اپلیکیشن ریل: انقلابی در حوزه سلامت روان
مردم وقتی در اوایل جوانی یا میانسالی به بحرانی برمیخورند، مکث میکنند و از خود میپرسند من کیستم؟ دارم چه کار میکنم؟ اما جوابی برای این سوال نداریم.» پس از پاندمی کرونا، نیاز به خدمات ارزان و قابل دسترس سلامت روان، دوچندان شد. طبق گزارش مدرسه بهداشت عمومی دانشگاه بوستون، نرخ افرادی که دچار افسردگی بودند در روزهای اول شیوع کرونا در سال ۲۰۲۰، سه برابر شد. سال ۲۰۲۱، اوضاع بدتر هم شد. در همین گزارش آمده که یکی از عوامل پیشبینیکننده افسردگی، درآمد پایین است. و وقتی درآمد فرد پایین باشد، با توجه به هزینههای بالای رواندرمانی، هر کسی توان مالی مراجعه به روانشناس را ندارد. اینجا بود که آریلا به فکر طراحی اپلیکیشنی افتاد تا این مشکل را رفع کند. این اپ، طراحی شده تا میان مردم آگاهی ایجاد کند که درباره سلامت روان صحبت کنند، یاد بگیرند و بهبودش دهند، قبل از اینکه وضع روحیشان به حالت بحرانی برسد. با پرداخت مبلغی کم، یعنی ۹۹/ ۲۳ دلار در ماه، کاربر میتواند در جلسات گروهی آنلاین حاضر شود و بدون معطلی، به برنامههایی که توسط روانکاوان هدایت میشود، دسترسی پیدا کند. این روانکاوان، مشکلات و دغدغههای شایع را که خواب شب را از چشم مردم ربوده، بررسی و با یک ادبیات دوستانه، برای آنها راهحل ارائه میکنند. برنامهها، شامل طیف وسیعی از موضوعات و عناوین هستند، از جمله «من چه غلطی دارم با شغلم میکنم؟» یا «با این حجم از استرس چه کار کنیم؟» یا «چطور مثل یک پارتنر درست و حسابی، ارتباط برقرار کنیم؟» گرچه این نخستین تجربه آریلا در زمینه کسبوکار است اما ایده او، یعنی خدمات سلامت روان موثر و ارزان، همین حالا توجه بسیاری از سرمایهگذاران مطرح را جلب کرده. از جمله کسانی که از این ایده حمایت کردهاند، میتوان به «گوئینت پالترو»، بازیگر مشهور هالیوود و «مگان راپینو»، ستاره فوتبال آمریکا اشاره کرد. سال ۲۰۲۲، نام آریلا در لیست کارآفرینان برتر زیر ۳۰ سال مجله فوربس آمد. ایده برخورد متفاوت با مقوله سلامت روان، وقتی به ذهن او رسید که تنها ۱۹ سال داشت. او در دانشگاه استنفورد، ریاضی و علوم کامپیوتر میخواند که یکی از دوستانش، اقدام به خودکشی کرد. این نخستینبار بود که آریلا با سیستم خدمات سلامت روانی سنتی آمریکا مواجه شد و دید که صحبت از مشکلات روحی تا چه حد تابو است. او میگوید: «نخستین بار بود که یکی از نزدیکانم پیش روانشناس میرفت. نخستین بار بود که یک کلینیک توانبخشی را از نزدیک میدیدم.» او طی دیدارهایش با دوستش، حس کرد بودجهای که به این کلینیکها تعلق میگیرد، و تعداد کارکنانشان، خیلی کم است و این اصلا با عقل جور درنمیآید. او در نیوجرسی بزرگ شده، اما خانوادهاش مهاجر هستند. پدرش اصالتا اهل یمن و مادرش لهستانی است. تجربه مهاجرت، در جایی که او الان ایستاده، بسیار تاثیرگذار بوده. او انگیزه و جسارتش در راهاندازی کسبوکار را مدیون نگرش و تجربیات والدینش به عنوان دو مهاجر است. گرچه او تا زمان خودکشی دوستش، هرگز با سیستم سلامت روان مواجه نشده بود اما میگوید: «من طوری بزرگ شدم که سلامت روان، یک اصل شفاف در زندگیام بوده.» او میگوید، این صراحت او، با چیزی که در آمریکا در پیرامونش میدید، کاملا در تضاد بود. او میگوید: «پدرم در یک خانه اشتراکی بزرگ شده بود. جامعه، درک دیگران، صبر و آرامش، جزو ارزشهای او هستند. او بیش از آنکه درباره درآمد و پول صحبت کند، درباره وفور سبزیجات حرف میزند. همین راهنمای من بود که به حوزه سلامت روان، از زاویه سلامت نگاه کن، نه از منظر مریضی. یکی از مشکلات حوزه سلامت روان این است که نگاه ما به رواندرمانی این است که داریم یک بیماری را درمان میکنیم. از خودمان نمیپرسیم که چطور یک جامعه سالم بنا کنیم؟»
و اینگونه بود که تصمیم گرفت سیستم سلامت روان را بازآفرینی کند. او میگوید: «خودم را به این ماجرا پرت کردم. اولش قصد راهاندازی یک شرکت را نداشتم. وقتی ۱۹ سالم بود، فقط از خودم میپرسیدم چرا من به عنوان یک دختر ۱۹ ساله، نخستین بار است که میفهمم رواندرمانی هم وجود دارد؟ تعجبی ندارد که دوستم تا وقتی کار از کار بگذرد، کمکی دریافت نکرده بود.»
او که مایوس شده بود و میشنید که نرخ خودکشی نوجوانان در شهر پالو آلتو در حوالی دانشگاه استنفورد، بالا رفته، تصمیم گرفت از دانشگاه انصراف دهد تا راهی برای این مشکل پیدا کند. اما یکی از استادانش که خودش هم دستی در حوزه کسبوکار داشت، او را متقاعد کرد که برگردد. او گفت اگر آریلا مدرکش را بگیرد، راحتتر میتواند ایدههایش را به سرمایهگذارها ارائه کند و مجابشان کند. آریلا به استنفورد بازگشت و ارتباطاتش را گسترش داد. با موسسات و کلینیکهای رواندرمانی ارتباط گرفت و سفرهای بسیاری کرد. دانش و تجربیات بسیاری کسب کرد اما میگوید: «راضی نبودم.تمام مدلهای سلامت روان را دیده بودم و هیچکدام، جواب نمیدادند. حتی آنهایی که بودجه خوبی دریافت میکردند. با خودم میگفتم چطور میتوان موفق بود وقتی تنها به دو درصد جمعیت دسترسی داری؟ تمام دوستانم مشکل روحی روانی دارند. ما داریم چه میکنیم؟» به اینترتیب در ۲۴ سالگی و پس از آزمون و خطاهای بسیار، نخستین گام برای راهاندازی یک کسبوکار را برداشت. موانع بسیاری در مسیرش وجود داشت و کرونا، از همه بزرگتر بود، چرا که بسیاری از موسسات و نهادها تعطیل شدند و همهچیز، مجازی شد. اما آریلا میگوید: «در نهایت، این بهترین اتفاقی بود که برای شرکت افتاد. چون به فکر افتادیم که اپلیکیشنی بسازیم تا هر کسی از راه دور، به آن دسترسی داشته باشد.»