آندره اسلوند

مترجم:جعفر خیرخواهان

در ابتدای ۱۹۹۰، سه اقتصاددان جوان که در ارتباط با کمیسیون اصلاحات آبالکین بودند‌ گریگوری یاولینسکی، میخائیل زادورنوف و آلکسی میخایلوف‌ «برنامه۴۰۰ روزه» حساسیت برانگیز خود را عرضه کردند که تحت تاثیر اصلاحات بازار رادیکال که در لهستان به‌تازگی شروع شده بود تهیه شده بود. این برنامه از خصوصی‌سازی سریع و گسترده و بازارسازی کامل در عرض۴۰۰ روز حمایت می‌کرد تا اقتصاد به ثبات برسد. نویسندگان برنامه استدلال کردند: «زمان برای دگرگونی تدریجی به پایان رسیده است و ناکارآیی اصلاحات جزیی با تجربیات مجارستان، یوگسلاوی، لهستان و چین به اثبات رسیده است.» آبالکین و ریژکوف هر دو با یادآوری تندروی سریع سیاسی و تشدید بحران اقتصادی، در تایید این برنامه سرمایه‌داری محض سخن گفتند در صورتی که گورباچف با ابهام بیشتری درباره نیاز به «اصلاح اقتصادی بنیادی»، «بازار نیرومند» و «اصلاحات ارضی» صحبت می‌کرد.

اما در مارس ۱۹۹۰، حزب کمونیست اتحاد شوروی در انتخابات پارلمانی جمهوری‌ها ضربه شدیدی خورد. بیشتر رهبران شوروی تشخیص دادند که آنها چیزی از تندروی به دست نمی‌آورند. در ماه مه ۱۹۹۰، ریژکوف دومین برنامه اصلاحات دولتی را ارائه کرد که صرفا مستحکم‌کننده برنامه دسامبر ۱۹۸۹ بود. این سند که با ساده‌لوحی، افزایش برنامه‌ریزی شده قیمت‌های خرده‌فروشی را تشریح می‌کرد، هجوم گسترده به مغازه‌های قبلا خالی و احتکار فوق‌العاده را به راه انداخت که تا زمانی که دولت اعلام کرد افزایش قیمت‌ها به تاخیر افتاده است، ادامه یافت.

در ژوئن ۱۹۹۰، کنگره نمایندگان خلق روسیه تحت رهبری یلستین برنامه ۴۰۰ روزه را پذیرفت که به برنامه ۵۰۰ روزه تغییر نام یافت. گورباچف با برگزاری جلسه‌ای با یلستین در ژولای ۱۹۹۰، عموم مردم را شگفت‌زده کرد. او ظاهرا خود را تسلیم یلستین کرده بود. آنها توافق کردند یک کار گروه مشترک تشکیل دهند که مفهوم جدید «پیمان اتحادیه» و «گذار به اقتصاد بازار» را آماده ساخت. بحث اصلاح اقتصادی به اوج خود رسیده بود. گورباچف و یلستین، در ماه اوت اقتصاددانان ارشد خود را به خانه‌ای ییلاقی در حومه مسکو فرستادند تا چنین برنامه‌ای بنویسند. گورباچف دو تا از لیبرال‌ترین اقتصاددانان خود را انتخاب کرده بود: شاتالین که رییس شد و پتراکوف. یلستین یک دسته اقتصاددانان جوان و رادیکال بی‌پروا شامل پتراکوف، زادورنوف و بوریس فدورو را فرستاد. گروه سوم شرکت‌کنندگان از اقتصاددانان برجسته در آکادمی علوم تشکیل یافته بودند. یک اقتصاددان لیبرال سرشناس از کمیسیون اصلاحات آبالکین به نام یوگنی یاسین نیز در بین آنها بود. اینها بهترین و درخشان‌ترین اقتصاددانان روسیه بودند هرچند که هنوز به هیچ نهاد خارجی اجازه داده نشده بود، اما آبالکین از شرکت در آن خودداری کرد. او از اصلاح‌طلبان رادیکال جدا شده بود. ریژکوف حتی ناسازگارتر بود.

انتظارات عمومی بسیار زیاد بود و گروه شاتالین آنها را ناامید نکرد. پس از سه هفته کار پیوسته، دو کتاب منتشر کرد که

جار و جنجالی به وجود آورد. جلد اول آن حاوی برنامه واقعی بود و عنوان «گذار به بازار: مفهوم‌سازی یک برنامه» را داشت. جلد دوم، ۲۱ پیش‌نویس سند قانونی داشت. برنامه شاتالین از ثبات‌سازی سریع مالی و گذار به اقتصاد بازار و نیز خصوصی‌سازی تمام عیار و واگذاری گسترده قدرت به جمهوری‌های اتحاد شوروی حمایت می‌کرد. آن یک برنامه زمان‌بندی دقیق برای چنین گذاری در عرض ۵۰۰ روز داشت. از عبارت سوسیالیسم جهانی حتی استفاده نشده بود. برنامه شاتالین یا ۵۰۰ روزه به عنوان گشایشی در تفکر اقتصادی غیرسوسیالیستی در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، مشهور و برجسته شد. دستکش لیبرالی قالب‌ریزی شده بود.

دولت شور و هیجان آن را احساس می‌کرد. ریژکوف و آبالکین بدون جلب توجه با اقتصاددانان ارشد دولتی در خانه ییلاقی دیگری خارج از مسکو جمع شدند و روی برنامه خودشان کار کردند که چند روز بعد از برنامه شاتالین آماده شده بود. عنوان آشکارا بوروکراتیک آن بود «برنامه دولتی برای تشکیل ساختارها و سازوکارهای اقتصاد بازار تنظیم شده».

این دو برنامه اصلاحات بدیل در سپتامبر ۱۹۹۰ به شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی تقدیم شد و انتظار عمومی این بود که گورباچف برنامه شاتالین را خواهد پذیرفت. گورباچف در عوض دارودسته سیاسی را سازماندهی کرد، هنری که او برتری بیشتری از یلستین داشت. نخست او از برنامه دولت انتقاد کرد چون فاقد برنامه تثبیت‌سازی مالی معتبری بود. بعد او از مصالحه بین دو برنامه حمایت کرد با این که هر دو طرف اظهار کردند رویکردهای‌شان آشتی‌ناپذیر است. سپس او از ابل آگانبگیان عضو لیبرال و بسیار برجسته فرهنگستان علوم درخواست کرد تا تلفیقی از دو برنامه تهیه کند. آگانبگیان با حرف‌شنوی این کار را کرد، اما طرح تلفیقی وی تا حد زیادی با برنامه شاتالین یکی در آمد. اینک گورباچف منتقد شد و شکایت کرد که برنامه آکانبگیان حاوی «بندهای مناقشه انگیزی» است. در انتها شورای عالی هیچ برنامه‌ای را نپذیرفت. به احتمال زیاد، گورباچف خود را در برنامه ۵۰۰ روزه درگیر کرد تا آن را نابود کند. او منتظر مانده بود چون که برنامه محبوبیت بالایی داشت و یلستین از آن استقبال کرده بود اما در اکتبر ۱۹۹۰ او شاید احساس کرد که اغتشاش آفرینی‌اش مؤثر واقع شده و از محبوبیت برنامه کاسته شده است.

در اکتبر ۱۹۹۰، روحیه سیاسی در مسکو تغییر کرده بود، به ‌طوری که کمونیست‌های افراطی به شکل تهاجمی رفتار کردند. بحث اصلاحات متوقف شد. احساسات مردمی این بود که اتحاد شوروی برنامه‌های اصلاحات بسیار زیادی را دیده است (ده برنامه) اما هیچ کاری انجام نشده است. اتحاد شوروی به سمت بحران اقتصادی مخربی سیر می‌کرد بدون این که راهبردی داشته باشد. سیاست اقتصادی عملی، ترکیبی از تمهیدات از سر ناامیدی و استیصال درون چارچوب نظام کهنه شوروی شد.

زد و بند سیاسی گورباچف در سپتامبر۱۹۹۰ در نهایت بی‌مسوولیتی بود. این آخرین فرصت برای نجات کشور از ابرتورم بود و او عملا این فرصت برای تصویب یک برنامه جامع اصلاحات بازار را به نفع دسیسه‌گری‌های سیاسی خود از دست داد. در اکتبر۱۹۹۰، اجماعی در بین اقتصاددانان جدی روسی شکل گرفته بود که ابرتورم چاره‌ناپذیر بود و اتحاد شوروی محکوم به فروپاشی است. ایوگنی یاسین که شخصیت لیبرال فکور از درون تشکیلات بود گمانه‌زنی کرد که جدایی گورباچف از قدرت، با رد کردن برنامه ۵۰۰ روزه شروع شده است. «در این لحظه او در برابر گروه همکاران محافظه کار حزب کوتاه آمده بود» کسانی که کودتا را در اوت ۱۹۹۱ به راه انداختند.