شهری با گلویی خشک  و رویی تر!

سیدحسین ثنایی‎نژاد*

نشستن در کنار آب و پای بید و چشم‌اندازی پوشیده از گل و سبزه همیشه منتهای مطلوب انسان‏های ساکن در مناطق خشک و نیمه‏خشک بوده است، «بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست» و این آرزو نه به آسانی برای همه فراهم و آنقدر نایاب است که داشتنش را در جهان دیگر جسته‏اند، در باغ بهشت! در روزگاران نه چندان دور «باغ تفرج» چندان عمومی نبوده است در این دیار کم‎آب تمام شهر را تنها از یک باغ عمومی سهم بوده به نام باغ ملی!

اگرچه در تمام این ادوار گذشته، باغ‌های بسیاری بودند و باغستان‎ها؛ این کوچه‌باغ‎ها اما در جایی بودند که آب به اندازه بود و مصرف آن به قدر پرورش درختانی که سیبی سرخ بر کف مردمان می‌گذاشت و انگوری سبز بر سبد آن‌هایی که هم قدر میوه می‎دانستند و هم ارزش آب و باغ. اما تکنولوژی از راه رسید و آب را از دل زمین یا از راه‎های دور به شهرها رساند و آب آسان درخت‌های آسانی را به بار آورد و گل‌ها پروراند و سبزه‌ها آراست و باغ آرزوها را در هر کوی و برزنی پدیدار کرد. وقتی آب بدین سادگی جاری است چرا حتی جزیره‎هایی سبز نباشند درست در میانه معابری که از دود و ترافیک انباشته بودند. اما هیچکس ندانست که آب به قدر تشنگی باید چشید! این باغ و راغ و گلزارهای عمومی و پارک‌ها از هر طرف سبز شدند و این ماجرا از چشم‎انداز سبز و تفرج شهری فراتر رفت و بخشی از اقتصاد پیچیده شهری را تشکیل داد.

اقتصادی که پایه‎اش بر آب بود و رشدش بر یک خواست کاذبی که به هیچ وجه بوم سازگار نبود؛ پای چمن سبز از اقلیم بارانی به کویر عریان باز شد تا کاشت و داشتش صنعتی باشد جگر سوز بیابان و جیب‏ساز بانیانش. این صنعت به این هم بسنده نکرد؛ پس از آنکه گل و چمن و درختان ناسازگار با اقلیم خشک را به مدد پمپ‎ها و خشکاندن چاه‎ها در هر کوی و برزنی رویاند و با این حال هر روز واویلای کم بودن سرانه فضای سبز شهری از استاندردهای جهانی را سرداد - لابد استانداردهایی که برای کشورهای اروپایی تنظیم شده‎اند که تابستانشان از زمستان ما پرباران‎تر است- آنگاه آن را بی‎توجه به مقدار آب قابل‌دسترس توسعه داد؛ پس از آن برای کسب سود بیشتر پا را از همان استانداردهای نامتناسب با اقلیم خشک ما نیز فراتر گذاشت؛ بدین معنی که فراتر از پروتکل‎های آبیاری حتی در روزهای بارانی هم تانکرهای آب‌رسان کار خود کردند و آب‎پاش‎های سیستم‎های تحت فشار همچنان آب پاشاندند تا از این راه پول بر سر پیمانکاران این صنعت بپاشند. کیست که چنین صحنه‎هایی را در جای جای شهرش ندیده باشد! کارشناس دست‏اندرکاری را می‌شناسم که می‎گفت میزان آبیاری فضای سبز یک پارک را به نصف کاهش دادم؛ پیمانکار آبیاری صدای اعتراض برآورد؛ می‏دانستم مشکل او مقدار آبیاری نیست؛ به نفع مصرف آب، او را گفتم نگران پیمان مالی‏اش نباشد که آن را نصف نخواهم کرد؛ مدتی با رژیم ۵۰ درصد، آبیاری انجام شد بی هیچ مشکلی!

به گمانم تمام این یادداشت را باید پاک می‎کردم و می‎گذاشتم همین پاراگراف آخر با ایجاز تمام همه مرادم را به تلخی بیان کند! تمام!

*عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد