آزمون بزرگ کشورهای اسلامی در قبال قحطیزدگان سومالی
چگونه به بحران پیچیده سومالی کمک کنیم؟
مترجم: میلاد محمدی**
منبع: فارین پالیسی
آفریقا؛ دادگاه وجدان جامعه بشری
میثم هاشمخانی*- در سومالی، از هر ۱۰۰۰ نوزاد، ۱۱۳ نفر پیش از رسیدن به یکسالگی جان خود را از دست میدهند.
مترجم: میلاد محمدی**
منبع: فارین پالیسی
آفریقا؛ دادگاه وجدان جامعه بشری
میثم هاشمخانی*- در سومالی، از هر 1000 نوزاد، 113 نفر پیش از رسیدن به یکسالگی جان خود را از دست میدهند.
این رقم وحشتناک مرگ و میر کودکان، بر اثر گرسنگی و سوءتغذیه شدید، عدم دسترسی به حداقل استانداردهای بهداشتی و درمانی و نیز جنگ و ناامنیهای داخلی رخ میدهد.
تاسفبارتر آن که چنین آمار تاثربرانگیز و دهشتناکی، به سومالی محدود نیست. براساس تخمین سازمان ملل متحد، شاخص مرگ و میر کودکان (تعداد نوزادانی که به ازای هر 1000 نوزاد متولد شده، جان خود را پیش از یکسالگی از دست میدهند)، برای 18 کشور جهان بالاتر از 100 قرار دارد؛ در افغانستان به ازای هر 1000 نوزاد 143 نفر از آنها به یکسالگی نخواهند رسید، در آنگولا 119 نفر، در نیجریه 108 نفر و . . .
وضعیت اسفناک فعلی آفریقا، وجدان جامعه جهانی را به چالش میطلبد. آیا انعکاس کمرنگ اخبار وضعیت یک میلیارد نفر از فقیرترین مردمان جهان، توجیهگر بیتوجهی دولتهای ثروتمند، شرکتهای غولآسای فرا ملیتی و میلیاردرهای بزرگ جهان خواهد بود؟
* m.hashemkhany@gmail.com
یک زن جوان سومالیایی که لاغر و نحیف است و بچه گرسنهاش را در بغل گرفته، مستقیم به دوربین نگاه میکند. چشمانش گویی مردهاند. با سختیهای زیادی مواجه بوده است. سوال میکند: «کشورهای مسلمان کجا هستند؟» سپس ادامه میدهد: «ما داریم میمیریم.»
این تصویر به طور مکرر در ذهن تداعی میشود، و کلمات این زن مجددا برمیگردند، آنها چندین هفته پیشتر از شبکههای تلویزیونی پرطرفدار بینالمللی پخش شده بودند. درخواست او واقعی بود. ثروتمندترین مسلمانان در جهان همین کنارتر در آن سوی آب در امارتهای مجلل حاشیه خلیجفارس زندگی میکنند، جایی که میلیاردها دلار در آن صرف ایجاد پیستهای اسکی در ساختمانهای تفریحی، ساختن جزایر مصنوعی برای میزبانی از هتلهای تجملی و احداث پارکهای آبی و یا تفرج در قایقهای تفریحی و ویلاهای اروپایی میشود. از سرمایهگذاری در بنای مساجد مجلل و باشکوه دریغ نمیکنند، ولی هنگامی که باید کاری کرد تا جلوی تلف شدن انبوه انسانها گرفته شود، همین افراد از هر کمکی قاصر میشوند.
در میان کشورهای اسلامی، تنها رییس دولتی که از زمان آغاز قحطی از سومالی بازدید کرد، نخست وزیر ترکیه، رجب طیب اردوغان بود. برای تاکید بر نیازها و نشان دادن کمکهای داده شده، او با همسرش و وزیر امور خارجه خود، احمد داوداوغلو به آنجا رفتند. اردوغان همچنین اظهار کرد که بیثباتی سومالی، بهانه مناسبی برای کمک نکردن به این کشور نیست. او بعد از دو دهه بسته بودن سفارت ترکیه در موگادیشو (پایتخت سومالی)، سفارت ترکیه را مجددا در این کشور بازگشایی نمود.
اردوغان همچنین کمک مالی قابل توجهی را به سومالی اعطا نمود. در مقابل عربستان سعودی (۵۰ میلیون دلار)، کویت (۴/۴۱ میلیون دلار) و امارات متحده عربی (۴۰ میلیون دلار)، ترکیه مبلغ کمک مالی خود را به میزان ۳۰۰ میلیون دلار بالا برد و به علاوه ۳۵۰ میلیون دلار هم در چارچوب معاهده بین کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی برای کمک به سومالی، پرداخت کرد. حتی کشورهایی مثل ایالات متحده هم که به صورت سنتی در کمک کردن به کشورهای درگیر بحران پیشرو بودند، در کمک کردن به سومالی، اشتیاق چندانی از خود نشان ندادند. ایالات متحده تا این لحظه فقط ۱۳۰ میلیون دلار به سومالی کمک کرده است. این کمکهای مالی محدود، به ویژه با توجه به در پیش بودن بارانهای فصلی در سومالی، و وضعیت حاد گروههای خیریه فعال در این کشور که علاوه بر گرسنگی باید با بیماری هم بجنگند، بسیار ناچیز به نظر میرسند.
اگرچه این زن سومالیایی ممکن است فقط بپرسد که «مسلمانها» کجا هستند؛ ولی ما باید سوال کلیتری را بپرسیم: «کشورهای جهان» در این موقعیت اسفناک و بحرانی سومالی، کجا هستند؟ آیا ما در برابر گریههای این مادر کر شدهایم و کوریم که کودک در حال مرگش را نمیبینیم؟ با وجود جریان بیوقفه گزارشهای رسانههای جهانی که منعکسکننده هیبت وضعیت بحرانی سومالی هستند - برای مثال ایالات متحده تخمین زده که 750 هزار نفر از اهالی سومالی در ماههای آتی با مرگ مواجه میشوند- واکنش جهانی متاسفانه کاملا ناکافی بوده است. به علاوه در ایالات متحده، به نظر میرسد که رسانهها هم توجه کافی برای انعکاس بحران سومالی به خرج ندادهاند.
واکنش ناچیز و فقدان توجه کنونی تا حدی میتواند به علت چهره منفی سومالی در ایالات متحده و بسیاری از کشورهای جهان - از جمله تعدادی از کشور مسلمان- باشد، چهرهای تروریستی و راهزنانه به عنوان یک دولت سقوط کرده، از این کشور در اذهان جا افتاده است. اگرچه سومالی مشکلات تروریسم و راهزنی دریایی را دارد، درک عمومی از این مسائل نسبت به این کشور غلط است و ما نباید اجازه دهیم این برداشت باعث سکوت در برابر نابودی صدها هزار انسان شود.
واقعیت این است که سومالی یک «دولت سقوط کرده» نیست، چون برای «سقوط کرده» بودن، اولین شرط لازم آن است که این دولت قبل از آن موجود بوده باشد! اشتباه جهانیان در فهم منابع واقعی قدرت در این کشور، فقط به تشدید بدبختی مداوم در سومالی کمک کرده است. در طول بخش عمده تاریخ ثبتشده حدودا 1000 ساله سومالی، سومالیاییهایی که به صورت سنتی عمدتا چادرنشین بودهاند، به خاندانها و قبایلی تقسیم شدند که با وجود اجداد مشترک، با هم دشمن هستند و هرگز برای هیچ دوره زمانی، تسلیم قانونی که به یک حکومت مرکزی منجر شود، نشدهاند.
میلیونها سومالیایی که به خاطر سیاستهای استعمارگرانه اروپایی در گذشته به کشورهای مجاور نظیر کنیا و اتیوپی وارد شدهاند نیز، به طور مشابه ثابت کردهاند که در راه اداره و نظارت بر کشور، مشکل بزرگی برای دولت مرکزی کشور خود هستند. در مقابله با اعتراضات و خواستهای استقلالطلبانه، سومالیاییها به طور ممتدی در جنگهای کوچک و بزرگ علیه کشورهای متجاوز (کنیا و اتیوپی) مبارزه کردهاند و امروز مواجهه با قحطی هم اضافه شده است.
ولی هنوز نمیتوان گفت سومالی به بیحکومتی و بیقانونی محض (آنارشی) دچار نشده است. سومالیاییها یک سیستم پیچیده و ادارهشده محلی از نوع قانون طایفهای دارند که به آن XEER گفته میشود و از بعضی جهات به دموکراسی شبیه است. در این سیستم، اعضای ارشد خانواده (هر مرد بزرگسال، که به خاطر سن، کاریزما و یا شجاعت از نفوذ و احترام بیشتری برخوردار است) به صورت دستهجمعی و بنا بر سنتهای کهن، روی مسائل قبیله تصمیمگیری میکنند. قواعد رفتاری آنها بر روی شرافت، مهماننوازی و مجازات بر مبنای قصاص استوار است.
اگرچه قبایل و قانون قبیلهای ممکن است عجیب و حتی ابتدایی به نظر برسد، وجود این قبایل یک واقعیت در بخش بزرگی از جهان مسلمانان هستند. این قبیلهها از پسوند نامشان که مربوط به منطقه یا تبارشان میشود احساس غرور میکنند. برای مثال عربستان سعودی پس از قبیله آل سعود، افغانستان به دنبال افغانها، بلوچستان پس از بلوچیها، و وزیرستان به خاطر وزیر به این نام خوانده شدند. قبایل با نظامهای سلسلهمراتبی میانه خوبی ندارند و این دلیل این امر است که آنها در مخالفت با حکمرانی مرکزی تا این حد سمج هستند. آنها شاید تساوی طلبترین افراد در جهان مسلمان کنونی باشند. سومالیاییها، که به خاطر شخصی اساطیری به نام «سامال» (جد این قبایل) به این نام خوانده میشود، یکی از قبیلهایترین مردمان در زمین هستند. این مسائل تصریح میکند که چرا اینقدر پایهگذاری یک نوع سیستم حکمرانی به صورت از بالا به پایین در این کشور -که همواره ساختارهای کاری از پایین به بالا داشته است- دشوار است.
بهرغم جاهطلبیها و خسارات ناشی از امپریالیسم اروپایی، یک نظام تازه تاسیس و مخدوش دموکراسی هم در این منطقه در دهه 1960 و دیکتاتوری نظامی «محمد زیادباره» هم در پی آن ایجاد شد. زیاد باره همانند اسلافش، کوشید که به منظور استقرار و تقویت دولت مرکزی، قانون قبیلهای را به شدت سرکوب کند، ولی به خاطر مقاومت قبایل و اضمحلال قوانین و فرامین حکومتی، این سیستم دچار فروپاشی شد. در عین حال قانون قبیلهای نشان داده که در برابر تغییرات واکنش میدهد، و زمامداران و اعضای ارشد قبایل از سقوط دولت زیادباره و ناکامی وی در تاسیس سیستم حکمرانی پایین به بالا در منطقه شمالی سومالی، منفعت بردهاند. امروزه این ناحیه نسبت به بقیه مناطق سومالی آرامش بیشتری دارد، اما به خاطر این که در گذشته هم زمین غیرقابل زراعتی داشته، شرایط قحطی در مقایسه با ساکنین مناطق جنوبی سختی بیشتری به آنها تحمیل کرده است.
در تطابق با قانون قبیلهای - والبته گاهی هم در تضاد با آن - قوانین اسلامی هم در این منطقه وجود دارد، که در تاریخ اغلب در مناطق کناری تحت قدرت سلاطین مانند سیستم حاکم بر موگادیشو اداره میشده و مواقع کمی هم در مناطق مرکزی حاکم بوده است. استثنا در این زمینه، به بحرانهای بزرگ و گسستهای اجتماعی مربوط بوده است که در این اوقات حاکمان مذهبی میتوانستند اقتدار خود را در ناحیه بزرگی تحکیم کرده و گسترش دهند.
این امر فقط در دفعات کمی در طی تاریخ رخ داده است و اکنون هم تحت حکومت گروه «الشباب»، گروهی مذهبی که به دنبال هرج و مرجی که در جنگهای سالهای 2006 و 2007 در اتیوپی -که برای تعقیب تنها سه نفر از مظنونان القاعده به تهاجم و اشغال کل منطقه منجر گشت- رادیکال شد و قدرت گرفت، شاهد رخ دادن مجدد چنین اتفاقی هستیم. بر خلاف اسلام صوفیگرایانه و رازآلود سنتی و سلاطین باتدبیر گذشته، به نظر میرسد که الشباب میخواهد برداشت خود از اسلام را در مناطق تحت تسلط خود نهادینه کند. این گروه با انجام اقدامات متعدد در تقابل با اتحادبخشی به مردم سومالی، هماکنون به یک تسریعگر در جهت ویرانی در این کشور تبدیل شده است.
امروزه، سومالی با بحرانی که هستی کل این ملت را تهدید میکند، مواجه است. میزان بالای گرسنگی، ویرانی و جنگ داخلی، میرود تا به یک فروپاشی اجتماعی در ابعادی وسیع در این کشور منجر شود. عوامل منسجمکنندهای که در سالیان پیش، اجتماع مردم این کشور را در کنار هم نگه میداشت - مانند قوانین قبیلهای و اعضای ارشد و ریشسفیدان قبایل- با چالشی بیسابقه روبهرو هستند. علاوه بر این، کشور توسط هر دو عامل دولت مرکزی وابسته به غرب، که عرفا متکی به نظامیان بدنام مربوط به دوره حکومت زیادباره است، و گروههای مذهبی مانند الشباب، که قوانین قبیلهای را محکوم میکند، به مرزهای خطرناکی نزدیک میشود. از بین این دو گروه، الشباب ثابت کرده است که در مذاکره و جلب حمایت ریشسفیدان قبایل ماهرتر است، هر چند که این حمایت میتواند خیلی هم عمیق نباشد. در واقع الشباب ریشسفیدانی را که با وی مخالف بودهاند را بازداشت کرده یا به قتل رسانده است.
تراژدی انسانی سومالی، به دلیل وضعیت خاص و بغرنج آن، به مثابه میدان نبردی که در آن قحطی و گرسنگی و شیوع بیماریهای واگیردار در کنار جنگ داخلی و ترور در جریان است، رو به وخیمتر شدن میرود. با برنامهای که ایالات متحده در پی اجرای آن است، اوضاع کشمکش در سومالی احتمالا بدتر هم خواهد شد. روزنامه واشنگتن پست این برنامه را منظومهای از پایگاههای نظامی لانه زنبوری خوانده؛ برنامهای که در قالب آن، آمریکا یک نیروی خارجی از کشورهای آفریقایی دیگر را تحت لوای اتحادیه آفریقا، برای جنگ با «الشباب» و اغلب به شکل پیمانهای مقطعی و سری، پشتیبانی و تجهیز میکند. از طرف دیگر، قوانین خاص ضد تروریستی آمریکا که محدودیتهای سنگینی برای تعامل آمریکاییان با گروههای مختلف سومالیایی ایجاد کرده، وضعیت کمکرسانی غذایی برای نجات قحطیزدگان این کشور را در موقعیت بغرنجتری قرار میدهد. زیرا در حال حاضر بخش زیادی از تمرکز این سازمانها به جای غذارسانی به مردم، روی فرار از قوانین ضدتروریستی ایالات متحده گذاشته شده است.
بدون شک الشباب در وضعیت اسفناک کنونی بیتقصیر نیست. درست مثل زمان بعد از زلزله و سیل سال گذشته در پاکستان که بعضی از اعضای «طالبان»، کمکهای غربیها را به اتهام یک نقشه ضد اسلامی از سوی آنان تخطئه کردند، رهبران الشباب هم مخالفت و سوءظنشان را با چنین کمکهایی اعلام کردهاند. ولی در حال حاضر پس از مذاکرات مختلف با سران طالبان، نیروهای طالبان در پاکستان، دیگر مانعی بر سر راه کمک انبوه کشورهای مختلف جهان از جمله آمریکا ایجاد نمیکنند و این تغییر رویکرد باعث نجات جان هزاران پاکستانی شده است. چنین تغییر نگرشی، در میان سران گروه الشباب در سومالی هم بایست رخ دهد.
برای رویارویی با چنین بحران اجتماعی عظیمی، هم اقدامات عملی و هم اقدامات استراتژیک مورد نیاز است. جهان اسلام بایست با اجابت به درخواست اردوغان، دیدگاهش نسبت به سومالی را تغییر داده و تلاش امدادی زیادی را برای کمک به این کشور، سازماندهی کند.
همین طور، تلاشهای امدادی آمریکا و سایر کشورهای ثروتمند جهان هم باید افزایش چشمگیری پیدا کند. ایالات متحده باید تا زمان حل مشکل قحطی، مهلتی را اعلام کند. این اقدام باید توقف حملات جنگندههای بدون سرنشین - ایالات متحده چندین حمله از این دست را علیه اهدافی در سومالی در ۲۵ سپتامبر امسال اجرا کرد- و اقدامات نظامی دولت تحت حمایت آمریکا در سومالی و گردانهای اتحادیه آفریقا را هم شامل شود. این امر باعث ایجاد اعتماد در بین همه گروههایی خواهد شد که دستکم در مخالفت بامرگ و میر انبوه انسانها، با هم اشتراک نظر دارند. همچنین این اقدام به منزله تعامل بهتر، هم با فرماندهان الشباب و هم با زعمای قبیلههای مختلف خواهد بود.
از طرف دیگر، اصرار کشورهای غربی به همکاری انحصاری با دولت مرکزی سومالی، باید کنار گذشته شود. ضمنا باید توجه شود که اگر قوانین ضد تروریسم فعلی آمریکا باعث شوند که سازمانهای خیریه غیردولتی ایالات متحده از ارتباط با گروهها و احزاب تاثیرگذار سومالی باز بمانند، آنگاه سازمانهای امدادی غیرآمریکایی، سازمان ملل، دولت سومالی، ترکها یا سعودیها به جای آمریکا با آنها وارد تعامل خواهند شد.
رییس جمهور ایالات متحده، باید در کاخ سفید اعتبارات مالی ویژهای برای تشکیل کارگروهی تخصصی متشکل از تاجران و رهبران خارجی تشکیل دهد که به طور خاص بر مساله کمک به بحران سومالی متمرکز باشند. همچنین باراک اوباما و بانوی اول کشور (همسر رییسجمهور) باید بازدیدی رسمی از سومالی یا دستکم از آوارگان این کشور در کنیا انجام دهند. عجیب و در عین حال تاثربرانگیز است که اوباما به ایرلند مسافرت کرده و کمکهایی به کسانی که در اجداد دور نژادشان با وی به هم میرسد اعطا کرده، ولی از سرزمین پدریاش که اکنون با مشقات زیادی مواجه است بازدید نمیکند!
مسائل سومالی هراسانگیز بوده و چالشی برای همه اعضای جامعه جهانی محسوب میشوند. ولی کشورهای مسلمان و بازیگران بینالمللی لازم است که یک طرح سیاسی جدید را برای ملت سومالی بریزند و چنین چیزی تنها زمانی رخ میدهد که برداشتی بدون پیشداوری و تعصب از سومالی و پیچیدگیهای حاکم در داخل این کشور، در بین آنان جا بیفتد. آنها باید از کارها و تخصص دانشگاهیانی که عمرشان را وقف مطالعه سومالی کردهاند، بهره بگیرند و به این ترتیب بخشهای از سیاستهای ناصحیح خود در قبال این کشور را تصحیح کنند. برای مثال انسان شناس برجسته بریتانیایی، آی. ام. لویس، کشورهای غربی را به خاطر تحمیل دولت از بالا به پایین به جای «ایجاد نظامی سلسه مراتبی از گروههای محلی فراگیر بر اساس قدرت آنها»، در بخش مستقل سومالی، سرزنش میکند؛ تصمیمی محکوم به شکست که وی موقعیت اتخاذکنندگان آن را به «آلیس در سرزمین عجایب» تشبیه کرده است! علاوه بر همه اینها، بحران انسانی در سومالی، یک آزمون ویژه برای جهان اسلام است. در حالی که ما صحبتهای بسیاری راجع به لزوم وحدت برای امداد به افراد مستضعف مسلمان در سرتاسر جهان از طریق جهاد، میشنویم، ضروری است که کشورهای
مسلمان درک نیرومندتری از شفقت و عطوفت اسلامی را نسبت به مردم سومالی در نظر بگیرند. به خصوص با توجه به تلاشهای کمنتیجه و فرساینده کشورهای غیرمسلمان مثل ایالات متحده در قبال مسائل سومالی، جهان اسلام نمیتواند به سادگی اجازه دهد که نابودی و مرگ، با حرکتی آهسته کل ملت این کشور را به کام خود بکشاند.
آیا پادشاهان کشورهای اسلامی میتوانند شب به آسودگی بخوابند در حالی که کلمات آن زن سومالیایی در گوششان طنینانداز میشود؟
* هر دو نویسنده این مقاله، از پژوهشگران بخش بینالمللی در دانشگاه واشنگتن.دی.سی هستند.
** Multimilad@yahoo.com
ارسال نظر