آیا تاریخ در شهر درخشان جهانی چین تکرار می‌شود؟

دانیل بروک

مترجم: هدی حاجیان

تعدادی از فارغ‌التحصیلان دانشکده پزشکی‌هاروارد- حتی در مقایسه با استانداردهای‌هاروارد- بسیار بلندپرواز بودند و تنها به فارغ‌التحصیل شدن از بهترین دانشکده پزشکی آمریکا راضی نبودند؛ آنها برای احداث یک دانشکده با اصول کاملا جدید در خارج از آمریکا نقشه می‌کشیدند. با نگاهی به چهار گوشه دنیایی که با ارتباطات سریع و سفرهای بین‌قاره‌ای، به هم بافته شده و مرکز جاذبه اش به سمت آسیای جنوب شرقی گرایش داشت، تنها یک گزینه برای ایشان باقی ماند و آن شانگهای بود. گویی مقدر شده بود که قلب مالی و دروازه بین‌المللی چین به شهری پیشرو و جهانی در قرن جدید تبدیل شود. شانگهای، به عنوان الدورادوی آسیا،- بهشت آنهایی که می‌خواستند زود پولدار شوند- توجه دنیا را به خود جلب نموده و قصد داشت از نظر فرهنگی و جهانی شدن به پاریس شرق تبدیل شود.

سال ۱۹۰۹ بود و بیش از سه هفته طول می‌کشید تا دکترهای‌هاروارد از اقیانوس آرام عبور کنند و به شانگهای برسند و با شهری روبه‌رو شوند که در آن وقت نیز بازترین شهر بین‌المللی بود که تا آن روز دنیا به خود دیده بود؛ با تاجران مواد افیونی اسکاتلندی، ملاکان بزرگ یهودی، ماموران پلیس سیک هندی، شاهزادگان تاجر کانتونی و زبان مخلوط چینی - انگلیسی. برای ورود به ویزا و پاسپورت احتیاج نبود. در سال ۱۹۲۰ یک آمریکایی مقیم خارج درباره جهانی بودن شانگهای می‌نویسد: «وقتی یک مسافر وارد شانگهای می‌شود بهت زده می‌شود چون از هر جهت که فکر کنید گویی که در یک شهر بزرگ اروپایی وارد شده است. از نظر ساختمان‌های بلند، خیابان‌هایی هموار با آسفالت خوب، هتل‌ها و رستوران‌های بزرگ، پارک‌ها و پل‌ها، سیل اتومبیل‌ها، فروشگاه‌های بسیار زیاد خارجی و نورپردازی باشکوه در شب.»

اما با این همه، شانگهای همانطور که سرزمین فرصت‌ها است جای خطرناکی هم هست: زندگی سیاسی عصیانگرانه‌ای که پرورش داده است- چند ماه بعد از ورود دکترها- منجر به سرنگونی امپراطور چین شد و چند سال بعد از استقرار حاکمان جدید، آنها نیز سقوط کردند.

شهر جهانی شانگهای که آن دکترها را به سوی خود کشیده بود، ده‌ها سال پیش در دهه ۱۸۴۰، زمانی که قدرت‌های غربی امپراطور چین را وادار کردند تا اولین معاهده از «معاهدات نابرابر» را بپذیرد، متولد شد. در محدوده شهر، خارجی‌ها از قوانین چین مستثنی بودند، از لحاظ قانونی مثل این بود که آنها اصلا کشور مبدا را ترک نکرده‌اند و چیزی نگذشت که قانون «مصونیت از قوانین کشور میزبان» واقعیت فیزیکی پیدا کرد به این صورت که انگلیس، فرانسه و آمریکا ابتدا امتیاز زمین‌های گسترده اطراف این شهر- محصور به دیواری به قدمت یک قرن- و پس از آن منطقه‌ای دویست هزار نفری، در دلتای حاصلخیز رود یانگتز را گرفتند. خارجی‌ها در آنجا از سال ۱۸۴۵ شروع به ساخت‌و‌ساز بناهایی به سبک بناهای کشور خود در مقیاس کوچک تر نمودند؛ ناحیه فرانسوی شانگهای به خاطر خیابان‌های زیبای سه باندی و کافه‌های دلپذیر مشهور بود، منطقه انگلیسی‌ها به خاطر باشگاه‌های مجلل خصوصی‌اش و منطقه آمریکایی به خاطر تجارت پرهیاهو در امتداد خیابان‌های اصلی (براود وی). از آن پس طی یک دهه، شانگهای که اغلب ساکنین آن را خارجی‌ها تشکیل می‌دادند، بزرگ‌ترین بندر بین‌المللی چین و جانشین شهر کانتون در رود مروارید شده بود. ده سال بعد شانگهای دارای سریع‌ترین رشد در کره زمین بود.

اما برای اکثر چینی‌ها، این شهر شکوفا جای بسیار تحقیرآمیزی برای زندگی بود. در مناطقی که در اختیار خارجی‌ها بود، چینی‌ها که معمولا به عنوان کارگر ساده کار می‌کردند، (در زبان چینی-انگلیسی کولی نامیده می‌شدند) به شهروند درجه دو تنزل یافتند. قانون تبعیض نژادی و جداسازی (شبیه قوانین جیم کرو در آمریکا) که به تصویب تمام اعضای سفید پوست شورای شهر رسید، بومی‌ها

(و سگ‌ها) را از ورود به پارک‌های عمومی منع می‌کرد. حتی کارمندان اداری چینی که برای بزرگ‌ترین شرکت‌های غربی کار می‌کردند مجبور بودند از سرویس بهداشتی جداگانه استفاده کنند. شرایط کار و زندگی (در کنار آن از اوایل قرن بیستم به بعد، نخبگان چینی شروع به تاسیس شرکت‌های خود کرده و در ارتقای فرهنگی خود می‌کوشیدند) چنان تحقیرآمیز شد که سرانجام بومیان شانگهای حزب کمونیست چین را تشکیل دادند، حزبی که بعدها نه تنها شانگهای بلکه سراسر چین را برای ده‌ها سال به روی خارجی‌ها بست.

امروز، همان حزب کمونیست، که در مناطق فرانسوی شانگهای در سال ۱۹۲۱ شکل گرفت، در حال هدایت مناسبات جدید شانگهای با جهانی بزرگ‌تر است، به این امید که ثابت کند شانگهایی که توسط چینی‌ها اداره می‌شود، می‌تواند بزرگ‌تر، بهتر و از نظر جهانی با اهمیت تر از هر زمانی باشد که توسط غربی‌ها اداره می‌شد. با توجه به تاریخ پیچیده این شهر، مسوولان تلاش نموده‌اند که شهر از نظر اقتصادی نفس بکشد در حالی که آزادی‌های فرهنگی، فکری و سیاسی که این کلانشهر را در قرن پیش بسیار لرزان و پرآشوب ساخته بود خفه کردند. اگر بخواهید پرده از روی مشکلات بردارید آنها بسیار نگران هستند که در آینده چه خواهد شد، زیرا که غرور بی‌جای اولین شانگهای جهانی، تمام کشور را پایین کشید.

آن اتفاق ۱۰۰ سال بعد از باز شدن درهای شانگهای به روی دنیا بود. متناقضا، مناسبات کنونی شانگهای هنوز جوان است. رهبر بزرگ، دنگ شیائوپینگ، در سال ۱۹۹۰ با چانه‌زنی سرسختانه شهردار شانگهای، زو رونگجی، و تحت تاثیر مدیریت مشت آهنین در دستکش مخملی او طی بحران میدان تیان‌آنمن با توسعه مجدد شهر شانگهای موافقت نمود.

دو سال بعد در بازدیدی از شهر، او با اشاره به اینکه شانگهای «سر اژدها» و «شهر پیشرو چین» است بودجه این پروژه را دو برابر کرد، در حالی که از پلی میان زمین‌های خارجی‌ها در قدیم و مرکز شهر جدید که در آن سوی رودخانه بنا می‌شد می‌گذشت زمزمه می‌کرد سریع تر، سریع تر.

تقریبا یک شبه این کلان‌شهر که پس از آزادسازی در سال ۱۹۴۹ کنار گذاشته شده بود، خیزشی مشابه دوران شکوفایی قبل از کمونیسم پیدا کرد. مسوولان محلی زمین‌های شهر را - که قبلا به عنوان بخشی از ملغی سازی مالکیت خصوصی توسط کمونیسم تحت نام مائو زدونگ بود - تصرف و به شرکت‌های ساختمانی اجاره دادند. از این راه مبلغ هنگفتی برای توسعه زیربناهای شهر به‌دست آوردند. طولی نکشید که با میلیاردها پول به دست آمده، مسوولان‌ شهرداری بهترین زیربناهای شهری دنیا را ساختند، شامل یک فرودگاه بسیار مدرن بین‌المللی که به وسیله ترن مغناطیسی هوایی به مرکز شهر متصل می‌شد، یک سیستم جدید مترو، بزرگ‌تر از آنچه در نیویورک یا لندن وجود داشت و کلافی از تونل‌ها و پل‌ها که مرکز تاریخی شهر را در اراضی خارجی قدیم به مرکز مالی جدید پودونگ که در طول ساحل رودخانه سربرآورده است، وصل می‌کند. ساکنینی که خانه‌هایشان در مسیر این توسعه (که به وسیله دولت، حمایت می‌شد) قرار گرفته بود مجبور به ترک آنجا شدند. در پی تلاش برای احیای شانگهای به عنوان یک مرکز تجاری بین‌المللی بیش از یک میلیون خانوار از خانه‌هایشان بیرون و در جایی دیگر سکنی داده شدند.

در حالی که مانند یک دارایی بی‌مصرف یا یک بازگشت قهقرایی توهم‌آمیز به مدل سیاست گذاری مرکزی بی‌اعتبار شوروی طرد شده بود، شانگهای دوباره باز شده به‌زودی مولد ثروت در بخش املاک و فاینانس شد و بسیاری از برترین شرکت‌های جهانی از جمله اچ‌اس‌بی‌سی و سیتی‌بانک (که صد سال پیش بر اقتصاد این شهر چیره بودند) را به خود جذب کرد.

سخن تمسخرآمیز شهردار، شو کوانگدی، اواخر دهه ۱۹۹۰، در تشبیه خود به خاطر ساخت و ساز بیش از حد در شانگهای به والدین دانایی که برای پسر در حال رشد خود کت و شلوار بزرگ‌تر از سایز می‌خرند، آینده‌نگرانه به نظر می‌رسید. رشد چشمگیر شهر از یک طرف تصدیقی بر کار برنامه‌ریزان در حزب کمونیست بود، از طرف دیگر تهدیدی از حیث خارج شدن کنترل از دست آنها، تلقی می‌شد.

در اندک زمانی، پودونگ، مرکز شهر پرتلالو جدید، ساخته شده از شیشه و استیل که دنگ (رهبر بزرگ) می‌خواست زودتر ساخته شود، شکوه ساختمان‌های بزرگ خارجی‌ها را که به سبک هنری دکو مربوط به سال‌های ۱۹۲۰ درست در طرف مقابل رودخانه ساخته شده بودند ناچیز جلوه داد. در میان درخشش آسمانخراش‌های شهری که تنها طی دو دهه از فقر به ثروت رسید، چشمگیرترین آنها با یک صفحه بسیار بزرگ ال ای دی که در شب می‌درخشد، پوشیده شده است. مثل یک تلویزیون بزرگ که در کافه‌ای نصب شده باشد، صرف نظر از اینکه چه نشان می‌دهد، نادیده گرفتن آن تقریبا غیرممکن است. یک معمار اروپایی ساکن خارج، ناهماهنگی برج‌های پودنگ را به لباس‌های اپرای زنانه که در آن جلب توجه و متمایز بودن از زیبایی خیلی مهم تر است، تشبیه نمود. به نظر یک معمار منتقد آمریکایی مساله‌ اندازه است، نه سبک. برج‌های عظیم‌الجثه پودنگ واقعا بر بناهای قدیمی در سوی دیگر ساحل سایه می‌اندازد، گویی که کمونیسم به غرب دهن کجی می‌کند.

افزون بر تغییر در ساختار فیزیکی شهر، برای اطمینان از اینکه شانگهای جهانی، دیگر شاهد تکرار گذشته پرتکاپو اما تحقیرآمیز نخواهد بود، قوانین اقتصادی و اجتماعی جدیدی وضع شد. در تناقض بارز با روزهای مهاجرت آزاد که پاسپورت یا ویزایی جهت ورود لازم نبود، بازدیدکنندگان خارجی و شانگهایی‌های مقیم خارج به دقت نظارت می‌شوند و خارجی‌ها تنها یک درصد از جمعیت شانگهای را تشکیل می‌دهند، چیزی بسیار متفاوت از شانگهای نابسامان و چندزبانه قدیم؛ به همین منوال خارجی‌ها درصد کمی از مراکز تجارت جهانی امروزی شانگهای را تشکیل می‌دهند. (مثلا در نیویورک ۳۷ درصد تجارت از آن خارجی‌ها است). علاوه بر آوردن میلیون‌ها متخصص خارجی برای کمک به اداره تجارت‌های جهانی شانگهای، مسوولان‌، چینی‌های مجرب و متکلم به زبان انگلیسی را به ماندن در شهر تشویق می‌نمایند: چینی‌ها در صورت اخذ مدرک دانشگاهی از یکی از دانشگاه‌های ملی و قبولی در آزمون‌های دانش کامپیوتر و تسلط به زبان انگلیسی می‌توانند اجازه اقامت در شانگهای را کسب نمایند.

چینی‌های با تحصیلات پایین‌تر که امید کار کردن در شانگهای را دارند، با قواعد سخت تری روبه‌رو هستند. امروزه مسوولان، با علم به اینکه اقشار ناراضی کارگری، شانگهای کمونیسم و شانگهای اول را سرنگون ساختند، با استفاده از سیستم ثبت‌نام هوکوو رژیم پاسپورت داخلی که از اواخر دهه ۱۹۹۰ روی کار آمد و رسما شهروندان چینی را به ماندن در شهر زادگاهشان محدود می‌کرد، برای کنترل کولی‌ها یا کارگران جدید اقدام می‌کند.

میلیون‌ها چینی روستایی را برای کار در بخش ساخت و ساز می‌آورند و پس از پایان کار به روستاهای خود باز می‌گردانند. مطابق برآورد آمارهای رسمی دولتی، دست کم ۶ میلیون از ۱۹ میلیون ساکن شانگهای، کارگران داخلی میهمان هستند. گرچه آنها اغلب بیش از حد مجاز در شهر می‌مانند، اما کنترل هویت و بیرون راندن مهاجران داخلی - خصوصا قبل از رخدادهای مهم بین‌المللی مثل نمایشگاه جهانی ۲۰۱۰- معمول است. چنین تحقیری، میان کارگران مهاجر فقیر و شهروندان رسمی شهر با ظاهر شهری و دارای سلامت خوب، تنش ایجاد می‌کند. (اکنون امید به زندگی شهروندان رسمی شانگهای بیش از آمریکایی‌ها است.)

برای اجتناب از روزهایی که شرکت‌های غربی، مانند استاندارد اویل و تنباکوی آمریکایی انگلیسی، تمام سود کسب شده در شعب شانگهای را به نیویورک و لندن انتقال می‌دادند و باعث فقر بومی‌های شانگهای می‌شدند (امید به زندگی در ۱۹۳۰ فقط ۲۷ سال بود)، مقررات امروزی اصرار دارد که شرکت‌های چند ملیتی با شرکت‌های محلی چینی شریک شوند. در شانگهای اول، ناحیه پودونگ به دلیل وجود شرکت‌های غربی که از کارگران بهره‌کشی می‌کردند، بدنام بود. اما برج‌های پر زرق و برق شانگهای دوم به راستی بر ننگ شانگهای قدیم فراز آمده است. البته اکنون بهره‌کشی در مکان‌های ارزان‌قیمت داخل کشور چین که در تملک بومیان است اتفاق می‌افتد. چین مفتخر است که خارجی‌هایی که زمانی با دید منفی به آنها نگاه می‌شد، اکنون یادآور خوشایند ویژگی جهانی بودن شهر هستند. حتی بازگشت تعدیل شده قانون «مصونیت از قوانین کشور میزبان» (خارجی‌های مقیم از آزادی‌های مذهبی و اجتماعی بیشتری نسبت به بومی‌ها برخوردارند) موجب تنش نمی‌شود یا حداقل هنوز نشده است.

امروزه مسوولان‌ با این تفکر که عملیات خودسرانه لیبرالیستی و کمونیستی که به بی ثباتی شانگهای قدیم انجامید در اثر تماس با ایده‌های خارجی و همین‌طور مردم دیگر کشورها بوده است، کنترل شدیدی- حتی در مقایسه با قوانین سخت چین- روی زندگی فکری و فرهنگی شهر دارند. اواخر قرن گذشته، روزنامه‌نگاران چینی که در مناطق خارجی‌نشین شانگهای کار می‌کردند به دور از سانسور امپراطور، آزادترین نشریات چینی را تاسیس کردند.

در سال ۱۹۰۵، با نقض قوانین جمهوری چین درباره شهرداری شانگهای، چینی‌های مالیات دهنده، شورای شهری با انتخاب خود ایجاد کردند که یک فرم بی‌سابقه از ظهور دولت در امپراطوری به‌شمار می‌رفت. بدیهی است مسوولان‌ کنونی قصد اعطای هیچ‌گونه آزادی مطبوعات و دموکراسی انتخاباتی را در شانگهای ندارند. مسوولان چینی با تاکید ویژه بر مفهوم منفی عباراتی چون ارزش‌های جهانی (یعنی: نه ارزش‌های ما) این حقوق انسانی را از بین می‌برند و آنها را به این خاطر که نامربوط هستند - حتی در بزرگ‌ترین شهر جهانی و پر افتخار چین- رد می‌کنند.

هرگونه نظریه سیاسی خارجی، نظارت و کنترل می‌شود. در دهه ۱۹۳۰، هنرمندان آمریکایی «ام‌جی‌ام» و «وارنر بروس» دفاتر بزرگی در شانگهای داشتند. امروزه تنها ۲۰ فیلم خارجی در سال مجوز اکران در سینماهای سراسر چین را دریافت می‌کند و برای همه پروازهای خارجی که در فرودگاه بین‌المللی پودونگ (که در سال ۱۹۹۹ افتتاح شد و میزان ترافیک مسافران سالانه آن با فرودگاه جی‌اف‌کی نیویورک قابل مقایسه است) می‌نشینند، شانگهای اکنون خیلی کمتر از سال‌های پررونق دهه ۲۰ به روی فرهنگ‌های خارجی باز است. در آن روزها موسیقیدانان برجسته نیویورک و نیواورلان و شیکاگو در باشگاه‌های شبانه معروف شهر آمد و رفت داشتند. اما بعد از سال ۲۰۰۸ که «بیجرک» در کنسرتی شعر «اعلام استقلال» را در شانگهای اجرا کرد، مسوولان محلی هنرمندانی را که تورهای موسیقی اجرا می‌کنند، مورد نظارت سختگیرانه قرار می‌دهند.

درسال ۲۰۰۹، فستیوال نوپای صنایع تزئینی- شاخه‌ای از فستیوال هنرهای زنده کم‌هزینه اما فرازجویانه که هر ساله در ادینبورگ و اسکاتلند برگزار می‌شود- به شهر کوچک‌تری در اطراف شانگهای منتقل شد؛ زیرا به گفته شکوه‌آمیز برگزارکننده این فستیوال دولت شانگهای «ایرادات بی‌اساس» وارد می‌کرد. هنرمندان چینی هم عقیده دارند که ماموران فرهنگی شانگهای بسیار مداخله گر هستند. زنگ شوونگ، خواننده اول گروه راک پکن «کارسیک کار» بعد از برنامه تور آمریکایش می‌گوید: محدودیت‌ها در شانگهای بیش از پکن است. یک بار که در شانگهای برنامه داشتیم کسی به پلیس تلفن کرد. اینجور مسائل همیشه در شانگهای پیش می‌آید.

فرو نشاندن صدای هر نوع آزادی بیان، جزئی از تعهد مسوولان‌ برای ساختن شهری است که قرار است بیشتر دیده شود تا شنیده شود. هدف این است که این شهر هر قسم کالای جهانی را بدون هراس از «ارزش‌های جهانی» وارد کند. برای رهبران مدرن در پکن کهن هدف نهایی وجود شانگهای دوم، نمایش مدل پر زرق و برق یک کلان‌شهر است (سریع‌ترین ترن دنیا! آسمانخراش‌هایی بیشتر از آسمانخراش‌های منهتن!) برای اینکه سرتاپای سیستمی که آن را ساخته است از اتهامات تبرئه کند.

یکی از مقامات عالی حزب کمونیست در دوره اصلاحات با بی‌طرفی غیرمعمول توضیح می‌دهد، که بازخیزش شانگهای نتیجه قول جبران سوء‌مدیریت حزب کمونیست در دوره مائو (سابقه‌ای از نابخردی‌ها که شایستگی حاکمیت حزب را زیر سوال برد) است. قبل از آزادسازی، نخست‌وزیر قبلی، زائو زیانگ در خاطرات خود نوشت شانگهای یک کلان‌شهر بسیار پیشرفته در منطقه جنوب شرقی آسیا بود. پیشرفته‌تر از هنگ کنگ چه رسد به سنگاپور و تایوان؛ اما بعد از چند دهه شانگهای پسرفت و بسیار از هنگ‌کنگ، سنگاپور و تایوان عقب افتاد. این وقایع این سوال را نزد مردم ایجاد کرد که فایده سوسیالیسم دقیقا چیست؟

امروز صاحب منصبان چینی امیدوارند که منظره آسمانخراش‌های پودونگ جواب این سوال باشد.