یک میلیارد نفر از جهانیان، از حداقلهای بهداشتی محرومند
نجات جان دهها میلیون انسان با پنج برنامه ساده
مترجم: مژگان جعفری **
منبع: پروجکت سیندیکیت
دولت هر کشوری، فقیر یا غنی، موظف است که مراقبتهای اولیه بهداشتی و درمانی، شامل زایمان کودکان به صورت ایمن، تغذیه حداقلی، واکسیناسیون، کنترل بیماریهای خطرناکی مانند مالاریا و نیز خدمات بیمارستانی ابتدایی را برای همه شهروندان تضمین کند.
جفری ساکس*
مترجم: مژگان جعفری **
منبع: پروجکت سیندیکیت
دولت هر کشوری، فقیر یا غنی، موظف است که مراقبتهای اولیه بهداشتی و درمانی، شامل زایمان کودکان به صورت ایمن، تغذیه حداقلی، واکسیناسیون، کنترل بیماریهای خطرناکی مانند مالاریا و نیز خدمات بیمارستانی ابتدایی را برای همه شهروندان تضمین کند. با این وجود، دولتهای فقیرترین کشورهای دنیا، از ارائه همین خدمات اولیه به شهروندان خود ناتوانند. همهساله نزدیک به نه میلیون کودک به خاطر شرایطی که میشود جلوی آنها را گرفت، جان خود را از دست میدهند. همچنین سالانه چیزی حدود ۴۰۰ هزار زن به خاطر عوارض حاملگی، در مناطق فقیر دنیامیمیرند.
تقریبا همه این مرگها در فقیرترین کشورهای جهان رخ میدهد. خاتمه بخشیدن به این مرگ و میرها فقط به مبارزه با گرسنگی در این کشورها نیاز ندارد، بلکه مستلزم ایجاد بسترهای مناسب برای رونق اقتصادی در جوامع فقیر و بیثبات آنان است.
بزرگترین مانع برای ایجاد رونق اقتصادی در کشورهای به شدت فقیر دنیا، آن است که چنین کشورهایی نمیتوانند از عهده مراقبتهای اولیه بهداشتی و درمانی بر بیایند، هرچند که هزینه سرانه این اقدام خیلی هم کم باشد. با استفاده از ایمنیسازی، پزشکی مدرن، جدیدترین تکنولوژیهای تشخیصی و سایر فناوریهای نوین، امروزه مراقبت بهداشتی اولیه در بسیاری از کشورهای جهان، به شدت موثر و کمهزینه شدهاند، به طوریکه هماکنون ارائه خدمات بهداشتی و درمانی اولیه در فقیرترین کشورها، به حدود ۵۴ دلار به ازای هر نفر نیاز دارند.
با اینحال، به خاطر درآمد کم چنین کشورهایی، دولتهای این کشورها میتوانند فقط حدود ۱۴ دلار برای هر نفر را از بودجه ملیشان اختصاص دهند. کمکهای مالی از خارج باید برای تامین ۴۰ دلار تقریبی باقیمانده فراهم شود. با توجه به وجود حدود یک میلیارد نفر افراد فقیر بیبهره از مراقبتهای اولیه بهداشتی، مجموع مبلغ مورد نیاز چیزی حدود ۴۰ میلیارد دلار در سال خواهد بود که دولتهای بزرگ کمککننده خارجی، از جمله ایالات متحده، اتحادیه اروپا و نیز ژاپن، هماکنون حدود یک سوم از این مبلغ - یعنی حدودا ۱۵ میلیارد دلار در سال- را تامین میکنند. بنابراین کمبود مالی سالانه باقیمانده تقریبا ۲۵ میلیارد دلار میشود که در صورت تامین چنین مبلغی، جان چندین میلیون مادر و کودکانشان در هر سال نجات پیدا میکند.
چنین مبلغی برای کشورهای ثروتمند پول زیادی نیست، ولی کشورهای مذکور از تامین آن کوتاهی میکنند. بیشترین کمبود مشهود مرتبط با این مساله، اعتبار پشتیبانی جهانی برای مقابله با ایدز، سل و مالاریا است؛ پولی که باید در قالب توافقنامههای بینالمللی به کشورهای فقیر برای مبارزه با این بیماریهای کشنده اعطا شود. مبلغ مورد نیاز برای تامین حداقلهای بهداشتی و درمانی در سراسر دنیا، بسیار ناچیز است، یعنی کمتر از ۳ هزارم تولید ناخالص ملی کشوری همچون آمریکا، و در حدود یک چهارم هزینهای که آمریکا در هر سال برای جنگ افغانستان هزینه میکند. با این وجود، به طرز نومیدانهای، مشاهده میشود که حکومت اوباما و دیگر دولتهای ثروتمند دنیا، تمایلی به تامین چنین مبلغی نشان نمیدهند.
رویکرد نخست برای تامین چنین مبلغی، آن است که دولتهای کشورهای ثروتمند تامین آن را بر عهده بگیرند. برای مثال ایالات متحده میتواند به جنگ پرهزینه و ناکام خود در افغانستان پایان دهد، مسالهای که حدود ۱۰۰ میلیارد دلار در سال برای این کشور هزینه بر دارد. چنانچه ایالات متحده تنها بخش کوچکی از آن ۱۰۰ میلیارد دلار را در راه گسترش شبکه خدمات بهداشتی و درمانی اولیه در همین کشور اختصاص دهد، موفقیت به مراتب بیشتری را در دستیابی به صلح پایدار در افغانستان به دست خواهد آورد.
به عبارت دیگر، در صورت خروج نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان، دولت این کشور میتواند ۲۵ میلیارد دلار را برای کمک به توسعه افغانستان اختصاص دهد، ۲۵ میلیارد دلار دیگر را برای تامین امکانات بهداشتی اولیه در کشورهای بسیار فقیر دنیا بپردازد و هنوز ۵۰ میلیارد دلار دیگر داشته باشد که میتواند برای کاستن از کسری بودجه سالانه خود مصرف کند. به این ترتیب افغانستان و طبیعتا ایالات متحده، به مراتب امنتر خواهند بود، جهان سالمتر خواهد شد و حتی اقتصاد آمریکا هم به طرز چشمگیری منفعت خواهد برد.
رویکرد دوم، میتواند توافق بینالمللی برای دریافت مالیات ویژهای از بانکهای بزرگ بینالمللی باشد. با وجود اینکه بحران والاستریت در سال ۲۰۰۹، اقتصاد جهانی را تا مرز متلاشی شدن پیش برده بود، دولت ایالات متحده برای کمک به این بانکها وارد میدان شد و با ارائه برنامههایی به منظور بازسازی این بانکها، آنها را قادر ساخت که دوباره به سودهای کلان خود - مبلغی احتمالا حدود ۵۰ میلیارد دلار در سال گذشته- دست پیدا کنند.
برای مثال دریافت مالیاتی ناچیز از مبادلات مالی بینالمللی این بانکها، میتواند به سادگی هزینه ۲۵ میلیارد دلاری مورد نیاز برای تامین حداقلهای بهداشتی و درمانی در کشورهای شدید توسعهنیافته را که پیشتر مورد اشاره قرار گرفت، فراهم سازد.
رویکرد سوم میتواند جلب مشارکت ثروتمندترین میلیاردرهای جهان باشد. چندین تن از آنها، شامل بیل گیتس، وارِن بافِت و جفری اسکول تا کنون اقدامات بشردوستانه عظیمی را انجام دادهاند؛ اقداماتی که عمدتا به تامین مواد غذایی و نیز امکانات بهداشتی در فقرترین مناطق دنیا مربوط میشود.
بنابر آخرین فهرست مجله فوربس، ۱۰۱۱ میلیاردر در جهان -با مجموع دارایی ۵/۳ تریلیون دلار- زندگی میکنند. به عبارت دیگر اگر توافقی حاصل شود که به موجب آن، هر میلیاردر در هر سال تنها۷/۰ درصد از دارایی خود را در اقدامات بشردوستانه اینچنین صرف کند، مجموع مبلغ به دست آمده ۲۵ میلیارد دلار در سال خواهد شد. به این ترتیب ۱۰۱۱ انسان میتوانند مراقبتهای بهداشتی حیاتی را برای یک میلیارد انسان فقیر فراهم کنند.
در رویکرد چهارم میتوانیم به کمک شرکتهای ثروتمندی نظیر اکسون_موبیل و مایکروسافت امیدوار باشیم. برای مثال طبق یکی از گزارشهای آنلاین شرکت اکسون _ موبیل، این شرکت ۵ میلیون دلار در برنامه کنترل مالاریا در آفریقا مابین سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۷ صرف کردهاست. اگر سایر شرکتهای بزرگ بینالمللی نیز، برنامههای مشابهی را در دستور کار قرار دهند، میتوان امیدوار بود که جهش بزرگی در تامین خدمات بهداشتی اولیه مورد نیاز در سراسر این قاره برداشته شود.
و بالاخره در رویکرد پنجم، میتوان به کمکهای دولتهای کشورهایی امیدوار بود که به تازگی به جمع اقتصادهای پررونق و ثروتمند دنیا پیوستهاند؛ مثل برزیل، چین، هند و کره. این کشورها که خودشان به تازگی به جمع اقتصادهای پررونق پیوستهاند و در عینحال همچنان در بخشهایی از کشور خودشان با فقر شدید مواجه هستند، افق دید، انرژی، پویایی اقتصادی و تمایل دیپلماتیک مناسبی برای ارائه کمکهای امدادی به مناطق بسیار فقیر جهان دارند. اگر آمریکا و اتحادیه اروپا زیاده از حد از وظیفه و سهم خود در قبال ارائه چنین کمکهایی چشمپوشی میکنند، کشورهای تازهوارد به جمع اقتصادهای مهم دنیا، میتوانند بخشی از این ضعف را جبران کنند. خوشبختانه در حال حاضر، شاهد مشارکت بیشتر دولتهای چنین کشورهایی در سطح آفریقا هستیم.
در یک کلام، دولتها و شرکتها و نیز افراد ثروتمند دنیا، میگویند که برای انجام کمکهای بیشتر به مناطق شدیدا فقیر، دچار کمبود منابع مالی هستند، اما در این مقاله کوتاه تلاش شد نشان داده شود که اگر اراده محکمی در این زمینه وجود داشته باشد، به سادگی میتوان دستکم جان میلیونها فردی که از نداشتن حداقلهای بهداشتی و درمانی رنج میبرند را نجات داد: دولت ایالات متحده باید هزینههای نظامی بیهوده خود را به سمت کمکهای مالی به توسعه بهداشت در سطح جهان هدایت کند، سازمانهای جهانی باید یک سیستم بینالمللی دریافت مالیات از مبادلات بینالمللی بانکهای بزرگ دنیا را طراحی نمایند، میلیاردرهای بزرگ جهان باید احساس نوعدوستی خود را ارتقا دهند. شرکتهای بزرگ بینالمللی لازم است که پروژههای بیشتری را برای ایجاد توسعه در مناطق بهشدت توسعهنیافته جهان اجرا کنند و به علاوه اقتصادهای نوظهور جدید مثل چین، میتوانند شکاف مالی حاصل از کمتوجهی کشورهای کمککننده سنتی _ همانند آمریکا و اروپا و ژاپن _ را پر کنند.
به این ترتیب، منابع مالی کافی برای پوشش نیازهای اورژانسی و حیاتی یک میلیارد نفر از فقیرترین مردم جهان، موجود است و ما با مسالهای مواجهیم که دغدغههای اخلاقی ما را به چالش میکشد.
* جفری ساکس، اقتصاددان پرسابقه و استاد دانشگاه کلمبیا است که جزو مشهورترین اقتصاددانان جهان در حوزه اقتصاد توسعه و اقتصاد فقر محسوب میشود.
** mojgan.thesun@gmail.com
ارسال نظر