اقتصاد معاصر و مکاتب مختلف آن

منبع: دایره المعارف فلسفه استنفورد

اقتصاد معاصر بسیار گونه‌گون است و مکاتب مختلف و شاخه‌های مختلفی دارد. حتی آن‌چه اقتصاد «ارتدوکس» یا «جریان اصلی» نامیده می‌شود نیز بسیار گونه‌گون است. برخی از اقتصادهای جریان اصلی بسیار نظری‌اند، در حالی که بسیاری از آنها کاربردی‌اند و تنها متکی به یک نظریه ابتدایی هستند. هم شاخه‌های نظری و هم شاخه‌های کاربردی، خود به دو بخش اقتصاد خرد و اقتصاد کلان تقسیم می‌شوند. اقتصاد خرد بر روابط میان افراد متمرکز است (البته بنگاه‌ها و خانوارها اغلب به مثابه‌ افراد تلقی می‌شوند و تقاضای مشتری در عمل اغلب به صورت کل (aggregate) در نظر گرفته می‌شود). افراد ترجیحاتی دارند که انتخاب‌هایشان را هدایت می‌کند. مصرف‌کنندگان کالاهای بیشتر را کمتر ترجیح می‌دهند و بنابراین «نرخ‌های جانشینی نهایی نزولی» دارند؛ یعنی آن‌ها وقتی مقدار زیادی از یک کالا دارند، مقدار کمتری برای هر واحد اضافه آن پرداخت می‌کنند و این در مقایسه با زمانی سنجیده می‌شود که مقدار کمی از آن کالا دارند. بنگاه‌ها در پی افزایش سود با توجه به روند نزولی بازده‌ها هستند: یعنی با ثابت گرفتن همه نهاده‌‌ها، افزایش واحدهای یک نهاده خاص موجب افزایش تولید می‌شود، اما نرخ این افزایش نزولی است. اگرچه اقتصاددانان، ایده‌آل‌نگرانه فرض می‌کنند که در بازارهای رقابتی، بنگاه‌ها و افراد نمی‌توانند بر قیمت‌ها اثر بگذارند، اما آن‌ها به فعل‌ و انفعالات استراتژیک نیز علاقه‌مندند که در آن‌ها انتخاب‌های عقلانی افراد جدا از هم، به هم وابسته است. نظریه بازی‌ها که به مطالعه فعل و انفعالات استراتژیک می‌پردازد، به همین دلیل اهمیتی روزافزون هم در اقتصاد خرد نظری و هم در اقتصاد خرد کاربردی یافته است. اقتصاددانان، خروجی فعالیت‌های بنگاه‌ها برای حداکثرسازی سود و تلاش‌های مشتریان برای به بهترین نحو ارضا کردن ترجیحاتشان را همچون «تعادلی» مدل می‌کنند که در آن هیچ تقاضای اضافی در هیچ بازاری وجود ندارد. این، یعنی هر کس هر آن‌چه بخواهد را می‌‌تواند به قیمت جاری بازار تهیه کند. هیچ تقاضای اضافه‌ای نیست و هیچ عرضه اضافه‌ای هم نیست، مگر آن که کالایی مفت باشد.

اقتصاد کلان درگیر روابط میان کل‌های اقتصادی است و خصوصا متمرکز بر مسائل مربوط به چرخه تجاری و تاثیر سیاست‌های پولی و مالی بر اقتصاد است. بسیاری از اقتصاددانان جریان اصلی دوست دارند اقتصاد کلان و اقتصاد خرد را با هم یکی کنند، اما اقتصاددانان کمی هستند که از چنین تلاش‌هایی خصوصا از بحث «کنش‌گر‌های نوعی» ‌(representative agents) راضی باشند(کرمان ۱۹۹۲، هوور ۲۰۰۱). «اقتصادسنجی» سومین شاخه مهم اقتصاد است که به تخمین‌های تجربی و جزئی می‌پردازد و تا حدی مدل‌های اقتصاد خرد و اقتصاد کلان را آزمون می‌کند(سامرز ۱۹۹۱ و هوور ۱۹۹۴).

اختلاف میان متخصصان اقتصاد کلان بسی بیشتر از متخصصان اقتصاد خرد یا اقتصادسنجی است. علاوه بر کینزین‌ها و طرفداران اقتصادپولی‌، «اقتصاد نئوکلاسیک» (نظریه انتظارات عقلانی- بگ ۱۹۸۲، کارتر و مادوک ۱۹۸۴، هوور ۱۹۸۸، مینفورد و پیل ۱۹۸۳) چندین زیرشاخه دیگر تولید کرده که مثلا یکی از آن‌ها نظریات «چرخه تجاری واقعی» است(کیدلند و پرسکات ۱۹۹۱، ۱۹۹۴؛ سنت ۱۹۹۸). زیرشاخه‌های جریان اصلی علم اقتصاد به سوالات خاصی در مورد رشد، بازارهای مالی، اشتغال، کشاورزی، منابع طبیعی، تجارت بین‌الملل و غیره نیز می‌پردازد. درون علم اقتصاد ارتدوکس نیز زیرشاخه‌های بسیاری وجود دارد مثل «نظریه نمایندگی» (جنسن و مکلینگ ۱۹۷۶، فاما ۱۹۸۰)، «مکتب شیکاگو» (بکر ۱۹۷۶)، یا «نظریه انتخاب عمومی» (برنان و بوکانان ۱۹۸۵، بوکانان ۱۹۷۵).

اگرچه اقتصاد جریان اصلی، غالب است و بیشترین توجه را به خود جلب می‌کند، اما مکاتب بسیار دیگری نیز وجود دارد. «اقتصاددانان اتریشی» دیدگاه ارتدوکس را در مورد انتخاب‌ها و اجبارها می‌پذیرند، اما بر عدم قطعیت تاکید دارند و می‌پرسند، آیا باید خروجی‌ها را تنها تحت تعادل دید و در مورد ارزش مدلسازی ریاضیاتی تردید دارند(بوکانان و ونبرگ ۱۹۸۹، دولان ۱۹۷۶، کرزنر ۱۹۷۶، میزس ۱۹۴۹، ۱۹۷۸، ۱۹۸۱، روتبارد ۱۹۵۷، وایزمن ۱۹۸۳). «اقتصاددانان نهادگرای» سنتی ارزش نظریه‌پردازی کلی و مجرد را زیر سوال می‌برند(هاجسون ۲۰۰۰، داگر ۱۹۷۹، ویلبر و هریسون ۱۰۷۸، وایزمن و روزانسکی ۱۹۹۱). آنها بر اهمیت جهانی‌سازی با ملاحظه هنجارها و رفتارهای درون نهادهای خاص تاکید دارند. آثار کاربردی اقتصاد نهادگرایانه، گاهی بسیار شبیه به اقتصاد کاربردی ارتدوکس است. آثار اخیری که در اقتصاد صورت گرفته است و باز هم نهادگرایانه خوانده می‌شود، در تلاش برای توضیح ساختار نهادها با تاکید بر هزینه‌های معامله، ناکاملی ناگزیر مبادلات و مسائلی است که «مدیران» در دیده‌بانی و هدایت نمایندگانشان با آن مواجهند(ویلیامسن ۱۹۸۵؛ ماکی و همکاران ۱۹۹۳). «اقتصاددانان مارکسی» به طور سنتی نظریات کارل مارکس را بسط و توسعه می‌دادند، اما اخیرا بسیاری از اقتصاددانان مارکسی در مفاهیم و موضوعات سنتی مارکسی بازنگری کرده‌اند و ابزارهای نظریه اقتصاد ارتدوکس را عاریه گرفته‌اند (موریشما ۱۹۷۳، رومر ۱۹۸۱، ۱۹۸۲). دیگر مکاتب موجود شامل «اقتصاددانان اجتماعی» (اتزیونی۱۹۸۸)، «اقتصاددانان رفتاری» (کامرر ۲۰۰۳، کامرر و همکاران ۲۰۰۳، تالر ۱۹۹۴، بنر و پوترمن ۱۹۹۸، وینتر ۱۹۶۲)، «پساکینزی‌ها» (داو ۱۹۸۵، کرگل۱۹۷۶)، «نوریکاردینی‌ها» (سرافا ۱۹۶۰، پاسینتی ۱۹۸۱، رونگاگلیا ۱۹۷۸) و حتی «اقتصاد شناختی» (Neuroeconomics) (کامرر ۲۰۰۷، کامرر و همکاران ۲۰۰۵، کامرر و همکاران ۲۰۰۸، روستیسینی ۲۰۰۵) است. اقتصاد به هیچ وجه یک کل همگن نیست.