛ پس چگونه اقتصاد کشور هماکنون حدود یک میلیون و ۴۰۰ هزار شغل در سال تولید میکند، در حالیکه در رکود قرار دارد؟
جوابی که این روزها برای بخشی از اشخاص از جمله گزارشگران و خبرنگاران اقتصادی بسیار واضح به نظر میرسد، این است: دادههای مربوط به آمار بیکاری، دستکاری شدهاند. برای بسیاری از این افراد، کاملا معمولی است که دادههای آماری رسمی مربوط به اقتصاد کشور را زیر سوال ببرند و مثلا به سادگی بگویند: نرخ بیکاری دو برابر میزانی است که دولت ادعا میکند. به علاوه حتی برخی از کارشناسان هم صحت این آمارها را مورد تردید قرار دادهاند که از جمله آنان میتوان به یکی از مقامات ارشد اسبق مرکز آمار ایران اشاره کرد.
این اتهام در موقعیت بسیار بدی متوجه مرکز آمار ایران شده است، یعنی درست در زمانی که پس از اجرای طرح ناموفق خوشهبندی درآمدی خانوارها در سال ۲۰۱۰، به احتمال فراوان این سازمان باید مجددا در طرحی مشارکت کند که به دولت برای تشخیص افرادی که باید یارانه نقدی آنها حذف شود، کمک کند.
آیا دستکاری دادههای آماری مربوط به بیکاری، امکانپذیر است؟
اتهام دستکاری در دادههای آماری، به گونهای نادیده گرفتن این موضوع است که انجام این کار چقدر سخت است. بعد از سالها، هماکنون مرکز آمار ایران به محققان اجازه دسترسی به دادههای خام طرحهای آماری را میدهد و همین مساله باعث شده است بسیاری از کارشناسانی که از این دادهها استفاده میکنند، به تحسین کیفیت و تصدیق اعتبار آن بپردازند. اگر شما آزمون کنید، همچنان که من چنین کردهام، با استفاده از دادههای متوالی، شما سازگاری بالایی را در بین دادههای آماری مختلف تولیدی توسط مرکز آمار ایران مشاهده خواهید کرد. اگر تصمیم به دستکاری این آمارها گرفته شود، قطعا تلاش و مهارت بالایی لازم است تا با درهم ریختن دادههای خام، چنین سری زمانی همواری برای نرخ بیکاری تولید کنند. ضمن آنکه تولید دادههای آماری جداگانه نرخ بیکاری برای جنسیت، سن و استانهای مختلف، دستکاری این دادهها را باز هم مشکلتر میسازد.
یکی دیگر از عوامل تردید نسبت به صحت دادههای نرخ بیکاری، به تغییر تعاریف طرحهای تهیه آمار بیکاری از طرح اشتغال و بیکاری قدیم به طرح نیروی کار جدید مرکز آمار مربوط میشود. به عبارت دیگر برخی معتقدند که با تغییر در تعریف «شاغل» از «دوروز در هفته» به «یک ساعت در هفته»، صحت و دقت آمارهای مربوط به نرخ اشتغال و نرخ بیکاری دچار مشکل شده است و در نتیجه برخی مطرح میکنند که تغییر در تعریف «بیکار» و «شاغل»، به عمد و با انگیزههای سیاسی صورت گرفته است.
به سادگی میتوان نشان داد که چنین ادعایی صحیح نیست. تغییر در نحوه جمعآوری دادههای بازار کار، قبل از آغاز به کار دولت فعلی و در تابستان ۲۰۰۵ میلادی (۱۳۸۴ شمسی) اتفاق افتاده است و اولین دادههای آماری که با شیوه جدید جمعآوری شدهاند، مربوط به بهار و تابستان سال ۱۳۸۴ هستند که قبل از ورود مدیران جدید به «مرکز آمار ایران»، جمعآوری شده بود. بنابراین به وضوح میتوان گفت که تصمیم به تغییر چگونگی جمعآوری دادههای بازار کار و معیار تعریف «بیکاری» و «اشتغال»، در دوره ریاستجمهوری قبلی گرفته شده است. این تغییر، با هدف مطابقت بیشتر دادههای آماری مربوط به اشتغال ایران با دیگر کشورها در دستور کار قرار گرفت. بهترین آماردانان سازمان جهانی کار، در طراحی برنامه جدید جمعآوری آمارهای اشتغال و بیکاری در ایران، همکاری کردند. پروژه مشابهی، برای اصلاح تعاریف اشتغال و بیکاری و در نتیجه سازگارسازی دادههای آماری نیروی کار در ترکیه با استانداردهای دادههای آماری سایر کشورها نیز، پیشتر اجرا شده بود.
معیار یک ساعت کار در هفته برای تعریف فرد به عنوان شاغل که به نظر محدودکننده میرسد و در ایران منشا بحث است، در همه جای دنیا یک معیار استاندارد است. برخلاف تصور عامه مردم، من شک دارم که بهکارگیری این معیار، تفاوت بزرگی در آمار نرخ بیکاری ایجاد کند. استفاده از چنین معیاری، شاید حدود یک تا دو درصد نرخ بیکاری را پایینتر بیاورد، اما نه بیشتر. به علاوه، باید توجه کنیم که هم آمارهای مربوط به نرخ بیکاری در سال ۱۳۸۹ و هم آمارهای مربوط به ۱۳۹۰، هر دو با در نظر گرفتن تعریف «فرد شاغل» به صورت یک ساعت کار در هفته تنظیم شدهاند و لذا حتی اگر انتقادات مربوط به تغییر تعریف «شاغل» و «بیکار» را بپذیریم، باز هم نمیتوانیم در مورد دلیل کاهش دو و نیم درصدی نرخ بیکاری در سال ۱۳۹۰ نسبت به سال قبل، اظهارنظر کنیم.
چرا افراد جدیدی به بازار کار وارد نمیشوند؟
یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر نیروی کار گمشده
در پایان، سعی میکنم توضیحی در مورد آمار عجیب کاهش نرخ بیکاری در سال ۱۳۹۰ نسبت به سال قبل ارائه کنم:
یک نگاه دقیقتر به گزارش منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران، نشان میدهد که علاوه بر کاهش نرخ بیکاری، میزان جمعیت متقاضیان اشتغال (یا به عبارت دیگر «جمعیت فعال») هم به میزان شگفتآوری کم شده است. چنین مسالهای به ویژه زمانی عجیبتر میشود که توجه کنیم مرکز آمار ایران، آمار مربوط به متقاضیان اشتغال در میان جمعیت بالای ۱۰ سال را در گزارشهای فصلی خود منتشر میکند و فصل تابستان، فصل تعطیلی مدارس است و بسیاری از محصلین در همه مقاطع تحصیلی، شروع به گشتن دنبال کار خواهند کرد و به جمع متقاضیان اشتغال خواهند پیوست. این موضوع، یعنی کاهش میزان متقاضیان اشتغال، میتواند خیلی هم شگفتانگیز نباشد، اگر شما این حقیقت را در نظر بگیرید که اقتصاد ایران برای سه سال گذشته در رکود قرار داشته و امیدی هم برای برون رفت از این رکود وجود ندارد. بنابراین کاهش متقاضیان اشتغال، به احتمال زیاد فقط نتیجه ناامیدی نیروی کار از یافتن شغل و در نتیجه توقف فعالیتهای شغلیابی است، نه هیچ چیز دیگر.
گزارش مرکز آمار ایران برای تابستان سال ۱۳۹۰، جمعیت فعال کشور (مجموع متقاضیان اشتغال، اعم از بیکار یا شاغل) را، به میزان ۲۳ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر میلیون نفر اعلام کرده است که کاهشی حدود یک میلیون نفری را نسبت به آمار جمعیت فعال در بهار ۱۳۹۰ نشان میدهد. حتی با فرض نرخ رشد نیم درصدی جمعیت بالای ۱۰ سال در طول یک فصل، اگر نرخ مشارکت (درصد جمعیت متقاضیان اشتغال نسبت به جمعیت کل) کاهش نمییافت، ما باید شاهد «جمعیت فعال»ی در حدود ۲۴ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر برای تابستان امسال میبودیم. به این ترتیب ما با یک شکاف بزرگ یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفری در بین جمعیت متقاضیان اشتغال روبهرو هستیم که میتواند با عنوان «نیروی کار گمشده» نامگذاری شود؛ افرادی که توقف تلاش آنها برای یافت شغل، ناشی از سرخوردگی در بازار کار است و لذا میتوان آنها را بیکار فرض نمود. با در نظر گرفتن چنین فرضی، به جای آمار دو میلیون و ۶۰۰ هزار نفری «بیکاران» که توسط مرکز آمار ایران منتشر شده، ما به میزان سه میلیون و ۸۰۰ هزار نفر بیکار خواهیم داشت و به این ترتیب با در نظر گرفتن «نیروی کار گمشده»، نرخ بیکاری واقعی در کشور معادل ۲/۱۵ درصد خواهد بود.
*استاد اقتصاد دانشگاه ویرجینیا تک
ارسال نظر