کارتنخوابی دیده باز میخواهد، نه زبان تند
غزاله زارع
پژوهشگر
براساس اعلام پزشکی قانونی در سال ۱۳۹۰، روزانه ۱۰ نفر بر اثر تبعات ناشی از سوء مصرف مواد مخدر جان خود را از دست دادهاند که روزبهروز بر این آمار افزوده میشود. اعتیاد یک بیماری اجتماعی است که در سه دهه اخیر به دلایل مختلف رو به فزونی گذاشته است. اعتیاد به مواد مخدر یکی از بزرگترین معضلات اقتصادی، اجتماعی و بهداشتی امروز در جامعه ایران است که عوارض ناشى از آن تهدیدى جدى براى جامعه بشرى محسوب شده و موجب رکود اجتماعى در زمینههاى مختلف مىگـردد.
غزاله زارع
پژوهشگر
براساس اعلام پزشکی قانونی در سال ۱۳۹۰، روزانه ۱۰ نفر بر اثر تبعات ناشی از سوء مصرف مواد مخدر جان خود را از دست دادهاند که روزبهروز بر این آمار افزوده میشود. اعتیاد یک بیماری اجتماعی است که در سه دهه اخیر به دلایل مختلف رو به فزونی گذاشته است. اعتیاد به مواد مخدر یکی از بزرگترین معضلات اقتصادی، اجتماعی و بهداشتی امروز در جامعه ایران است که عوارض ناشى از آن تهدیدى جدى براى جامعه بشرى محسوب شده و موجب رکود اجتماعى در زمینههاى مختلف مىگـردد. همچنین ویــرانگریهاى حاصل از آن زمینهساز سقوط بسیارى از ارزشها و هنجارهاى فرهنگى و اخلاقى شده و به این ترتیب سلامت جامعه را بهطور جدى به مخاطره مىاندازد.
بسیاری از تحلیلگران مسائل سیاسى و اجتماعى بر این باورند که در تهاجم و نفوذ فرهنگی، پدیده موادمخدر مهمترین عامل به تباهى کشیدن و انحطاط اخلاقى جوامع به شمار میرود. این ادله خیلی نمیتواند قابلقبول باشد. شاید درباره قشر متفکر و تحصیل کرده بتوان این تحلیل را به کار برد اما همانطور که میبینیم این معضل بیشتر در قشر ضعیف جامعه بهصورت پر خطر و حاد شیوع پیدا کرده است. با توجه به مستندات میتوان گفت اعتیاد بهعنوان یک آسیب اجتماعی، هیچ گاه بهطور کامل ریشهکن نخواهد شد؛ اما با تدبیر، اندیشه و تلاشى مخلصانه حداقل میتوان آن را به کنترل در آورد. در این راستا باید تلاش کرد تا با ارتقای سطح آگاهى اقشار مختلف جامعه پیشگیرى از اعتیاد را بر درمان معتادین در اولویت قرار دهیم.
مهمترین دلیل اجتماعی اعتیاد فاصله گرفتن از سنتها و البته شادی ناشی از آنهاست. بهدلیل وسعت دایره مسائل اجتماعی، تضعیف ریشههای کهن اعم از سنت، انسجام خانواده و نهادهای اجتماعی، شاهد ورود آسیبهای اجتماعی به همه لایههای اجتماعی هستیم. در آیینهای کهن پهلوانی، انفاق، مراسمات سنتی و جمع شدن خانواده و آشنایان به بهانههای مختلف باعث میشد ارتباطات در حدی حفظ شود. وضعیت زندگیها در یک سطح بود و معمولا میزان تحصیل کردهها و اشتغال پایاپای بود. اکنون اما با موضعگیری بسیاری از افراطیون در برابر آیینهای سنتی به بهانههای مختلف، مخالفت با شادیهای دسته جمعی، تفریحات سالم جوانها سختگیری در ساخت فیلمها و بسیار موارد دیگر، عرصه چنان بر جوانان تنگ شده است که طبیعتا راهی برای تخلیه انرژی وجود ندارد. در این صورت است که جوانان به انزوا رفته و پر کردن خلاها و سرخوردگیهای پی در پی راهی جز انحراف پیش پایشان نمیگذارد.
ازدیاد اعتیاد در جامعه به دلایل مختلف پیش میآید که میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- تقاضای موادمخدر به همراه سود سرسامآور آن از جمله عوامل تاثیرگذار در توسعه مافیای موادمخدر است. یکی از سادهترین راههایی که میتوان یک شبه ره صدساله رفت، قاچاق مواد مخدر و تجارت در این راستا است. از آنجا که مافیای مواد مخدر کلا در دنیا بسیار مقتدرانهتر از دولتها عمل میکنند، ریشهکن شدن آنها امکانپذیر نیست و معمولا فقط دسترسی به خرده فروشها و قاچاقچیهای خرد وجود دارد. بسیاری از این مافیاها با نفوذ در دستگاههای قدرت به راهکارهای حفظ قدرت میرسند. از بین بردن خرده فروشها هم چاره کار نخواهد شد چراکه اینان اصولا خود یا معتاد هستند و برای رفع مایحتاج خود و داشتن جای خواب و استعمال مواد به این کار روی میآورند که پس از مدتی که تخریب زیاد شد عملا ناکارآمد خواهند شد یا از بیکاری دست به ریسک زده و با این کار در پی درآمد هستند و رسما قدرتی ندارند.
- عوامل اجتماعی (خانواده، مدرسه، گروه همسالان، عدم غنیسازی اوقات فراغت، سکوت برخی از رسانهها). جدای از خانواده، سایر گروهها قدرت چندانی ندارند هستند. در جامعهای که آموزش ضعیف و پرورش نزدیک به صفر برقرار است، در جامعهای که اوقات فراغت شاد و مفرح به سادگی میسر نیست و البته اغلب رسانهها نیز چشم بر حقیقت بستهاند، طبیعتا جز تخریب نخواهیم داشت. متاسفانه بسیاری از اوقات فراغت با مبانی قانونی مغایر قلمداد میشوند و اینچنین است که جوانان ترجیح میدهند تفریحات خود را در خلوت و چارچوب خانه ببرند که در واقع نامحسوس بوده و قابلکنترل نیست.
- عوامل اقتصادی (بیکاری، فقر، رفاه بیش از حد). بیکاری و فقر نیز خود به خود امکان داشتن اوقات فراغت شاد را گرفته و انسانها را به انزوا میبرد. افراد بیکار و فقیر با اینکه درآمدی ندارند بیشتر به سمت اعتیاد روی میآورند که در واقع نشات گرفته از مبحث علت گرایش روانی به اعتیاد است. در این تیپ افراد بهدلیل یاس اجتماعی بهدلیل بیکاری، فقر یا شغلهایی که در حد و اندازه خود نمیبینند برای تسکین دردهای خود بهدنبال مسکن و بیخیالی از دنیا هستند. از منظر روانشناسی عقیده بر این است که اعتیاد به مواد مخدر بهگونهای غیر مستقیم واکنش و پاسخی است مخرب در مقابل کنشهای غیرقابلتحمل بیرونی و درونی که به این وسیله فرد سعی میکند آلام و مشکلات درونی خود مانند اضطراب، افسردگی و محرومیتها را کاهش داده یا تسکین بخشد که در واقع انتخاب شیوهایست ناسالم بهمنظور فرار از واقعیتهای موجود و البته مصداق واقعی مسائلی که در بالا به آن اشاره شد.
در واقع معتاد همانند دیگر افراد، انسانی است که نیاز دارد عشق بورزد و مورد عشق قرار گیرد (عشق سازنده و حقیقی). او میخواهد به دیگران محبت کند و مورد مهر و محبت قرار گیرد، وجودش برای دیگران موثر و با ارزش باشد و متقابلا وجود دیگران برای وی مفید و با اهمیت باشد که سرانجام ندای درونش از او میخواهد که او باید تغییر کند، تغییری که او را از تمامی این مصائب و مشکلات برهاند و در تبادل خود و جامعهاش قبول مسوولیت کند. متاسفانه بر اثر نارساییها و انحرافات خانوادگی و اجتماعی و همچنین عدم یک نظام تربیتی صحیح، فرد بهتدریج از مسیر حقیقی دور میشود و با انتخاب شیوه و معیارهای مخرب از خود و جامعهاش بیگانه میشود و این گریز از خویشتن خویش و بیگانگی، وی را به انزوا و فرار هرچه بیشتر از واقعیتها میکشاند. - عوامل فرهنگی (بیسوادی، کمسوادی، عدم آگاهی به مسائل اجتماعی مضرات مصرف، سست بودن مبانی اقتصادی). در این مورد به وضوح اهمال آموزش و پرورش، بهزیستی و سایر ارگانهای مربوطه مشهود است. طرحهای اجتماعی که از طرف بهزیستی به سمنهای مختلف داده میشود فقط خرج منابع مالی را رقم زده وگرنه عملا سودی نداشته است. علت این مورد نیز استفاده از روابط به جای ضوابط و شایسته سالاری است.- عوامل سیاسی و جغرافیایی (نقش سیاستهای استعمارگران برای تهاجم به کشورها و مسیر ترانزیت بودن کشور ایران و البته مافیای مواد مخدر درون کشور و درآمد حاصله از آن)- عوامل فیزیکی (ناشی از تبلیغات مسموم برای رفع خستگی جسمی و...) بهعنوان مهمترین علل تاثیرگذار در گرایش افراد و جوامع به مقوله اعتیاد است.
براساس موارد ذکر شده تمرکز برنامههای مصونسازی و پیشگیری باید در مدارس و اجتماع صورت گیرد. تا اوایل دهه سوم انقلاب پیشگیری از اعتیاد تنها از طریق مقابله با عرضه صورت میگرفت که طی این سالها از مقابله فرهنگی غفلت کردیم و در چنین شرایطی سیستم هوشمند اعتیاد به سمت جوانان نشانه گرفت و آنها را ضربهپذیر کرد. جدای از این مسائل تبعیضهای اجتماعی و ناامیدی در عرصههای مختلف نیز مزید بر علت شد. این نکته قابلذکر است که با تمام تلاشها برای مقابله با ورود مواد مخدر به کشور، نهتنها این امر کنترل نشده است؛ بلکه دسترسی به مواد مخدر از تهیه داروهای درمانگر مانند متادون راحتتر است.
بدتر از دسترسی به انواع مخدر، تغییر الگوی مصرف مواد مخدر از سنتی به مواد صنعتی و شیمیایی و استفاده از قرصهای روان گردان، تهدیدی جدی است که جوامع امروز را با بحران مواجه کرده است. گونههای مختلفی از قرصهای روانگردان طی سالجاری در کشور، نشان از گرایش نسل امروز به مصرف مخدرهای شیمیایی و صنعتی دارد. این در حالی است که مضرات اینگونه مخدرها، به مراتب بیشتر و ناگوارتر از مخدرهای سنتی است. این گونه مواد بهدلیل صنعتی بودن و البته خالص نبودن، تعدد استفاده در روز را پیش میآورد و البته فروشندگان نیز هر بار مواد ناخالصتری را عرضه میکنند تا میزان مصرف و نیاز را در خریداران بالا ببرند و به همین دلیل تخریب زودتر اتفاق میافتد.
به واسطه تخریب و حتی احتمال بروز بیماریهای عفونی و واگیر در این افراد، آنها کمکم از خانواده طرد شده به اصطلاح رایج کارتنخواب میشوند. کارتنخوابها اصولا کسانی هستند که در اعتیاد به مرحلههای آخر رسیدهاند. این تیپ افراد به جایی میرسند که صرفا دو حالت نئشه و خمار را تجربه میکنند، قدرت عملکرد و کاراییشان به صفر میرسد، برای ارتزاق به زبالهها روی میآورند و... دلخراشترین صحنههایی که در جای جای ایران عزیز پیش آمده که باید با آن برخورد کنیم. در این مدت اخیر نیز با مسائلی با نام گورخوابها و کارتنخوابها در شبکههای اجتماعی برخورد میکنیم. البته جای تعجب است که مردم عزیز چرا اکنون چنین بازتاب گستردهای دادهاند؟ آیا حقیقتا تاکنون ندیدهاند؟ دههها است که شاهد این صحنههای دلخراش بودهایم. در دوران پس از جنگ، حلبی آبادهای حاشیه تهران را فراموش کردهایم؟ در حاشیه اکثر شهرها کارتنخواب، چادرخواب، گورخواب و انواع دیگر بیخانمانی را دیدهایم و سکوت کردیم. حال با توجه به جو شبکههای اجتماعی هر بار دغدغهای داریم و نهایتا پس از سه ماه فراموش کرده و بهدنبال سوژه بعدی میرویم.
برخی افراد و حتی مسوولان ازمقطوع النسل کردن کارتنخوابها و گورخوابها میگویند بدون داشتن حس ترحمی به همنوعانشان که براساس جبر زمان از کمترین حقوق خود محرومند، سایر مردم نیز در خانههای گرم با شکم سیر و گوشیهای خود در شبکههای اجتماعی عکسها را دست به دست کرده و داد میخواهند که مسوولان کجایید؟! اگر هر ایرانی در شهر و استان خود هزینه یکسال اینترنت خود را بگذارد و در شهرش احداث گرمخانه کند آیا کارتنخوابی یا گورخوابی باقی میماند؟ آیا اگر بهزیستی با هزینه اجرای طرحهایی که به سمنها و افراد مختلف میدهد، گرمخانههای بیشتری ایجاد کند که شبانهروزی باشد و در آنجا آموزش و پرورش صورت گیرد نیاز به مقطوع النسل کردن کارتون خوابها خواهد بود؟مادامی که مردم در خانه نشستهاند و فقط جاروجنجالهایی در شبکههای مجازی انجام میدهند التهابهایی آنی ایجاد خواهند کرد و پس از چندی فراموش خواهند شد ضمن اینکه پیامی ناپسند هم به مسوولان میدهیم مبنی بر اینکه: «ما فراموش کاریم، نگران نباشید!» با بطالت گذشتگان بیعت نکنیم! پایان کارتنخوابی دیده باز میخواهد، نه زبان تند!
ارسال نظر