اعتیاد: آنچه که نیست

علی عربی

دکترای جامعه‌شناسی

وقتی از اعتیاد صحبت به میان می‌آید، با حجم انبوهی از داده‌ها و نوشتارها مواجه می‌شویم که هر یک به نوعی در پی چیستی اعتیاد برآمده‌اند. این کثرت منابع هم در دانش عامه و هم در دانش آکادمیک قابل‌توجه است. به این ترتیب امروز در حوزه انحرافات و آسیب‌های اجتماعی نظریه‌های فراوانی وجود دارند که با اتکا به تحقیق‌های صورت گرفته سعی داشته‌اند تا واقعیتی هرچه شبیه‌تر از این پدیده اجتماعی را به تصویر بکشند. شاید وقت آن رسیده باشد که با نگاهی انتقادی به نرخ اعتیاد در اجتماع‌های انسانی و مشاهده میزان موفقیت برنامه‌های پیشگیری و درمان اعتیاد یا آنچه امروز در علوم اجتماعی با مفهوم سوءمصرف مواد به آن پرداخته می‌شود، سوالات متفاوتی را مطرح نماییم. البته در ادامه برای پرداختن به این پدیده با توجه به عرف حاکم از واژه اعتیاد استفاده کرده‌ام.

در اینجا قصد داریم در میان این حجم عظیم اطلاعات درباره چیستی اعتیاد، با نگاهی فرآیندی به این سوال بپردازم که آیا اعتیاد همان چیزی است که ما می‌شناسیم؟! این سوال در برابر تصویری از اعتیاد مطرح می‌شود که دانش‌عامه و رسانه‌ها با تکیه بر پارادایم حاکم سبب برساخته شدن آن شده‌اند. تصویری به شدت تاریک و سیاه‌نمایی شده از اعتیاد؛ البته لازم به ذکر است که در صحت آنچه از پیامد وابستگی به مواد در نگاه جامعه نشسته است تردیدی وارد نیست، اما سوال ما با تاکید بر اصالت فرآیند، در پرداختن به مساله‌های اجتماعی سعی در بازنمایی دوباره از این مساله اجتماعی و سیاست‌گذاری‌های مرتبط با آن را دارد.

به این ترتیب من به شما می‌گویم که به‌رغم آنچه که باور داریم، فرآیند اعتیاد در کارتن خوابی، خمودگی، چرت‌زدن، بی‌پولی و... جمع نمی‌شود، هرچند مسیر مصرف مواد اعتیادآور مقصدی جز تباهی نقش بسته در این قاب را به همراه ندارد. در اینجا به شکل مختصر سعی می‌کنم علت و پیامدهای چنین نگاهی را توضیح دهم. متاسفانه پارادایم حاکم بر مطالعات اعتیاد از زاویه مواد و با برجسته‌سازی مکانیسم‌های زیستی مرتبط با چگونگی وابستگی به مصرف در سیستم عصبی مرکزی سعی در تبیین این پدیده داشته است.

از سوی دیگر پژوهشگران در حوزه علوم اجتماعی نیز بدون در نظر گرفتن پتانسیل‌های زیستی به واکاوی اعتیاد پرداخته‌اند، به شکلی که یافته‌های آنها همواره در حاشیه مطالعات اعتیاد باقی مانده است. این امر منجر به آن شده تا ارتباط صحیحی بین علوم اجتماعی و مطالعات مبتنی بر پارادایم بیماری‌های مغزی شکل نگیرد. در نتیجه غلبه آنچه که می‌توان از آن تحت عنوان نگاه پزشکی در مطالعات اعتیاد نام برد، سبب شده تا بیماری اعتیاد به‌عنوان یک بیماری با عاملی مشخص به‌عنوان «مواد» تعریف شود.

پیامد اولیه چنین تعریفی باعث نادیده‌انگاری فرآیندهای اجتماعی در بروز مساله اعتیاد شده است و در ادامه منجر به آن شده است که تمامی سیاست‌گذاری‌ها در حوزه مبارزه و پیشگیری به سمت برجسته‌سازی نقش مواد و دسترس‌ناپذیر ساختن آن جهت‌دهی شوند. بنابراین به‌عنوان بهترین راه‌حل، بودجه‌های بسیار فراوان و همچنین نیروی انسانی عظیمی درون سازمان‌های رسمی جهت از بین بردن مراکز تولید و باندهای توزیع به‌کار گرفته شده‌اند که هرچند وجود آنها قابل توجیه و ضروری است؛ اما متاسفانه وضعیت امروز جوامع حاکی از ضریب تاثیرگذاری بسیار پایین این حجم وسیع سرمایه‌گذاری مادی و معنوی است. اما در سوی دیگر ماجرا، سیاست‌های پیشگیرانه‌ قرار دارند که با چنین دیدگاهی تمام تلاش خود را برای قطع ارتباط افراد مستعد مصرف و مخصوصا جوانان به کار برده‌اند و به این منظور سعی‌داشته‌اند تا تصویری هراندازه تاریک‌تر و دهشت‌انگیزتر از پدیده اعتیاد را به نمایش بگذارند. تصویری از حاشیه‌ها، مناطق فقیر نشین، انسان‌هایی به شدت منزجر‌کننده و بیمار،... که یکی از پیامدهای آسیب‌شناختی چنین تلاشی آن شده که ما اعتیاد را مساله‌ای زاییده طبقات پایین، حاشیه‌‌های شهر و به‌طور کلی فرهنگ فقر درک کنیم. شناختی که باعث شده تا نقطه تمرکز سازمان‌های مبارزه با مواد و برنامه‌های مرتبط با پیشگیری از اعتیاد به شکلی ناصحیح بر فرهنگ فقر تکیه نمایند، غافل از اینکه فقر می‌تواند زاییده وابستگی به مصرف مواد باشد. از سوی دیگر تاکید بیش از اندازه بر مکانیسم‌های زیستی به همراه تصویر ارائه شده از اعتیاد، این مساله اجتماعی را به مساله‌ای فردی فروکاهیده است. تقلیلی که با نگاهی به تاریخ مبارزه با اعتیاد ما را با پیامدهای غیرانسانی خود آشنا می‌سازد: مجرم‌انگاری افراد معتاد، عقیم‌سازی آنها...، و در مواردی ریختن آنها به دریا. بنابراین شاید باید نگاهی دوباره و این بار به شکل میان‌رشته‌ای به پدیده اعتیاد داشته باشیم، تا بتوانیم شناختی صحیح‌تر و هرچه نزدیک‌تر از واقعیت این پدیده اجتماعی- زیستی- روان‌شناختی کسب کنیم. شناختی که شاید در اولین قدم ما را به بازاندیشی در مفهوم مبارزه با اعتیاد و جایگزینی آن با مدیریت آسیب‌شناختی مصرف مواد رهنمون سازد.