رضا نیازمند:
گفتم چنین برنامهای دارم به عقیده تو چگونه شروع کنم؟ فوری گفت اول: یک مطالعه زمینشناسی و انتخاب نواحی که از لحاظ زمینشناسی شانس بیشتر برای اورانیوم دارند. دوم: Air Born Geophysical Survey و اندازهگیری Gama Ray در نواحی فوق. سوم: اندازهگیری اشعه آلفا در نقاطی که اشعه گاما زیاد است. چهارم: گمانهزنی (سونداز) پنجم: اگر اورانیوم پیدا شد نمونهبرداری و تعیین ذخیره و تهیه Feasibility study من حرفهای سهراب را یادداشت میکردم. در آخر گویی من چندین سال است که اکتشاف اورانیوم کردهام یک مرتبه…
رضا نیازمند:
من در شرکت یوریران که بودم (پس از خرید اورانیوم از آفریقایجنوبی) طبق قراردادی که با سازمان انرژی اتمی ایران امضا کرده بودم، باید به اکتشافات در ایران برای پیدا کردن اورانیوم بپردازم. در اینجا هم دنبال یک کارشناس میگشتم که در این کار تحصیل کرده باشد و عملا هم کار کرده باشد. در این باره مشغول فکر بودم که به یاد آوردم که چند سال قبل در زمان مس سرچشمه چند نفر از شرکت بزرگ «فلبس داج» آمریکا به دیدن من آمده بودند. یک نفر از آنها یک ایرانی بود که بسیار باهوش و خوب درسخوانده به نام سهراب باتمانقلیج…
رضا نیازمند:
قرارداد من با انرژی اتمی ۴.۵درصد به صورت (Cost plus) بود. خرید من در آفریقای جنوبی نزدیک به ۵۰۰ میلیون دلار شده بود و حقالزحمه من حدود ۹ میلیون دلار میشد. من گرفتن این پول را صحیح نمیدانستم و نامهای به دکتر اعتماد نوشتم و گفتم من فقط حدود ۱۵ روز در آفریقا بودم و فقط ۵هزار دلار خرج کردهام و در مقابل ۱۵ روز کار حق ندارم ۹ میلیون دلار بگیرم. من برای این مسافرت فقط ۵ هزار دلار گرفتم و این ۹میلیون دلار بخشش، در پرونده من ماند. پس از انقلاب شنیدم که در ماههای اول انقلاب پرونده من در شورای…
رضا نیازمند:
در ماههای آخر، شاه قبل از رفتن از ایران به کلی حواس خود را از دست داده بود. چند مرتبه که دکتر اعتماد حضور شاه رفته بود، در مراجعت به من گفت که با کمال تعجب شاه خرید اورانیوم را فراموش کرده؛ مرتب میپرسید بالاخره خرید اورانیوم چطور شد و هر مرتبه من میگویم تمام احتیاجات را خریدهایم؛ باز مرتبه بعد همین سوال را میکند. هوشنگ انصاری هم میگفت وزیر اقتصاد و بازرگانی ژاپن به ایران آمده بود. شاه گفت قبل از رفتن بیاید با من چای بخورد. روز عزیمت من و آن وزیر به کاخ نیاوران رفتیم میز و صندلی در باغ…
رضا نیازمند:
من تصویبنامه را به او دادم و گفتم اعلیحضرت فرمودند که به وزیر خارجه آفریقای جنوبی بگو این تصویبنامه به موضوع نفت مربوط است لطفا هرچه زودتر به تصویب برسانید. من از وقتی که در وزارت اقتصاد بودم، شنیدم که آفریقای جنوبی در تحریم سازمان ملل است، ولی ایران به طرق مخصوصی به آفریقا نفت میدهد و اینکه این تصویبنامه به نفت ارتباط دارد یعنی اگر تصویبنامه زود تصویب نشود در ارسال نفت اختلال ایجاد خواهد شد. وزیر خارجه قول داد تصویب دولت را هر چه زودتر بگیرد .فردای آن روز از دفتر وزیر خارجه تلفن کردند که…
رضا نیازمند:
فردای آن روز مدیرعامل شرکت راسینگ به من تلفن کرد که فاکس موافقت تهران رسیده است. رفتم دفتر مدیرعامل شرکت راسینگ و گفتم چون تمام موافقتهای من با شما به تصویب دولت ایران رسید؛ آنها میگویند ما که (یعنی ایران) تمام پول خط پنجم تولید را میدهیم و تمام محصول آن را هم پیشخرید میکنیم پس طبیعتا باید ۲۰ درصد از سهام شرکت به نام ایران شود و یک عضو هیات مدیره هم داشته باشیم.
رضا نیازمند:
آن مدیرعامل هم بسیار راضی و خوشحال بود. من موقعیت را مناسب دیدم و گفتم قیمت فروش شما که از قیمت تمام شده خیلی بیشتر است. حالا که من تمام هزینه را پیشپرداخت میکنم. حق من این است که تخفیف در قیمت به من بدهید. چانه و چانه بالاخره ۲ دلار در هر پاند(یعنی هر نیم کیلوگرم) تخفیف گرفتم. این مذاکرات تمام شد و نتیجه روی یک صفحه به صورت موافقتنامه مقدماتی ماشین شد و ما هر دو امضا کردیم. من از مدیرعامل شرکت راسینگ تقاضا کردم که این موافقتنامه را به تهران فکس کند. خودم هم نامه کوتاهی به دکتر اعتماد…