نگاهی تحلیلی به بستر فرهنگی-اجتماعی مشارکت در خندوانه
نقد اجتماعی با طعم مشارکت
ارغوان فکری
خندوانه (این مطلب تنها مسابقه استندآپ کمدی را پوشش میدهد)، پتانسیل پذیرش ایدئولوژیهای مختلف را از خود نشان میدهد. ایدئولوژی مورد بحث نگارنده، در معنای مارکسیستی آن نبوده و به معنای رویکرد افراد شاخص جامعه به موضوعات پیرامون، تلقی میشود. کمدینها در مدت پانزده دقیقه، حق دارند گفتار طنزآمیزی بدون ملاحظات سیاسی و اجتماعی ایراد کنند. خندوانه به نوبه خود، قصد جلوگیری نداشته و موانع و سانسور، در بیرون متن خندوانه حضور دارند و از این باب ایرادی به خندوانه وارد نیست.
خندوانه (این مطلب تنها مسابقه استندآپ کمدی را پوشش میدهد)، پتانسیل پذیرش ایدئولوژیهای مختلف را از خود نشان میدهد. ایدئولوژی مورد بحث نگارنده، در معنای مارکسیستی آن نبوده و به معنای رویکرد افراد شاخص جامعه به موضوعات پیرامون، تلقی میشود. کمدینها در مدت پانزده دقیقه، حق دارند گفتار طنزآمیزی بدون ملاحظات سیاسی و اجتماعی ایراد کنند. خندوانه به نوبه خود، قصد جلوگیری نداشته و موانع و سانسور، در بیرون متن خندوانه حضور دارند و از این باب ایرادی به خندوانه وارد نیست.
ارغوان فکری
خندوانه (این مطلب تنها مسابقه استندآپ کمدی را پوشش میدهد)، پتانسیل پذیرش ایدئولوژیهای مختلف را از خود نشان میدهد. ایدئولوژی مورد بحث نگارنده، در معنای مارکسیستی آن نبوده و به معنای رویکرد افراد شاخص جامعه به موضوعات پیرامون، تلقی میشود. کمدینها در مدت پانزده دقیقه، حق دارند گفتار طنزآمیزی بدون ملاحظات سیاسی و اجتماعی ایراد کنند. خندوانه به نوبه خود، قصد جلوگیری نداشته و موانع و سانسور، در بیرون متن خندوانه حضور دارند و از این باب ایرادی به خندوانه وارد نیست. دعوت و پذیرش از نگرشهای مختلف نسبت به موضوعات پیرامون، از سوی خندوانه به نحوی صحیح انجام میشود و به این علت است که خندوانه جنبه مثبت و منفی بحث را از خود سلب میکند تا راه را بر ورود گفتمانهای مختلف باز کند.
کمدینهای منتخب بهعنوان شاخصهای جامعه
حال ضعف احتمالی برنامه را باید در دیگر پدیدآورندگان این برنامه دانست. دیگر پدیدآورندگان، همان کمدینها هستند که بهعنوان شاخصهای جامعه در نظر گرفته میشوند و حضورشان در برنامه ارزشمند تلقی میشود. به جز دو یا سه مورد، مابقی کمدینها عملا از نقد اجتماعی یا دست کم نگرشی خاص (و نه قرائتهای عامیانه) نسبت به مولفههای حاضر در جامعه، ضعف شدیدی نشان دادهاند. باید پرسید که آیا نقد اجتماعی، یکی از ضرورتهای استندآپ کمدی است یا خیر. همانطور که میدانیم، خاستگاه اولیه استندآپ کمدی در اعتراضی طنزآمیز یا به تعبیری طنزسیاه است. اما استندآپ کمدی برای پدید آمدن، نیازمند چنین محتوایی نیست و با مضامین مختلفی میتواند شکل بگیرد. پس طنزسیاه، دغدغه ذاتی این نوع از کمدی نیست، بلکه شکلگیری آن تنها مربوط به نحوه اجرا است.
ضرورت نقد اجتماعی ارتباطی به استندآپ کمدی ندارد، بلکه ضرورت آن به دلیل پتانسیل بالای پخش خندوانه است. چنین فرصتی برای نقد اجتماعی، شاید هرگز دوباره محقق نشود و ضمنا خندوانه از قابلیت بازخورد و تاثیرگذاری زیادی بر عواطف توده جامعه ایران، برخوردار شده است. پس در این فرصت نایاب، هنرمند باید بخشی از ذهنیتش را افشا کند که دغدغهای تاثیرگذار یا دستکم قابل تعمیم به توده مردم باشد و نه صرفا یک خاطره شخصی که افشای آن در حضور هر جمع کوچکی از مخاطبان امکانپذیر است. در اینجا معیار ارزشمندی حضور کمدین در خندوانه، طنزآمیز بودن بخشی از شخصیت اوست که پیشتر در تلویزیون دیده شده است.
بهعنوان مثال «امین حیایی»، خود را با هویتی فردی عرضه نمیکند، بلکه کانون سوژه بودن او، دربازیگری در نقشهای کمدی تمرکز یافته است. به این تعبیر، او ابژهای از نظام بازیگری کمدی در سینما است و این امر منجر به اولویت دادن به وجهه طنزآمیز شخصیت اوست. پس کمدین قادر نخواهد بود شخصیت «دیگر»ی از خود عرضه کند که از قضا دارای دغدغههای اجتماعی نسبت به ضعفهای اجتماعی (که او نیز ابژهای از آن است و به دلیل محبوبیتش باید به تاثیرگذاری بر آن بیندیشد) است.
از یاد نبریم کمدین به بهانه مسابقه به برنامه دعوت شده، پس از ریسکپذیری و ارائه هویت اصلی خود حذر میکند و به پنداشتهای پیشین مخاطبان راجع به کاراکتر خود دامن میزند.
حال اینکه آیا بازیگر نقش کمدی، میتواند یک سوژه آگاه باشد یا خیر، محل بحثهای مختلف است که نگارنده «امیرمهدی ژوله» را بهعنوان مصداقی خارج از عرصه بازیگری کمدی معرفی خواهد کرد و با ارجاع به استندآپ کمدی او که در آن به نقد اجتماعی میپردازد، ژوله را چون سوژهای آگاه تلقی خواهد کرد. مضامینی که بازیگر در آثار مختلف به زبان میآورد، برآیند ایدئولوژی کارگردان یا فیلمنامهنویس است و وظیفه او صرفا بازتاب مضامین دیکته شده به بهترین شیوه است. پس بازیگر بودن در تضاد با داشتن اندیشه است. تجلی باورهای بازیگران در دیگر عرصههای زیستشان، ربطی به بازیگری ندارد و باید در وجوه دیگری از شخصیت ایشان پیگیری شود.
پس روشن است که «سروش صحت» بازیگر و «سروش صحت» کارگردان، باید در دو گفتمان مختلف مورد بحث قرار بگیرند. البته به صرف داشتن عنوان «فیلمنامهنویس»، نمیتوان آگاه بودن را به کسی الصاق کرد و بحث تنها بر سر پتانسیلهای ذاتی جایگاههای مختلف سینماگران است. تا به اینجا وجوه مختلفی که نگارنده با شفافسازی آنان میتواند دست به نتیجهگیری بزند، آشکار شده و نتیجهگیری بر عهده مخاطبان قرار خواهد گرفت.
بستر ارائه اثر
موضوع دیگر، حواشی این برنامه است. طیف وسیعی از فرهیختگان، این برنامه را به دلیل بستر و شیوه پخش آن، مردود میشمارند. (منظور همان پخش شدن خندوانه از صدا و سیما است.) این دسته خود را چون روشنفکران جامعه تلقی میکنند، درصدد رد هرگونه فعالیتی هستند که از بودجه دولتی تامین میشود، و بدون رویکردی علمی یا حداقل مربوط به خندوانه، آن را مردود میشمارند. گویی حتی پیش از پخش نیز قادر خواهند بود راجع به برنامه حرافی کنند و از یک جایی چیزی گیر بیاورند تا در یک خط و نصفی، اعتراض نگفته خود را چون گفتاری بر حق نشان داده و بهصورتی پندآمیز و خودخواهانه، هرگونه دنبال کردن چنین دست برنامههایی را فعالیتی مبتذل معرفی کنند.
غافل از اینکه روشنفکر باید متن جامعه را قویا بشناسد و بهصورتی روشمند با آن رویارو شود و دغدغه او انتشار چندخط در صفحه شخصیاش در فضای مجازی نباشد. حاصل همه این کندذهنی روشنفکرنماها باعث شده تا نوعی امتناع در میان قشر فرهیخته از پذیرش هرگونه عنصر فرهنگی سفارشیای پدید آید.
یکی از ایشان بپرسد میکل آنژ پس با کدام سرمایه مجسمه میساخت؟ بهجای اینکه سریعا دست به اقداماتی هیجانی بزنیم، فرهنگ نقادی را یاد بگیریم. خندوانه بهعنوان یک متن تاثیرگذار فرهنگی امروز ما، باید بیش از اینها مورد تامل قرار بگیرد.
خندوانه (این مطلب تنها مسابقه استندآپ کمدی را پوشش میدهد)، پتانسیل پذیرش ایدئولوژیهای مختلف را از خود نشان میدهد. ایدئولوژی مورد بحث نگارنده، در معنای مارکسیستی آن نبوده و به معنای رویکرد افراد شاخص جامعه به موضوعات پیرامون، تلقی میشود. کمدینها در مدت پانزده دقیقه، حق دارند گفتار طنزآمیزی بدون ملاحظات سیاسی و اجتماعی ایراد کنند. خندوانه به نوبه خود، قصد جلوگیری نداشته و موانع و سانسور، در بیرون متن خندوانه حضور دارند و از این باب ایرادی به خندوانه وارد نیست. دعوت و پذیرش از نگرشهای مختلف نسبت به موضوعات پیرامون، از سوی خندوانه به نحوی صحیح انجام میشود و به این علت است که خندوانه جنبه مثبت و منفی بحث را از خود سلب میکند تا راه را بر ورود گفتمانهای مختلف باز کند.
کمدینهای منتخب بهعنوان شاخصهای جامعه
حال ضعف احتمالی برنامه را باید در دیگر پدیدآورندگان این برنامه دانست. دیگر پدیدآورندگان، همان کمدینها هستند که بهعنوان شاخصهای جامعه در نظر گرفته میشوند و حضورشان در برنامه ارزشمند تلقی میشود. به جز دو یا سه مورد، مابقی کمدینها عملا از نقد اجتماعی یا دست کم نگرشی خاص (و نه قرائتهای عامیانه) نسبت به مولفههای حاضر در جامعه، ضعف شدیدی نشان دادهاند. باید پرسید که آیا نقد اجتماعی، یکی از ضرورتهای استندآپ کمدی است یا خیر. همانطور که میدانیم، خاستگاه اولیه استندآپ کمدی در اعتراضی طنزآمیز یا به تعبیری طنزسیاه است. اما استندآپ کمدی برای پدید آمدن، نیازمند چنین محتوایی نیست و با مضامین مختلفی میتواند شکل بگیرد. پس طنزسیاه، دغدغه ذاتی این نوع از کمدی نیست، بلکه شکلگیری آن تنها مربوط به نحوه اجرا است.
ضرورت نقد اجتماعی ارتباطی به استندآپ کمدی ندارد، بلکه ضرورت آن به دلیل پتانسیل بالای پخش خندوانه است. چنین فرصتی برای نقد اجتماعی، شاید هرگز دوباره محقق نشود و ضمنا خندوانه از قابلیت بازخورد و تاثیرگذاری زیادی بر عواطف توده جامعه ایران، برخوردار شده است. پس در این فرصت نایاب، هنرمند باید بخشی از ذهنیتش را افشا کند که دغدغهای تاثیرگذار یا دستکم قابل تعمیم به توده مردم باشد و نه صرفا یک خاطره شخصی که افشای آن در حضور هر جمع کوچکی از مخاطبان امکانپذیر است. در اینجا معیار ارزشمندی حضور کمدین در خندوانه، طنزآمیز بودن بخشی از شخصیت اوست که پیشتر در تلویزیون دیده شده است.
بهعنوان مثال «امین حیایی»، خود را با هویتی فردی عرضه نمیکند، بلکه کانون سوژه بودن او، دربازیگری در نقشهای کمدی تمرکز یافته است. به این تعبیر، او ابژهای از نظام بازیگری کمدی در سینما است و این امر منجر به اولویت دادن به وجهه طنزآمیز شخصیت اوست. پس کمدین قادر نخواهد بود شخصیت «دیگر»ی از خود عرضه کند که از قضا دارای دغدغههای اجتماعی نسبت به ضعفهای اجتماعی (که او نیز ابژهای از آن است و به دلیل محبوبیتش باید به تاثیرگذاری بر آن بیندیشد) است.
از یاد نبریم کمدین به بهانه مسابقه به برنامه دعوت شده، پس از ریسکپذیری و ارائه هویت اصلی خود حذر میکند و به پنداشتهای پیشین مخاطبان راجع به کاراکتر خود دامن میزند.
حال اینکه آیا بازیگر نقش کمدی، میتواند یک سوژه آگاه باشد یا خیر، محل بحثهای مختلف است که نگارنده «امیرمهدی ژوله» را بهعنوان مصداقی خارج از عرصه بازیگری کمدی معرفی خواهد کرد و با ارجاع به استندآپ کمدی او که در آن به نقد اجتماعی میپردازد، ژوله را چون سوژهای آگاه تلقی خواهد کرد. مضامینی که بازیگر در آثار مختلف به زبان میآورد، برآیند ایدئولوژی کارگردان یا فیلمنامهنویس است و وظیفه او صرفا بازتاب مضامین دیکته شده به بهترین شیوه است. پس بازیگر بودن در تضاد با داشتن اندیشه است. تجلی باورهای بازیگران در دیگر عرصههای زیستشان، ربطی به بازیگری ندارد و باید در وجوه دیگری از شخصیت ایشان پیگیری شود.
پس روشن است که «سروش صحت» بازیگر و «سروش صحت» کارگردان، باید در دو گفتمان مختلف مورد بحث قرار بگیرند. البته به صرف داشتن عنوان «فیلمنامهنویس»، نمیتوان آگاه بودن را به کسی الصاق کرد و بحث تنها بر سر پتانسیلهای ذاتی جایگاههای مختلف سینماگران است. تا به اینجا وجوه مختلفی که نگارنده با شفافسازی آنان میتواند دست به نتیجهگیری بزند، آشکار شده و نتیجهگیری بر عهده مخاطبان قرار خواهد گرفت.
بستر ارائه اثر
موضوع دیگر، حواشی این برنامه است. طیف وسیعی از فرهیختگان، این برنامه را به دلیل بستر و شیوه پخش آن، مردود میشمارند. (منظور همان پخش شدن خندوانه از صدا و سیما است.) این دسته خود را چون روشنفکران جامعه تلقی میکنند، درصدد رد هرگونه فعالیتی هستند که از بودجه دولتی تامین میشود، و بدون رویکردی علمی یا حداقل مربوط به خندوانه، آن را مردود میشمارند. گویی حتی پیش از پخش نیز قادر خواهند بود راجع به برنامه حرافی کنند و از یک جایی چیزی گیر بیاورند تا در یک خط و نصفی، اعتراض نگفته خود را چون گفتاری بر حق نشان داده و بهصورتی پندآمیز و خودخواهانه، هرگونه دنبال کردن چنین دست برنامههایی را فعالیتی مبتذل معرفی کنند.
غافل از اینکه روشنفکر باید متن جامعه را قویا بشناسد و بهصورتی روشمند با آن رویارو شود و دغدغه او انتشار چندخط در صفحه شخصیاش در فضای مجازی نباشد. حاصل همه این کندذهنی روشنفکرنماها باعث شده تا نوعی امتناع در میان قشر فرهیخته از پذیرش هرگونه عنصر فرهنگی سفارشیای پدید آید.
یکی از ایشان بپرسد میکل آنژ پس با کدام سرمایه مجسمه میساخت؟ بهجای اینکه سریعا دست به اقداماتی هیجانی بزنیم، فرهنگ نقادی را یاد بگیریم. خندوانه بهعنوان یک متن تاثیرگذار فرهنگی امروز ما، باید بیش از اینها مورد تامل قرار بگیرد.
ارسال نظر