زهد و تقوای آیتالله
* سید حسین میردامادی آیتالله سید هاشم میردامادی نجفآبادی ابعاد شخصیتی مختلفی داشت و به سادگی نمیتوان درباره شخصیت وی صحبت کرد؛ ایشان اضداد اخلاقی را در خود جمع کرده بود. در بعد سیاسی، مرد مبارزی بود که در مقابل نظام رضا شاه ایستاد و از فعالان سیاسی آن زمان بود و در مسجد گوهرشاد به دفاع از اسلام پرداخت و به زندان افتاد و تبعید شد که تا حدودی به این بعد از شخصیت ایشان پرداخته شده است. در بعد علمی، ایشان از شاگردان اواخر دوره مرحوم ملاکاظم خراسانی و شاگرد میرزای نائینی بود؛ بعد از اینکه به مرحله اجتهاد رسید، وارد بعد تهذیب نفس شد و دورههای عرفان عملی و نظری را گذراند و شاگرد دو نفر از بزرگان عرفان یعنی مرحوم سیداحمد کربلایی و سیدمرتضی کشمیری بود که در سن جوانی این دورهها را سپری میکند.
* سید حسین میردامادی آیتالله سید هاشم میردامادی نجفآبادی ابعاد شخصیتی مختلفی داشت و به سادگی نمیتوان درباره شخصیت وی صحبت کرد؛ ایشان اضداد اخلاقی را در خود جمع کرده بود. در بعد سیاسی، مرد مبارزی بود که در مقابل نظام رضا شاه ایستاد و از فعالان سیاسی آن زمان بود و در مسجد گوهرشاد به دفاع از اسلام پرداخت و به زندان افتاد و تبعید شد که تا حدودی به این بعد از شخصیت ایشان پرداخته شده است. در بعد علمی، ایشان از شاگردان اواخر دوره مرحوم ملاکاظم خراسانی و شاگرد میرزای نائینی بود؛ بعد از اینکه به مرحله اجتهاد رسید، وارد بعد تهذیب نفس شد و دورههای عرفان عملی و نظری را گذراند و شاگرد دو نفر از بزرگان عرفان یعنی مرحوم سیداحمد کربلایی و سیدمرتضی کشمیری بود که در سن جوانی این دورهها را سپری میکند.
در نجف به لحاظ زهد و تقوا مشهور میشود. با وجود اینکه با مراجع بزرگ زمان از جمله آیتالله حکیم معاصر بوده است، وارد عرصه تفسیر میشود؛ به دلیل بیماری همسر خود نمیتوانست در نجف سکونت داشته باشد و به همین دلیل به ایران آمد و مدتی در همدان زندگی کرد و بعد به مشهد آمد. در مشهد در مسجد گوهرشاد به تفسیر قرآن و نماز جماعت ادامه داد و بین ۴۰ تا ۵۰ سال به تفسیر قرآن پرداخت.
مهمترین بعد اخلاقی و ایمانی ایشان این بود که سعی میکرد هرگز مشهور و مطرح نباشد لذا از نظر عبادی، عبادتهای ایشان مخفیانه بود؛ سالهای سال ماههای رجب، شعبان و رمضان را روزه میگرفت و خیلی ضعیف، لاغراندام و کمغذا بود. در ضمن کارهای عبادی ایشان به مکه علاقمند میشود و 14 تا 15 سفر به مکه میرود؛ ایشان پول قرض میگرفت و هر سال به مکه میرفت و بعد قرض خود را ادا میکرد. در مکه هم حال ایشان حال بینظیر و عجیبی بود.
ایشان سالهای سال بدون اینکه حتی خانواده وی در جریان باشد، همانند امیرالمومنین به ایتام کمک میکرد که بعد از فوت ایشان این قضیه آشکار شد.
ایشان با مردم عادی ارتباط تنگاتنگ و خوبی داشت؛ به آنان توجه میکرد به سوالاتشان پاسخ میگفت، درب خانه وی به روی مردم باز بود؛ زندگی ایشان بسیار زاهدانه بود. با اینکه مرجع وجوهات بود اما طبقه زندگی خود را به سطح مستضعفان رسانده بود.
منبر آیت ا... بسیار جاذبه داشت؛ تفسیر قرآن ایشان مردم بسیاری را تربیت میکرد و چون خودش به دستورات قرآن عمل میکرد اثر تربیتی منبر ایشان بسیار زیاد بود.
آنچه مربوط به هوای نفس بود ایشان در خود کشته بود و فقط به آنچه عمل میکرد که تشخیص میداد رضای خدا در آن است. زندگی عجیبی داشت؛ نظیر سیدهاشم میردامادی را ندیدم که اینقدر اهل تقوا، خودسازی ورضای خدا باشد و بر نفس خود مسلط باشد. آیتالله میردامادی به هیچ چیز تعلق خاطر نداشت حتی به نماز جماعت خود و وقتی که یکی از علمای آن زمان به نام سیدصدرالدین قمی به مشهد آمد، آیتالله میردامادی نماز جماعت خود را تعطیل کرد و با تمام مأمومان خود پشت سر ایشان نماز خواند.
ملا بودن و در حوزه علمیه بودن را ترجیح میداد و با کار دولتی موافق نبود، زیرا ایشان ظلم رضاشاهی را حس کرده بود. حتی ایشان و چند تن دیگر از علما از غذای زندان نمیخوردند و یکی از مریدان ایشان که تاجر بود، غذا را از منزل خود برای آنان میآورد.
آیت الله میردامادی نجف آبادی تا آخر عمر گمنام زندگی کرد و اگرچه بعد از 50 سال دفتر تبلیغات خراسان رضوی بزرگداشتی برای ایشان برگزار کرد، اما اگر خودشان زنده بودند، اجازه این کار را نمیدادند.
*فرزند مرحوم آیت الله سیدهاشم میردامادی
و دایی رهبر معظم انقلاب اسلامی
در نجف به لحاظ زهد و تقوا مشهور میشود. با وجود اینکه با مراجع بزرگ زمان از جمله آیتالله حکیم معاصر بوده است، وارد عرصه تفسیر میشود؛ به دلیل بیماری همسر خود نمیتوانست در نجف سکونت داشته باشد و به همین دلیل به ایران آمد و مدتی در همدان زندگی کرد و بعد به مشهد آمد. در مشهد در مسجد گوهرشاد به تفسیر قرآن و نماز جماعت ادامه داد و بین ۴۰ تا ۵۰ سال به تفسیر قرآن پرداخت.
مهمترین بعد اخلاقی و ایمانی ایشان این بود که سعی میکرد هرگز مشهور و مطرح نباشد لذا از نظر عبادی، عبادتهای ایشان مخفیانه بود؛ سالهای سال ماههای رجب، شعبان و رمضان را روزه میگرفت و خیلی ضعیف، لاغراندام و کمغذا بود. در ضمن کارهای عبادی ایشان به مکه علاقمند میشود و 14 تا 15 سفر به مکه میرود؛ ایشان پول قرض میگرفت و هر سال به مکه میرفت و بعد قرض خود را ادا میکرد. در مکه هم حال ایشان حال بینظیر و عجیبی بود.
ایشان سالهای سال بدون اینکه حتی خانواده وی در جریان باشد، همانند امیرالمومنین به ایتام کمک میکرد که بعد از فوت ایشان این قضیه آشکار شد.
ایشان با مردم عادی ارتباط تنگاتنگ و خوبی داشت؛ به آنان توجه میکرد به سوالاتشان پاسخ میگفت، درب خانه وی به روی مردم باز بود؛ زندگی ایشان بسیار زاهدانه بود. با اینکه مرجع وجوهات بود اما طبقه زندگی خود را به سطح مستضعفان رسانده بود.
منبر آیت ا... بسیار جاذبه داشت؛ تفسیر قرآن ایشان مردم بسیاری را تربیت میکرد و چون خودش به دستورات قرآن عمل میکرد اثر تربیتی منبر ایشان بسیار زیاد بود.
آنچه مربوط به هوای نفس بود ایشان در خود کشته بود و فقط به آنچه عمل میکرد که تشخیص میداد رضای خدا در آن است. زندگی عجیبی داشت؛ نظیر سیدهاشم میردامادی را ندیدم که اینقدر اهل تقوا، خودسازی ورضای خدا باشد و بر نفس خود مسلط باشد. آیتالله میردامادی به هیچ چیز تعلق خاطر نداشت حتی به نماز جماعت خود و وقتی که یکی از علمای آن زمان به نام سیدصدرالدین قمی به مشهد آمد، آیتالله میردامادی نماز جماعت خود را تعطیل کرد و با تمام مأمومان خود پشت سر ایشان نماز خواند.
ملا بودن و در حوزه علمیه بودن را ترجیح میداد و با کار دولتی موافق نبود، زیرا ایشان ظلم رضاشاهی را حس کرده بود. حتی ایشان و چند تن دیگر از علما از غذای زندان نمیخوردند و یکی از مریدان ایشان که تاجر بود، غذا را از منزل خود برای آنان میآورد.
آیت الله میردامادی نجف آبادی تا آخر عمر گمنام زندگی کرد و اگرچه بعد از 50 سال دفتر تبلیغات خراسان رضوی بزرگداشتی برای ایشان برگزار کرد، اما اگر خودشان زنده بودند، اجازه این کار را نمیدادند.
*فرزند مرحوم آیت الله سیدهاشم میردامادی
و دایی رهبر معظم انقلاب اسلامی
ارسال نظر