جفری وود

مترجم: جعفر خیرخواهان

با ادامه رشد جمعیت، یافتن شغل برای هر کسی سخت‌تر و سخت‌تر می‌شود زمانی این ترس وجود داشت که رشد جمعیت از رشد عرضه مواد غذایی جهان پیشی خواهد گرفت. گفته می‌شد که در نتیجه به جایی می‌رسیم که قحطی سرانجام اندازه جمعیت جهان را محدود می‌کند. توماس مالتوس اغلب اوقات، نه کلا منصفانه، با این دکترین «مالتوسی» برابر گرفته می‌شود. در عصر حاضر این ترس رخت بر بسته است. قطعا یک عامل آن رشد «کوه‌های مواد غذایی» در اتحادیه اروپا بوده است- اثبات روشنی که اگر پول کافی بدهید، مقدار بیشتری از هر چیز تولید خواهد شد.

روایت امروزی این ترس این است که میزان مشاغل موجود محدود است و سرانجام تعداد کسانی که خواهان کارکردن هستند از آن پیشی خواهد گرفت. در سال‌های اخیر هر چند مدت یکبار دولت‌ها اقدامی می‌کنند که این ترس را تبلیغ می‌کند.

برای مثال دولت فرانسه، مشوق‌هایی به بنگاه‌ها داده است تا ساعات کار به ازای هر کارگر را کاهش دهند؛ به طوری که تعداد کارگران استخدام شده افزایش یابد. (علت آنی چنین تصمیمی شاید نرخ بیکاری دائما بالای فرانسه باشد، اما تصور «کمبود مشاغل» دائم قطعا به آن کمک کرده است.)

ابتدا توجه داشته باشید که مقداری ناسازگاری بین به اصطلاح ترس «مالتوسی» و ترس از کمبود مشاغل وجود دارد، اولی دلالت دارد که هیچ حد و مرزی بر آنچه مردم مصرف خواهند کرد وجود ندارد. در حالی که دومی دلالت دارد که حد و مرزهایی وجود دارند.

نشان دادن این که باور به کمبود مشاغل دائمی یک باور نادرست است را در دو مرحله بهتر می‌توان انجام داد.

نخست توجه کنید چه اتفاقی می‌افتد وقتی هر فردی ثروتمندتر می‌شود. در مورد همه افراد به جز اقلیتی از پارسایان یا مرتاضان، آن فرد مقدار بیشتری مصرف می‌کند. نه لزوما مقدار بیشتر از همان کالا، هر چند که برای مثال ممکن است تعداد کفش بیشتر یا پیراهن بیشتر نسبت به قبل خریداری شود. وقتی یک فرد ثروتمندتر می‌شود آنچه اتفاق می‌افتد این است که دامنه بزرگتری از کالاها و خدمات را مصرف می‌کند.

انسان ظرفیت نامحدودی برای کشف دارد و این ظرفیت به کشف داروهای جدید محدود نمی‌شود. همان طور که قرن‌ها گذشته است مردم انواع بیشتری از پوشاک، قالی، غذا، کتاب و تفریحات مصرف می‌کنند. عادت رفتن به تئاتر و کنسرت گسترش یافته است.

سینما اختراع شده است، تلویزیون، ضبط‌صوت و غیره اختراع شد. موتور بخار و موتور خودرو جایگزین اسب به عنوان وسیله حمل و نقل شدند اگر چه اسب همچنان برای فعالیت فراغت انسان استفاده می‌شود (تصویر خوبی از نکته‌ای که در زیر به آن اشاره می‌شود.)

شاید زمانی برسد که نوع بشر به اشباع در مصرف برسد- اما آن زمان هنوز نرسیده است و هیچ علامتی دیده نمی‌شود که به این زودی‌ها به آن برسیم. فقط در این زمینه‌ها، هیچ دلیلی وجود ندارد که باور کنیم شغلی برای جمعیت رو به رشد وجود نخواهد داشت. آن جمعیت، بر اساس شواهدی که تاکنون در دسترس است، کار پیدا می‌کنند تا انواع گوناگون و در حال افزایش کالاهای مورد مصرف جامعه را تولید کنند.

اما این استدلال که هیچ خطری از کمبود بلندمدت مشاغل وجود ندارد در اینجا پایان نمی‌یابد. فرض کنید مردم شروع به مصرف بخش کمتری از درآمدشان بکنند. این به ناگزیر یعنی این که بر اساس معادلات ساده ریاضی، بخش بیشتری از درآمد پس‌انداز می‌شود. افزایش یافتن پس‌اندازها باعث کاهش یافتن نرخ‌های بهره می‌شود و در عوض سرمایه‌گذاری را تشویق می‌کند.

اگر سرمایه به میزان هر چه بیشتری نسبت به کار در تولید کالاها استفاده شود، درآمد نیروی کار به سمت بالا کشیده خواهد شد. این دو اثر خواهد داشت- استاندارد زندگی افزایش خواهد یافت و در نتیجه آن ساعات کار کاهش خواهد یافت. فراغت چیزی است که مردم دوست دارند مصرف کنند.

آنها ‌مقدار بیشتری از آن مصرف می‌کنند و وقت خود را بیشتر صرف فعالیت‌های زمان‌بر تفریحاتی می‌کنند. توجه کنید همان طور که در بالا ذکر گردید، بقای اسب برای استفاده در فعالیت‌های تفریحی و رشد محبوبیت بازی گلف، یک ورزش فوق‌العاده زمان‌بر است.

پس اگر تا اینجا بخواهیم بحث را خلاصه کنیم، افزایش یافتن جمعیت با تعداد ثابتی مشاغل برخورد نخواهد کرد. نخست چون که این جمعیت در حال افزایش خودش خواهان مصرف کردن است.

دوم این که چون پیشرفت فنی (که هیچ علامتی از کند شدن را نشان نمی‌دهد) منجر به تولید دامنه دایما گسترده‌تر از کالاهای مصرفی می‌شود و سوم این که، چون همراه با افزایش درآمد نیروی کار، مردم خواهان مصرف اوقات فراغت بیشتری هستند. همه اینها طی قرن‌ها رخ داده است. (البته نه لزوما با نرخی یکنواخت، برای مثال ساعات کار با نوسان‌هایی بالا و پایین رفته است، اما روند کلی کاهشی بوده است.)

نیروهایی که در گذشته تضمین کرده است که مشاغل جدید برای یک جمعیت دائما رو به افزایش در دسترس بوده است، همگی ریشه در میل و اشتیاق نوع بشر به مصرف کردن و لذت بردن از اوقات فراغت خود دارند. مادامی که این محرکه‌های بنیادی بشر حفظ می‌شود مشاغل جدید خلق خواهندشد.

البته منظور این نیست که هرگز مشکل بیکاری وجود نخواهد داشت. امکان وجود نوسانات موقتی در بیکاری وجود دارد که مرتبط به چرخه‌های کسب و کار است و بیکاری برخی اوقات به خاطر قوانین اجتماعی با نیت خوب، اما بد طراحی شده به وجود می‌آید.

اما در گذشته کمبود دائمی مشاغل وجود نداشته است و در آینده هم هرگز وجود نخواهد داشت تا زمانی که طبیعت انسانی دستخوش تغییر بنیادی نشود.