تغییر ساختار درآمدی
با استعفای زودهنگام محمدعلی نجفی از سمت شهردار تهران پس از گذشت تنها ۷ ماه از شروع به کار، مدیریت شهری دچار بحران انتخاب شهردار جدید شد. به نظر میرسد این سمت چندان برای دارندگان آن خوش یمن نیست و هریک از آنها در طول سالهای سپری شده از زمان تاسیس بلدیه تهران در عهد ناصری و تولد لقب «احتساب آقاسی» یا همان شهردار امروزی از دکتر خلیل خان اعلم الدوله ثقفی نخستین رئیس بلدیه عهد مشروطه از ۱۲۸۹تا محمد علی نجفی آخرین شهردار مستعفی تهران در ۱۳۹۷ دچار مشکلات و گرفتاریهای شدهاند و به خوشی و خرمی دوره کاری شان تمام نشده است. شهرداری در ایران کارش را با تنظیف و روشنایی معابر، تنقیه قنوات و چرخاندن امور ادارات دارالمساکین و دارالایتام شروع کرد و با گسترش شهرها و پیچیدگی زندگی شهری، به یکی از بزرگترین سازمانهای اداری کشور با تعداد فراوان کارکنان و وظایف متعدد بدل شد. این دستگاه به سبب نیاز روزمرهای که مردم به آن دارند نقش حساس و مهمی در تنظیم و روانی زندگی تهرانیها دارد. از همین منظر شهردار تهران هم اهمیت دارد که چه کسی باشد و چه سیاست، تدبیر و خط مشهایی برای اداره پایتخت و یکی از بزرگترین کلان شهرهای دنیا دارد. با انتخاب محمد علی افشانی از مدیران با سابقه عرصه عمران و ساخت، با تجربههایی چون معاونت عمرانی استانداری خوزستان، رئیس سازمان نوسازی مدارس و بالاخره استاندار فارس و معاون عمرانی وزیر کشور و رئیس سازمان شهرداریها و دهیاریهای همان وزارتخانه، به نظر میرسد میتوان حداقل برای سه سال آینده ثبات را در راس دستگاه اجرایی شهرداری تهران متصور شد. با همین تصور هم میتوان موضوعات و عرصههایی را برشمرد که لازم است شهردار جدید پایتخت به آنها توجه ویژه داشته باشد. برخی از اینها عبارتند از:
۱. یافتن منابع پایدار درآمدی برای شهرداری: مدیریت شهری اکنون سالهاست که به درآمدهای آسان یاب فروش مازاد تراکم، تغییر کاربری و جریمههای ساخت و ساز غیر مجاز، عادت دیرینه بدی پیدا کرده است و با تحدید روزافزون این منابع به سبب مخالفت مردم محلی و رکود بازار ساخت و ساز، اکنون شهرداری در یک پیچ تاریخی قرار گرفته است. از یک سو ادامه سیاست نادرست گذشته ممکن نیست و از سوی دیگر تدوین و اجرای سیاست جدیدی هنوز در دستور کار نیست. بیگمان منابع پایدار برای شهرداری تهران باید ترکیبی از کمکهای دولت و مالیات شهری باشد که بر تمامی سازمانها، کسب و کارها و فعالیتهایی باید وضع شود که از شهر سود میبرند، اما تمایلی به پرداخت هزینههای آن ندارند.
۲. تعیین تکلیف اداره مادر شهر تهران و حومه: شاید طرح این موضوع در ظاهر ارتباطی با شهرداری تهران نداشته باشد اما دیگر شکی باقی نمانده است که تهران بهعنوان کلانشهر مرکزی و چندین شهر بزرگ و کوچک در میان دهها روستا در گسترهای از آبیک یا دماوند یک انبوهه شهری را پدید آوردهاند که اداره آن به شکل سنتی تفرق مدیریتهای خرد محلی امکانپذیر نیست. تهران متاثر از مناطق اطراف خود و تاثیرگذار بر آنهاست و از شهردار تهران بهعنوان یک وزارت کشوری با سابقه انتظار میرود تا با تایید این مساله و روابط خوبی که با وزارت کشور و هیات دولت دارد، پیشتاز یافتن الگوی جدید برای اداره انبوهه شهری تهران باشد.
۳. تابآوری تهران: حادثه آتش سوزی پلاسکو که منجر به سوختن و از میان رفتن یکی از نمادهای تهران مدرن دهه ۱۳۴۰ شد و زلزلههای کوچک مقیاس سال گذشته که ترس و آشفتگی همگانی را سبب شد، هر دو گواهی بر تابآوری اندک پایتخت هستند. اکنون که همه تخممرغهای سیاسی، اقتصادی، علمی، هنری و ورزشی کشور عمدتا در سبد تهران گذاشته شده انتظار آن است که مدیریت شهری تهران بهعنوان مهمترین نهاد محلی این شهر بیش از هر دستگاه و سازمان دیگری به فکر آینده تهران و افزایش تابآوری این شهر در برابر حوادث و بلایای طبیعی باشد. بر فهرست مشکلات این چنینی تهران میتوان مساله آلودگی شدید محیط زیستی را هم افزود. ازدیاد و تشدید آلودگی هوای شهر در سالهای گذشته در بسیاری روزها نفس پایتخت نشینان را میبُرد و کار را به تعطیلی مدارس و ادارات میکشاند. در شرایط پراکندگی مدیریت شهری فرار از زیر بار مسوولیت البته آسان است و همیشه گناه مشکلات تهران همچون توپی میان مسوولان مختلف دست رشته میشود. شاید انتظار زیادی باشد اما هر جای دنیا اگر شهری توانسته اوضاعش را بهتر کند به سبب مسوولیتپذیری و اقدام به هنگام مسوولان شهری و شهردارش بوده است، از همین رو باید شهردار جدید تدبیر، سیاست و برنامههای خود را در این زمینه به تصریح و تدقیق بیان کند.
۴. بازسازی سرمایه اجتماعی شهرداری تهران: در سالهای گذشته و مشخصا از دهه ۱۳۷۰ به این سو با افزایش درآمدهای شهرداری و فزونی یافتن سرمایه اقتصادی آن، نه به همان میزان بلکه بیشتر، سرمایه اجتماعی شهرداری تحلیل رفته و آب شده است. علت آن بوده است که هزینههای شهرفروشی را مردم پرداختهاند و اکنون که پیامدهای آن سیاستها آشکار شده است، انگشت اتهامها به سوی شهرداری نشانه رفته است. بسیاری از پروژههای عمرانی به مانند مگامال شهرک اکباتان، افزودن طبقه دوم پل صدر و تونل آرش-اسفندیار بدون ملاحظه و رعایت حقوق مردم محلی انجام شدهاند و شهرداری همواره هوای مداخلهگران را به جای مردم داشته است و به جای توجه به منافع عمومی شهر، چوب حراج به آنها زده است. واقعیت آن است که اعتماد مردم به شهرداری کم است و پیشبرد سیاستهای جدید مدیریت شهری که حکایت از شهروند مشارکت جو میکند، هنگامی ممکن میشود که حداقلی از اعتماد به شهرداری وجود داشته باشد.البته این یادداشت را میتوان با افزودن موارد بسیاری دیگری همچنان ادامه داد زیرا تهران مشکل کم ندارد اما اکنون تا همین جا کافی است و باید به انتظار نشست و نظاره کرد که مهندس افشانی چه کارنامهای را از خود به یادگار خواهد گذاشت.
ارسال نظر