تالابهای ایران در کما
فاطمه باباخانی
در سال ۱۹۷۱ حتی پیش از آنکه «یونپ» بهعنوان مرکزی برای فعالیتهای محیطزیستی سازمان ملل تبدیل شود، کنوانسیون رامسر برای حفاظت از تالابها تصویب شد. گرچه شرط پیوستن کشورها به این کنوانسیون ثبت حداقل یک تالاب بود، اما ایران با ثبت ۱۸ تالاب توانست خود را به عضویت کنوانسیونی درآورد که نام یکی از شهرهای خود را بر آن دارد و به نوعی برند و اعتباری برای کشورمان محسوب میشود. از آن سال به بعد ۶ تالاب دیگر ایران نیز به این کنوانسیون اضافه شدند و جایگاه ایران را در این نهاد بینالمللی محیطزیستی تحکیم بخشیدند.
فاطمه باباخانی
در سال ۱۹۷۱ حتی پیش از آنکه «یونپ» بهعنوان مرکزی برای فعالیتهای محیطزیستی سازمان ملل تبدیل شود، کنوانسیون رامسر برای حفاظت از تالابها تصویب شد. گرچه شرط پیوستن کشورها به این کنوانسیون ثبت حداقل یک تالاب بود، اما ایران با ثبت ۱۸ تالاب توانست خود را به عضویت کنوانسیونی درآورد که نام یکی از شهرهای خود را بر آن دارد و به نوعی برند و اعتباری برای کشورمان محسوب میشود. از آن سال به بعد ۶ تالاب دیگر ایران نیز به این کنوانسیون اضافه شدند و جایگاه ایران را در این نهاد بینالمللی محیطزیستی تحکیم بخشیدند.
با این حال سدسازیهای بیرویه در کنار تغییر اقلیم، برداشت بیش از اندازه آبهای زیرزمینی و... سبب شدند به مرور تالابها از آب و گونههای موجود در آن تهی شده و تن تفتیده آنها کانونهای گردوغبار را در اغلب مناطق ایران شکل دهد. بختگان در استان فارس نمونهای از این تالابهاست که کارشناسان محیط زیست، امیدی به احیای آن ندارند. به گفته بیژن فرهنگ دره شوری اوضاع خرابتر از آن است که بتوان امیدی به نجات این تالاب داشت. هزاران چاه مجاز و غیرمجازی که توانستهاند عنوان مجاز را با زدوبندهایی برای خود جور کنند، کشاورزی لجامگسیخته را در بالادست این تالاب شکل دادهاند. به گفته او هیچ نهاد و فرد حقیقی نمیتواند جلوی برداشت آب از چاههای بختگان را بگیرد و از این رو نمیتوان به گفتههای مسوولان درخصوص احیای بختگان امیدوار بود.
گاوخونی در نزدیکی اصفهان و تهران هم اوضاعی بهتر از بختگان ندارد. ورود فاضلابهای انسانی و کشاورزی به این تالاب، این روزها گاوخونی را به یک منطقه پرخطر تبدیل کرده که میتواند ریزگردهایی با انواع فلزهای سمی را به سمت شهرهای اطراف پراکنده کند. دلیل این امر نیز مشابه بختگان به عدم رسیدن حقابه تالاب و استقرار صنایعی در منطقه بازمیگردد که نیاز به آب فراوان دارند. تورهای هوایی که پرندگان شادگان را نشانه گرفتهاند از جمله مصائبی است که این تالاب عضو کنوانسیون رامسر با آن مواجه است. اما صید و شکار بیرویه تنها معضل این تالاب نیست، حضور ماهی غیربومی تیلاپیا نسل ماهیهای محلی را در این تالاب نشانه گرفته و در کنار آن انواع و اقسام طرحهای ملی و بینالمللی که برای ایجاد ارتباط میان معیشت مردم و حیات تالاب شکل گرفتهاند نیز نتوانستهاند روند فعلی را بهبود بخشند.
در هورالعظیم مشابه بختگان بیآبی بیداد میکند و حیات تالاب به باز شدن دایکهای مرزی وابسته است. این تالاب که زمانی یادآور آب و آبادانی بود در سالهای اخیر کانونی برای آوار ریزگرد بر سر مردمان حوالی این مناطق است. میگویند نسل زرتشت از هامون برخواهد خاست، با این حال هامون این روزها تقریبا زنده نیست و هرازگاهی در اتاق احیا قرار گرفته و با شوکهای وارده آب به آن وارد میشود و بار دیگر در کما قرار میگیرد. چنین رویهای که عنوان شد، گریبانگیر سایر تالابهای دیگر ایران نیز بوده و همین امر موجب شده ۶ تالاب ثبت شده در کنوانسیون رامسر در فهرست سرخ مونترو قرار گیرند. در چنین شرایطی بودکه دولت یازدهم با شعار محیطزیست و احیای دریاچه ارومیه بهعنوان نمادی از تخریب تالابها و دریاچههای ایران کار خود را آغاز کرد و ستاد احیا با ردیف بودجههای سنگین متعهد شد تا جانی به رگ این پهنه نمک بدمد و آب را بار دیگر روانه آن سازد. آبی که علاوه بر گونههای جانوری میتواند حیات انسانی حاشیه این دریاچه را در کنار کشاورزی و باغداری نجات دهد. با این حال آیا ستاد احیای دریاچه ارومیه توانسته در کار خود موفق باشد؟ آیا آنگونه که مدیران در کنفرانسها درباره اجرایی شدن طرح معیشت مکمل برای جامعه روستایی سخن میگویند، چنین اتفاقی روی داده است؟
مسعود باقرزاده کریمی معاون امور تالابها در دفتر زیستگاههای سازمان حفاظت محیطزیست در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» گفت: در ستاد احیا پروژههایی با محوریت بخش کشاورزی در همکاری مشترک با جایکا و UNDP شکل گرفت که در آن با مشارکت مردم تغییری در روشهای کشت صورت گرفته و مدیریت مزرعه را به سمتی ببرند که ۳۰ درصد آب بتواند ذخیره شود. وی افزود: با این شیوه مدیریت در کنار کاهش ۳۰ درصدی مصرف آب، محصول بیشتری حاصل شده و آب مازاد وارد دریاچه میشود. البته ورود آب به دریاچه ممکن است به شیوه مستقیم نباشد بلکه به واسطه کاهش فشار به آبهای زیرزمینی یا رودخانهها صورت گیرد. معاون امور تالابها در دفتر زیستگاههای سازمان حفاظت محیطزیست با اشاره به اینکه با تامین اعتبار صرف نمیتوان تغییر الگوی مدیریت را در این مناطق صورت داد، گفت: این اقدام باید به شیوه مشارکتی صورت گیرد که در همین رابطه در فاز اول ۵۰ روستا و در فاز دوم نیز ۳۰ روستا اضافه شدند. محوریت اجرای این کار با جهاد کشاورزی بود؛ اما تامین اعتبار آن از سوی سازمان محیطزیست صورت گرفت.
وی درباره چرایی محوریت جهاد کشاورزی در این اقدام عنوان کرد: سازمان محیطزیست در روشهای فنی دخالت نمیکند. ما این دغدغه را داشتیم که به شیوه مشارکتی تغییر الگوی کشت صورت گیرد و خوشبختانه دستاوردهای حاصل شده راضیکننده بوده است. ابوالفضل آبشت مدیر ملی طرح حفاظت از تالابهای ایران نیز دراینباره به «دنیای اقتصاد» درباره منابع اعتباری و پایداری پروژههای انجام شده گفت: پروژههایی که در ستاد احیا انجام میشوند به اعتباراتی که برای آنها تامین میشود وابسته هستند که در این بخش از شرکای بینالمللی مانند برنامه عمران ملل متحد (UNDP) کمک گرفته میشود. وی در اینباره که آیا دولت ایران موظف نیست مبلغی معادل میزان اعتبار بینالمللی در پروژه هزینه کند، عنوان کرد: مکانیزمهای این کار هنوز تعیین نشده و در کمیتههای راهبری دفتر عمران مللمتحد در نظر داریم به سمتی برویم که این نهاد تنها حامی مالی نبوده و بهصورت تقسیم هزینهها فعالیت انجام شود. بهعنوان مثال آنها از دولت میخواهند اولویتهای خود را در حوزه محیطزیست تعیین و سهم آورده خود را نیز مشخص کند.
مدیر ملی طرح حفاظت از تالابهای ایران درباره پایداری پروژههای انجام شده درباره احیای دریاچه ارومیه گفت: ما طی سالهای متوالی فعالیتهایی را در روستاهای حاشیه دریاچه انجام دادهایم و نتایج به قدری چشمگیر بوده که دولت ژاپن آنها را تمدید کرده است. وی در همین رابطه اضافه کرد: در روستاهای حاشیه تالاب قره قشلاق در سال اول، ظرفیتسازی صورت گرفت اما برای اینکه به پایداری برسیم در حوزه صنایع دستی و تهیه کیفهای نمدی سفارشهای اطلاعرسانی خود را به آنها دادیم تا بتوانیم به برندسازی برسیم و محصولات آنها را شناسنامهدار کنیم. پایداری زمانی صورت میگیرد که جامعه محلی بتواند بازارهای متفاوتی را برای خود داشته باشد. آبشت در اینباره گفت: برخی نقدهایی به پروژههای بینالمللی وارد میکنند که در مناطق کار خود را شروع کرده و با اتمام پروژه فعالیتها عقیم میماند و پایدار نیستند. ما تا جایی که بتوانیم در تلاش هستیم کار خود را به پایداری برسانیم زیرا درصدد نمایش و ثبت یک پروژه نیستیم. زنان ساکن در حاشیه این روستاها در حال حاضر سفارشهایی را از بیمارستانها و مدارس میگیرند و در بازدیدهای صورت گرفته نیز رضایت حاصل شده است.
انجام فعالیتهای مشارکتی با زنان و تشکیل صندوقهای خرد، ایجاد روندی از اعتمادسازی برای فعالیتهای آتی با مردان بهعنوان اصلیترین ذینفعان است، آیا پروژه نیز چنین دیدگاهی دارد؟ مدیر ملی طرح حفاظت از تالابهای ایران در پاسخ به این سوال می گوید: در برخی جوامع روستایی حاشیه دریاچه ارومیه زنان به پیازکاری مشغول هستند، فعالیتی که مشابه برنجکاری به آب فراوان و حضور حداکثری زنان نیازمند است. بنابراین چنانچه زنان به معیشتی فارغ از کشاورزی روی بیاورند، به تبع آن پیازکاری نیز تعطیل خواهد شد. وی افزود: با شکلگیری تعاونی ۲۰ الی ۲۵ نفر از زنان پیازکار جذب فعالیتهایی جدا از کشاورزی شدهاند. مردان روستا گرچه در ابتدا آنها را مسخره میکردند؛ اما در حال حاضر مشاهده میکنند آنها به فعالیتی مشغولند که با زحمت کمتر میتوانند همان میزان درآمد را کسب کنند. آبشت درباره کشت جایگزین توضیح داد: گندمکاری در این مناطق جای خود را به کشت پیاز داده است که کاری زنانه نیست. در این شیوه علاوه بر آنکه آب کمتری صرف میشود مردم نیز داوطلبانه از شرایط قبلی انصراف داده و به سمت کشت جایگزین حرکت کردهاند.
وی ادامه داد: برای پایداری این پروژه در سال اول تنها ۴۱ روستا بهعنوان جامعه هدف قرار گرفت و در سال دوم با وجود پیشنهاد حامیان مالی برای افزایش دو برابری روستاها پروژه توانست آنها را قانع کند که تنها ۲۲ روستا اضافه شوند، با این استدلال که پایداری پروژهها ارزشی بیش از مسائل کمی دارد. در سال سوم نیز تنها ۱۵ روستا اضافه شدند و روستاهای دیگر رها نشدند تا فعالیت در آنها به ثمر بنشیند زیرا هر پروژه توسعهای به زمانی بین ۳ الی ۵ سال نیاز دارد. با این حال مهناز اسلامی از تشکل سبزاندیشان تبریز معتقد است مسوولان درباره دستاوردهای پروژه احیای دریاچه ارومیه بزرگنمایی میکنند. او در این باره به «دنیای اقتصاد» گفت: ارزیابی جدی از پروژههای انجام شده صورت نگرفته است و ما نتوانستهایم به الگویی برای معیشت جایگزین دست پیدا کنیم. وی درهمین رابطه به بازدید خود از روستاهای حاشیه دریاچه اشاره کرد و افزود: مردم روستاهای اطراف دریاچه ارومیه در محرومیت مطلق به سر میبرند و آنچه درباره ارتقای معیشت صحبت میشود چندان جدی نیست.
این فعال محیطزیست ادامه داد: در گزارشها مسوولان عنوان میکنند که قصد دارند از کشت چغندر به سمت کشت گندم بروند اما برای این کار تحقیق و پژوهش و همچنین آمایش سرزمین انجام نشده است. تنها در یکی از مناطق عجبشیر، جهاد کشاورزی کشت پیاز را حدود ۱۵۰ هکتار به سمت کشت کلزا و برزک برده است. نگاهی به گفتههای مسوولان و نهادهای مدنی نشان میدهد پروژه احیای دریاچه ارومیه، پروژهای نیست که بتوان آن را به شکل ضربتی اجرا کرد. به نظر میرسد گفتههای برخی را که درباره فعالیتهای بخشینگر و عدم مشارکتهای فرابخشی در نهادهای مختلف مرتبط با ستاد احیا هشدار میدهند، باید جدی گرفت. در واقع نه تنها دریاچه ارومیه بلکه بختگان، جازموریان، شادگان، گاوخونی،میانکاله و... همگی اسیر گفتههای مسوولان و کشاورزی بیرویه هستند زمانی که مجوزهای بهرهبرداری از هزاران چاه در اطراف دریاچهها و تالابها داده میشد هم جامعه محلی راضی بود و هم مسوولان میتوانستند دستاوردهای خود را به رخ بکشند. اما اقدامی که چنین نسنجیده است را نمیتوان به این راحتی حل کرد و برای آن باید چارهای اساسی اندیشید.
ارسال نظر