شهرکُشی در جنگهای قرن ۲۱
در دوازدهمین مجمع که در شهر قاهره پایتخت کشور مصر با موضوع خانه و توجه ویژه به شهرهای برابر و پایدار از ۴ تا ۸ نوامبر ۲۰۲۴ با ۲۵هزار شرکتکننده از ۱۸۲ کشور برگزار شد یکی از مهمترین مباحث در کنار تهدیدهای تغییرات اقلیمی، مساله تشدید ستیزههای نظامی و اثرات مخرب آن بر شهرها، خانهها و آوارگی مردم عادی بود.
کافی است کمی به پیرامون خود دقت کنیم: در فلسطین و اوکراین، محلههای بیشماری بدل به تلی از خاک و خاکستر شدهاند و زندگی میلیونها انسان نابود شده یا صدمات جدی خورده است. اینها پردههای ناخوشایند دیگری از نمایش تراژیک تخریب شهرها را تکمیل میکنند که در آن مخروبههای شهری سوریه، عراق و یوگسلاوی سابق را میتوان دید. بشر با این تصاویر ناآشنا نیست. هجوم و حمله به سکونتگاههای انسانی سابقهای طولانی در تاریخ دارد، میتوان فجایعی چون آتش زدن تخت جمشید در گذشتههای دور و بمباران لندن، هیروشیما و ناکازاکی را در جنگ جهانی دوم نام برد. چرا راه دور برویم؟ در ابتدای جنگ عراق علیه ایران، شهرهایی چون هویزه، سوسنگرد و خرمشهر با آتش بعثیها سوخت و خاکستر شد. اکنون اما نگرانی از بابت نابودی شهرها بسیار بیش از گذشته شده، فناوریهای نظامی پیشرفتهای زیادی کردهاند و قدرت تخریبشان بسیار فزون شده، بمبهای هدایتشونده، موشکهای نقطهزن و پهپادهای دقیق میتوانند در زمانی کوتاه بناهای آباد را خراب کنند و تخریبهای گسترده ناشی از جنگ را سبب شوند. بعضی وقایع قابل باور نیستند، شمار بمبهایی که فقط بر سر شهر غزه در یک سال گذشته ریخته شده بیشتر از تمامی بمبهایی است که متفقین در جنگ جهانی دوم به آلمان انداختند.
این اوضاع تلخ بار دیگر سبب توجه به مفهومی به نام «شهرکُشی» (Urbicide)شده است. در زبان عربی به آن قتلالمدینه میگویند و اشاره به تخریب عامدانه شهرها، زیرساختهای حیاتی، معماری، میراث فرهنگی و تاریخی و هویت آنها دارد. در کنار اینها باید نابودی محلهها، خانهها و مغازههای مردم عادی و در یک کلام زندگی شهری را افزود. این مفهوم با جنگ بوسنی در فاصله سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ عمومیت یافت، واژهای که به نابودی گسترده و عامدانه محیط شهری اشاره میکرد. البته پیش از آن محققان و مولفانی که درباره توسعه شهری در آمریکا کار میکردند از مفهوم شهرکُشی برای نقد آن دسته از سیاستها و برنامههای شهری بهره میبردند که پیامدشان تخریب بناهای مسکونی، تجاری و زندگی پویای محلهای بود. این عمل از نظر آن محققان به عنوان یک شکل خاص از خشونت قابل طبقهبندی بود.
تخریب شهرها به سبب جنگ در ربع قرن اخیر شدت یافته است. از سال ۲۰۰۲ تقریبا ۴۳۲هزار شهروند عادی جانشان را از دست دادهاند و ۳۸ میلیون نفر آواره شدهاند. این ارقام را موسسه واتسن برای امور بینالمللی و عمومی در دانشگاه براون گزارش داده است. طی دهههای گذشته مناطق متراکم شهرها هم بخشی از میدان جنگ و نبرد شدهاند و نیروهای نظامی تخریب شهرها را به عنوان بخشی از راهبرد خود دنبال میکنند. هدف جمعیتزدایی و نابودی منابع انسانی دشمن است تا اقتصادش به زانو درآید. آوارهسازی مردم و بهرهگیری از شهرکُشی به عنوان ابزار مهندسی جمعیت عامل فشار دیگری است بر دشمن که حتی میتواند با گسترش دامنه پیامدهای جنگ موجب بیثباتی در مناطق دور از میدان نبرد شود. این نتیجه تلخی است که محققی در دانشگاه گلاسکو در مقالهای که اخیرا منتشر کرده با نام «هدف مردم عادی هستند: تخریب شهری در قرن ۲۱» میگیرد. مدیر اجرایی سکونتگاههای انسانی سازمان ملل متحد (هبیتات) در سخنرانیاش در مجمع شهری جهانی اخیر این ارقام را از وسعت تخریب شهرها میدهد: صدمه یا تخریب ۱.۴ میلیون خانه و آوارگی ۳.۷ میلیون نفر در اوکراین؛ تخریب ۲۲۷۰۰۰ خانه و آوارگی ۲ میلیون نفر در غزه و تخریب ۶۷۰۰ بنای مسکونی و بیجا شدن ۱.۲ میلیون نفر در لبنان. مجمع شهری جهان از نیاز به سامانههای شهری تابآوری سخن میگوید که بتوانند به نیازهای تمامی ساکنان پاسخ گویند و مشوق همبستگی اجتماعی و بازسازی خانهها باشند. این مجمع از حکومتهای محلی و شهرداریها میخواهد تا برای بیجاشدهها و خانه خرابشدهها فکری کنند و آنهایی را که به اجبار خانه و کاشانه را رها کردهاند به شکلی انسانی و پایدار در بازسازی شهرها لحاظ کنند. یک مساله قابل تامل این است که خرابههای شهری جنگ جهانی دوم در اروپا با طرحهایی چون مارشال جمع شدند و شهرهای آن خطه روی سامان و آبادی دیدند. اما اکنون شهرکُشی دامن کشورهایی را گرفته است که با آوارگی منابع انسانی و اقتصادهای ضعیف و دولتهای شکننده دست به گریبان هستند و ممکن است سالهای طولانی جریان بازسازی به درازا بکشد و حتی شاید پایانی برای آن نباشد. این واقعیت تلخ معنایی جز مرگ شهرها و نابودی آنها برای همیشه از صحنه تاریخ ندارد.
*جامعه شناس و صاحبنظر مسائل شهری