پاسخ به این گونه سوال‌‌ها، بدون توجه به تاریخ پیچیده ایران در آن سال‌ها، ممکن نیست و نیازمند یادآوری مختصر تاریخ گذشته است. زمینه نهضت ملی کردن نفت به تدریج پس از شهریور۱۳۲۰ فراهم شد. البته شکوه‌های ایرانیان علیه شرکت نفت سابقه بسیار طولانی‌‌تری داشت. در سال۱۳۲۳ «غلامحسین رحیمیان» نماینده مجلس چهاردهم، طرحی را درباره لغو امتیاز نفت جنوب مطرح کرد؛ ولی نماینده دیگر، دکتر محمد مصدق، زمینه را آماده نمی‌‌دید و او را متقاعد کرد که برای این کار باید صبر کرد. بعد از آنکه مجلس پانزدهم اواخر مهر ۱۳۲۶ موافقت‌‌نامه «قوام-سادچیکف» را- که به شوروی به شرط تصویب مجلس قول امتیاز نفت داده بود- رد کرد، جمله‌‌ای در طرح مجلس گنجانده شد که دولت ایران را ملزم می‌‌کرد برای استیفای حقوق تضییع‌شده ایران از نفت جنوب اقدام کند. این اتفاق، طرح مساله نفت را در راس برنامه‌های سیاسی ایران قرار داد. خودداری انگلیسیان از دادن امتیازکافی و به موقع، احساسات ملی را در ایران تحریک کرد و اندیشه ملی کردن نفت روز به روز بیشتر نیرو گرفت.

از طرف دیگر، شاه و دربار هم از همان آغاز پادشاهی محمدرضا شاه، تلاششان برای افزایش قدرت و اختیارات سلطنت را ادامه داده بودند. یکی از راه‌های تحقق این هدف سر کار آوردن نخست‌‌وزیرانی دست‌‌نشانده دربار بود و راه دیگر، تقلب در انتخابات برای حصول مجلسی که از مقاومت در برابر شاه ناتوان باشد. در آستانه انتخابات مجلس شانزدهم مصدق و همفکران او معتقد بودند هدف دولت و دربار این است که مجلسی بر سر کار بیاورند که مذاکرات نفت را به سود و دلخواه انگلیس پیش ببرد. به این سبب، به اعتراض و تحصن دست زدند. جبهه ملی که در آبان ۱۳۲۸ تشکیل شد، حاصل این حرکت اعتراضی بود وخواهان رعایت آزادی‌‌های اساسی. سرانجام مصدق و شش-هفت نفر از طرفداران او با وجود مخالفت دولت به مجلس راه یافتند و توانستند به پشتوانه افکار عمومی و رشد احساسات ملی نفوذ زیادی کسب کنند. به این ترتیب، از همان آغاز تاکید جبهه ملی بر انتخابات آزاد، بر مطبوعات آزاد و به‌طور کلی بر اصول و موازین دموکراتیک، با تاکید آنها بر احقاق حقوق ایران در امر نفت آمیخته شد.

به بیان دیگر، مصدقی‌‌ها حاکمیت مردمی را که نماد آن ترتیبات دموکراتیک بود با حاکمیت ملی که تبلور آن ملی کردن صنعت نفت بود، درآمیختند. این دو هدف را نمی‌‌شد از هم جدا کرد. تنها به پشتوانه نهضت و عواطف ملی می‌‌شد هدف‌‌های دموکراتیک را پیش برد و شاه را ناگزیر کرد که به ایفای نقشی تشریفاتی تن در بدهد. مبارزه با نفوذ انگلیس و مبارزه با سلطه دربار و نقش فعال شاه از هم قابل تفکیک نبود وعملا مبارزه در یک جبهه بود. ناگزیر کردن شاه که به قول مصدق، سلطنت کند نه حکومت، از اساسی‌‌ترین شرایط پیشبرد کار نفت و تحقق حاکمیت ایران بود.

درباره راه‌‌حل‌‌هایی مانند پیشنهاد بانک جهانی تنها چند نکته را یادآوری می‌‌کنم. از مدت‌ها پیش از آنکه مفاد پیشنهاد به اطلاع مقامات ایران برسد، انگلیسی‌‌ها در جریان تمام جزئیات وچند و چون آن بودند و شماری از انگلیسیان با نفوذ از مقامات مهم بانک جهانی بودند. دولت مصدق به مواردی از پیشنهاد بانک ایراد گرفت، از جمله کنترل کامل بانک بر اداره نفت یا این بند که بانک نماینده هر دو طرف ایرانی و انگلیسی خواهد بود یا فروش نفت به شرکت سابق نفت ایران و انگلیس با تخفیف اساسی صورت خواهد گرفت و از این قبیل. هدف و امید مصدق به‌کار بردن حداکثر تلاش برای حصول بهترین شرایط ممکن برای ایران بود.

او می‌‌گفت نفت ایران ملی شده است و بانک باید نماینده منافع ایران باشد و حاضر نبود که کسی از اتباع انگلیس در هیات‌‌مدیره منصوب بانک حضور داشته باشد. ولی دولت انگلیس و شرکت نفت در این دو مورد کوتاه نیامدند و معاون بانک (رابرت گارنر) می‌‌خواست قراردادی را با ایران تنظیم کند که از هر جهت مورد قبول شرکت سابق نفت ایران و انگلیس باشد. یکی از مقامات اطلاعاتی پیشین انگلیس که در دوره مصدق در ایران فعال بود. در گفت‌وگویی که چند سال پیش با او انجام دادم، صریحا می‌‌گفت تمام اقداماتی که برای مذاکره با مصدق و حل مساله نفت صورت گرفت برای حفظ ظاهر بود و هدف اصلی از میان بردن او بود. مصدق ازهمه جزئیات اقدامات انگلیسی‌‌ها باخبر نبود؛ ولی تردیدی در کلیات نداشت. به این ترتیب، گفت‌وگو بین دو طرف در شرایطی که هیچ اعتماد متقابلی وجود نداشت کار آسانی نبود.

گفت‌وگو بین دو طرف، در شرایطی که یک طرف سرگرم زمینه‌‌چینی گسترده برای از میان بردن طرف دیگر است، کارچندان ثمربخش یا خوش‌‌فرجامی نیست. با این همه، مصدق آماده هر گفت‌وگویی در چارچوب عرف و قوانین بین‌‌المللی بود و همان‌طور که گفتم تلاش زیادی هم کرد؛ ولی عوامل گوناگون، به‌ویژه از میان رفتن همبستگی در صف هواداران او و کینه‌‌جویی بی‌‌امان یاران پیشین، امید انگلیسیان را به توفیق در از میان بردن حکومت او روزبه روز بیشتر کرد. مصدق بیرون راندن شرکت نفت را از ایران گام اساسی برای استقلال و سربلندی کشور می‌‌دانست و ناگزیر کردن شاه به دست برداشتن از هوای حکومت‌‌گری راهم از اساسی‌‌ترین لوازم حکومت مشروطه تلقی می‌‌کرد. برخی در ایران آن روز، به این دو هدف دلبستگی نداشتند و شاید برخی هنوز هم نداشته باشند؛ اما گمان نمی‌‌کنم اشخاص منصف و روشن‌‌بین ارج تلاش‌‌های آزادی‌خواهانه را- به سبب پیامدهایی که شاید نپسندند- ناچیز بشمارند.

 

 از گفت‌وگویی با دکترفخرالدین عظیمی، استاد تاریخ دانشگاه کنتیکت آمریکا و نویسنده کتاب «حاکمیت ملی و دشمنان آن»