لطیفه‌ای است که در آن به فردی می‌گویند که چه نشسته‌ای که خودروات را بردند و وی با خنده می‌گوید: کجا؟ کلیدش که اینجاست! این لطیفه حکایت این روزهای قیمت ارز و بانک مرکزی است. درحالی‌که قیمت ارز هر روز رکوردهای جدیدی را درمی‌نوردد، رئیس‌کل بانک مرکزی همچنان از مکفی بودن درآمدهای ارزی کشور برای پوشش مخارج ارزی صحبت می‌کنند و مدعی «صیانت از قدرت خرید پول ملی» هستند. درحالی‌که حجم نقدینگی در  دوره اخیر بیش از دوبرابر شده است صحبت از انضباط پولی و مالی می‌کنند و همچنان غره هستند که نرخ تورم همانند سال‌های ۹۱ و ۹۲ نشده است، به تعبیر فوتبال دوستان مهم نیست که جام را نگرفتیم اما دربی را که برده‌ایم. ارجاع بیش از اندازه به تعادل درآمدها و مخارج ارزی کشور برای اثبات بی‌دلیل بودن افزایش نرخ ارز و روانی بودن آن بیش از آنچه که کاربردی داشته باشد برخاسته از ذهنیت «حسابداری» است و استدلال صیانت از قدرت خرید پول ملی با کنترل قیمت‌ها نیز  با مفاهیم اقتصادی قرابتی ندارد. درآمدهای قابل تصرف ارزی کمیتی انتظاری است و تحقق انتظارها نیز به عوامل متعددی بستگی دارد که برخی از آنها در اختیار دولت نیست و در تحقق بسیاری دیگر نیز دولت نشان داده است که قابلیتی ندارد. از سوی دیگر دولت همواره می‌تواند با تغییر تعرفه‌ها و وضع محدودیت‌های مقداری بر واردات کالاها و خدمات مخارج ارزی را با درآمدهای ارزی برابر کند، اما می‌دانیم که تقاضای ارز در کشور با مخارج ارزی مورد نظر دولت بسیار متفاوت است. هنگامی که صحبت از پول ملی و قدرت خرید آن می‌کنیم به‌طور ضمنی آن را با پول ملی دیگری یعنی ارز مقایسه می‌کنیم و افزایش قیمت ارز مصداق قطعی کاهش قدرت خرید پول ملی است، کنترل قیمت‌ها تنها می‌تواند تا حدی قدرت خرید پول در داخل کشور را حفظ کند. رئیس‌کل به خوبی می‌دانند که دولت دستور به تثبیت قیمت‌ها تا اردیبهشت ماه داده است پس هنوز خیلی زود است که عدم افزایش نرخ تورم را در بوق و کرنا کنیم، هر لیگ فوتبالی دو نیمه دارد و اکنون تازه در ابتدای نیمه دوم هستیم.

واقعیت این است که هیمه آتش افزایش نرخ ارز و تورم در چهار سال گذشته و در لوای انضباط پولی و مالی ادعایی دولت فراهم شده و اینک در حال گُر گرفتن است. اینک زمانی نیست که رئیس‌کل یا رئیس دولت آتش را انکار کنند یا ناچیز و موقت و بی‌دلیل برشمارند. این آتش می‌سوزاند و در همین سه ماه گذشته قریب به یک سوم از دارایی و حاصل دسترنج مردم را سوزانده است. از رئیس‌کل انتظار داریم که وجود آتش را به رسمیت بشناسد و بگوید چه برنامه‌ای برای کنترل آن دارد؟ بگوید سیاست‌ها و عملکرد بانک مرکزی چه نقشی در فراهم آوردن مقدمات و روشن کردن این آتش داشته است؟ ارزیابی منصفانه‌ای از سیاست کاهش دستوری نرخ سود در شهریور ۹۶ و سپس، بعد از پنج ماه،  منفعلانه افزایش آن، داشته باشد و توضیح دهد که این سیاست به جز تحمیل هزینه بیشتر بر بانک‌ها و افزودن بر هیمه آتش افزایش نرخ ارز و تورم چه دستاوردی داشته است؟ توضیح دهد چرا هنگامی که آتش افزایش نرخ ارز در حال گُر گرفتن است به جای حفاظت از دارایی‌های ارزی کشور از آنها برای خاموش کردن آتش استفاده می‌کند؟ یکی از نمایندگان مجلس آمار سرگیجه‌آوری از خروج ارز در همین مدت محدود دادند، بد نیست رئیس‌کل در مورد آن اظهار نظر کنند و در صورت تصدیق توضیح دهند که آن ارقام از کجا و چگونه و توسط چه کسانی از کشور خارج شدند. از رئیس‌کل انتظار می‌رود که تحلیل خود و دولتی که ایشان مسوولیت بانک مرکزی‌شان را به عهده دارند را از ارز و بازار آن و چگونگی اقتصاد کشور در سال جاری به نمایش بگذارند؟ انکار و ندیدن صورت مساله و دادن وعده و وعید کار رئیس‌کل بانک مرکزی نیست.

در رقابت‌های انتخاباتی ۱۳۹۶، رئیس‌جمهور جمله‌ای فرمودند که «چه جور آب و صابون بیاوریم صورتتان را بشوییم؟» توجه داشته باشیم این جمله که بعداَ تکیه کلام طرفداران ایشان نیز شد، ثبت انحصاری ندارد و می‌تواند توسط دیگران نیز استفاده شود.

 

دکتر داود سوری