نویسنده: آندره اسلوند

مترجم: جعفر خیرخواهان

بخش هشتم

رهبران جدید بر اهمیت «عامل انسانی» تاکید داشتند. آنها از طریق تغییرات همه جانبه پرسنلی، بر پیرسالاری پایان دادند، اما نظام پاداش‌دهی شوروی قدیم مانع هر تاثیر مثبت از این خانه‌تکانی با نیت خیر می‌شد. به مدت سه دهه، تفاوت‌های درآمدی دائم کمتر می‌شد و پاداش‌ها بابت صلاحیت و شایستگی کاهش یافته بود به‌طوری که کارگران یقه آبی فاقد صلاحیت، بیش از مهندسان و پزشکان حقوق دریافت می‌کردند. رهبران جدید خواهان افزایش حقوق درس خوانده‌ها بودند تا مردم را تحریک به رشد صلاحیت‌هایشان کند و نیز دستمزدها را به نتایج نهایی کار مرتبط سازد، اما اقتصاد دستوری هیچ ابزار اندازه‌گیری مناسب نتایج نهایی در اختیار نداشت.

کیفیت محصولات شوروی فاجعه بار و رو به نزول بود. رژیم برژنف هویج‌ها را به چماق و بوروکراسی را به بازارها ترجیح می‌داد، به تولیدکنندگانی که کیفیت را بهتر می‌کردند پاداش‌هایی می‌داد، اما این تولیدکنندگان بودند که شخصا درباره کیفیت قضاوت می‌کردند طبیعتا همیشه به حد کافی راضی بودند تا پاداش و مزایای‌شان را دریافت کنند. فقط کنترل کیفیت نظامی، مستقل از تولیدکنندگان بود. در اواخر ۱۹۸۶، مقامات شوروی تصمیم گرفتند یک بازرسی مستقل برای کنترل کیفیت دولتی (گوسپریمکا) ایجاد کنند با بازرسان کاملا باصلاحیت که سالم بوده و حقوق بالایی می‌گرفتند. ماموران جدید کنترل کیفیت با جدیت عمل کردند، اما تاثیرشان حجم تولید را به شدت دچار وقفه کرد. (مثلا تولید بخش ماشین‌سازی ۸‌درصد سقوط کرد) این کاهش تولید و مزایای مرتبط، بیش از آنی بود که سیستم تحمل کند. هر چند که گوسپریمکا مضمون اقتصادی اصلی در رسانه‌های شوروی از نوامبر ۱۹۸۶ تا مارس ۱۹۸۷ بود این عملیات پر سر و صدا در عرض چند ماه فروکش کرد.

مبارزه تنبیهی علیه الکل و درآمدهای خصوصی

خسارت‌بارترین سیاست‌ها در پرسترویکای اولیه، دو مبارزه تنبیهی به شیوه قدیم یکی علیه الکل و دیگری علیه درآمدهای خصوصی یا «کسب نشده» بود. هر دو تا بازگشت به طرز برخوردهای استالینی تحت رهبری و هدایت گورباچف و لیگاچف بود در حالی که اصلاح‌طلبان تکنوکرات از قبیل ریژکوف از همان آغاز مخالف این کارها بودند.

گورباچف در ماه مه ۱۹۸۵ مبارزه با الکل را راه انداخت. الکلیسم بزرگترین دغدغه اجتماعی روسیه بود و زنان روسی از این مبارزه استقبال کردند، اما فلسفه این عملیات کاملا اداری بود- کاهش تولید الکل و سخت‌ترکردن خرید آن پایدار نبود و احتمالا علت کاهش بعدی در امید به زندگی بود. تعداد فروشگاه‌ها و رستوران‌های مجوزدار برای فروش الکل به کمتر از نصف رسید. با کمال تعجب، تعداد رستوران‌های مجوزدار در مسکو، شهری ۱۰میلیون نفری به ۸۷ تا پایین آمد. فروش عمومی الکل از ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۷ به بیش از نصف سقوط کرد و تولید به نصف رسید. قیمت‌ها اوج گرفتند و صفوف طولانی برای الکل بوجود آمد. صف ودکا به آسانی قابل شناسایی بود چون مردها در آن ازدحام می‌کردند در صورتی که سایر صف‌ها، ملک طلق زن‌ها بود. این یک مبارزه تنبیهی تمام عیار از نوع استالینی بود که با قدرت تاثیرگذاری بالا ترتیب داده شد هر چند تنبیه‌ها به جریمه و اخراج از کار محدود می‌شد.

هنگامی که قبل از این مبارزه به وزارتخانه‌های شوروی می‌رفتیم، معمولا از ساعت ۱۰ صبح به بعد کنیاک تعارف می‌شد. حضور یک خارجی بهانه خوبی برای نوشیدن مشروب بود. مبارزه علیه الکل در ابتدای امر تاثیر مثبت عظیمی داشت، به‌طوری که بیماری‌های الکلی، جنایت و تصادفات کاهش یافت. نرخ مرگ و میر اطفال کم شد و امید به زندگی مردان دو سال بالا رفت. حالا دیگر مردان مست ناهوشیار که در خیابان‌ها ولو شده باشند را نمی‌دیدید. تاثیر اجتماعی مبارزه در کوتاه مدت چشمگیر بود. زنان خوشحال، اما مردها خشمگین بودند.

تاثیر اقتصادی این عملیات فاجعه‌ار بود. در ۱۹۸۴، فروش الکل حدود ۱۷‌درصد کل خرده‌فروشی را تشکیل می‌داد. نصف شدن این فروش، چاله‌ای بزرگ در کل زنجیره تامین کالا ایجاد کرد که همه کمبودها را تشدید کرد. تقریبا ۹۰‌درصد فروش الکل صرف مالیات بر فروش می‌شد به‌طوری که درآمد مالیاتی افت کرد. کسری بودجه در ۱۹۸۶ بیش از دو برابر شد و به ۶‌درصد GDP رسید که عمدتا به خاطر مبارزه علیه الکل بود و هرگز امکان مهار آن فراهم نشد. اما رهبران شوروی حتی اثرات مالی آن را ملاحظه نکردند.

نتایج اجتماعی مثبت اولیه امکان پایداری نداشت. کمبود الکل به اقتصاد زیرزمینی بزرگی پر و بال داد با رشد غول‌آسای جنایت سازمان یافته که قاچاق، مشروب مسموم و تجارت بازار سیاه را شکوفا کرد. مسمومیت از الکل، یک قاتل دسته جمعی شد. پیشرفت‌های اولیه به وخامت‌های به همان اندازه مهم اوضاع تبدیل شد. شاید بیش از هر تمهید دیگری، مبارزه علیه الکل، سقوط اقتصادی اتحاد شوروی را شتاب داد.

اتحاد جماهیر شوروی، مثل بوربون‌ها، هیچ چیز نیاموخت و همه چیز را فراموش کرد. در تابستان ۱۹۸۶ مبارزه وحشیانه نئواستالینستی دیگری با هدف درآمدهای خصوصی آغاز شد. هدف رسمی «درآمدهای کسب نشده‌ای» بود که هرگز تعریف نشده بود. این هدف مبهم و با طول و تفصیل، بسیار مناسب نهادهای کنترلی بود که می‌توانستند آزادانه و به میل و دلخواه خود تصمیم بگیرند چه‌ کسی را شکنجه و آزار دهند. خوشبختانه، مجازات‌ها محدود به مصادره و جرایم بود. این مبارزه در عمل، علیه درآمدهای اندک خصوصی نشانه رفت عمدتا تولیداتی که از طریق بازارهای کشاورزی اشتراکی فروخته می‌شد.

این مبارزه به طرز بی‌شرمانه‌ای به سمت بازنشستگان فقیری نشانه رفته بود که برای حفظ بقای خویش به شدت به این نوع درآمد نیاز داشتند. در این عملیات سهمیه‌هایی برای دستگیری تعداد معین خطاکاران در هر منطقه پیش‌بینی شده بود. رسانه‌ها پیش از این آزادی زیادی پیدا کرده بودند و انتقاد عمومی از این عملیات، تخریب کننده بود. یک مقاله در ۱۲ اوت ۱۹۸۷ با عنوان «سیب‌زمینی جنایتکار» نوشته ایگور گامایونوف در روزنامه‌ رسمی گزارش داد چگونه یک «کمیسیون محلی برای مبارزه علیه یک پدیده منفی» به آدم‌کشان محکوم شده دستور داده است تا تخریب غیرقانونی صدها گلخانه برای کشت سیب‌زمینی در منطقه ولگوگراد را انجام دهند.

اثر مستقیم مبارزه علیه «درآمدهای کسب نشده» این بود که عرضه خصوصی مواد غذایی کاهش یافت و قیمت در بازارهای نسبتا آزاد کلخوز چند برابر بالا رفت. این عملیات پلیس را تشویق کرد تا به خود اجازه دهد به باجگیری علیه کارآفرینان خصوصی حاشیه‌ای بپردازد. آن در تناقض با گفتگوی اولیه درباره برقراری حاکمیت قانون در آمد و به مقابله با کل سیاست گورباچف پرداخت در حالی که لیگاچف در هر سخنرانی از تابستان ۱۹۸۶ این عملیات را تحسین کرده و به خاطر «سوداگران» تاسف می‌خورد. این عملیات که پافشاری لیگاچف برای فعالیت پلیسی و اخلاقیات سوسیالیستی را مجسم می‌ساخت، محدودیت قدرت گورباچف را روشن کرد. در نیمه دوم ۱۹۸۷ عملیات به خاموشی گرایید.

هر نقشه‌ای با این دو عملیات نئواستالینیستی اشتباه از کار در آمد. آنها نوآوری‌های داوطلبانه دو عضو دفتر سیاسی بودند که بدون تحلیل پیشین شروع شدند. هر دو عملیات از لحاظ اقتصادی زیان‌بار بود و کمبودها را وخیم‌تر کرد. عملیات ضد الکل به شدت بودجه را تضعیف نمود در حالی که عملیات علیه درآمدهای کسب نشده، با ترساندن مردم از کسب و کار خصوصی و تقویت بی‌قانونی مقامات مسوول، عرضه را کاهش داد. برای مردم شوروی، این دو عملیات، سیاست‌های اقتصادی غالب از ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۷ بود که اعتماد عموم به گورباچف را بد جوری تضعیف کرد کسی که مسوول این فجایع دولت ساخته بود.