انگیزه اصلی اصلاح بافت به اصطلاح فرسوده مشهد
مهدی بندی
کارشناسارشد شهرسازی و مدرس دانشگاه
در یادداشت قبلی مفهوم فرسودگی و انواع آن از منظر علم شهرسازی مورد بحث قرار گرفت و مشخص شد که سه نوع فرسودگی وجود دارد:
۱. اگر کالبد (شکل) سالم باشد ولی عملکرد (کارکرد و یا فعالیت) فرسوده باشد روش مداخله آن بهسازی است.
۲. اگر کالبد فرسوده باشد ولی عملکرد سالم باشد روش مداخله آن نوسازی است.
۳. اگر کالبد و عملکرد هردو فرسوده باشد روش مداخله آن بازسازی است.
و بیان شد بافتهای فرسوده کشور بهخصوص شهر مشهد از نوع دوم فرسودگی رنج میبردهاند و لذا اقدام مناسب برای آنها روش نوسازی بوده است.
مهدی بندی
کارشناسارشد شهرسازی و مدرس دانشگاه
در یادداشت قبلی مفهوم فرسودگی و انواع آن از منظر علم شهرسازی مورد بحث قرار گرفت و مشخص شد که سه نوع فرسودگی وجود دارد:
1. اگر کالبد (شکل) سالم باشد ولی عملکرد (کارکرد و یا فعالیت) فرسوده باشد روش مداخله آن بهسازی است.
2. اگر کالبد فرسوده باشد ولی عملکرد سالم باشد روش مداخله آن نوسازی است.
3. اگر کالبد و عملکرد هردو فرسوده باشد روش مداخله آن بازسازی است.
و بیان شد بافتهای فرسوده کشور بهخصوص شهر مشهد از نوع دوم فرسودگی رنج میبردهاند و لذا اقدام مناسب برای آنها روش نوسازی بوده است. در این یادداشت بهدنبال واکاوی چرایی انتخاب روش بازسازی بهجای روش نوسازی هستیم. به عبارتی دیگر، چرا به جای اصلاحات اندک کالبدی، کل بافت از مردم خریداری شد و مردم از محل کار و زندگی خود بیرون رانده شدند و بافت جدیدی در این منطقه ساخته شده است. قبل از هرچیز باید عنوان شود که یکی از دلایل پدید آمدن شهرها، تولید مازادی بود که در جامعه روستایی و کشاورزی بهوجود آمد. پس از آن با رشد و توسعه کشاورزی، شهرنشینی و شهرگرایی روند فزایندهای یافت. این رشد شهرگرایی در مقیاس جغرافیایی روبهرشد، نقشی بسیار مهم در جذب مازاد سرمایه داشته است. این اتفاق سبب شد که امواج مهاجرت روستاییان بیکار شده از توسعه و مکانیزه شدن کشاورزی به سمت شهرها گسیل شوند و محلات فقیرنشین در دل شهرها یا حاشیه شهرها شکل بگیرد. زمین هایی که این محلات اشغال کرده بودند، ابتدا فاقد ارزشهای اقتصادی بود ولی رفته رفته با رشد شهرها و ارزشمندشدن زمین شهری، این اراضی دارای ارزش اقتصادی بالقوهای شدند که بهدلیل نوع بافت و مردمی که در آنها سکونت میکردند، این ارزش بالفعل نشده بود، لذا شرکتهای سرمایهگذاری و ساختمانی به این اراضی چشم طمع دوختند و اقدام به گرفتن آنها از مردم نمودند تا با تخریب بافت قدیم و بیارزش، آن را تبدیل به بافت جدید کنند. برای مثال دو اقدام که در کشورهای کره جنوبی و هندوستان اتفاق افتاده ذکر میشود.
نمونه اول، سئول کره جنوبی: در سال 1990 شرکتهای ساختمانی و شرکتهای توسعه و عمران، گروههای چماقدار را استخدام میکردند تا در محلههای مجاور تپههای شهر تاختوتاز نمایند. آنها با پتک به جان نهتنها خانهها، بلکه همچنین داروندار کسانی افتادند که خانههایشان را در دهه 1950 روی زمینهایی بنا کرده بودند که حالا مرغوب شده بود. درحال حاضر برجهایی که هیچ نشانی از خشونتی که ساختن آنها را ممکن ساخته بود، ندارند، بیشتر دامنه تپهها را پوشاندهاند.
نمونه دوم، بمبئی، هندوستان: در این شهر حدود 6 میلیون نفر که رسما زاغهنشین بهحساب میآیند، بدون داشتن حق مالکیت بر زمینی اسکان یافتهاند که در تمام نقشههای شهر، همه این اراضی را خالی نشان میدهند. تلاش برای تبدیل بمبئی به مرکز مالی جهانی در رقابت با شانگهای، رونق ساختمانسازی را شدت بخشیده و زمینهای اشغال شده توسط زاغهنشینان را ارزشمندتر ساخته است. ارزش یکی از معروفترین محلههای فقیرنشین بمبئی حدود 2 میلیارد دلار تخمین زده میشود. فشار برای تخلیه آن (تصرف زمین در پوشش دلایل محیطزیستی و اجتماعی) بهطور روزافزونی تشدید میشود.
اما در شهر مشهد چه اتفاقی افتاده است؟ در تمامی بافتهایی که در آنها طرح اصلاح و بازسازی و نوسازی اجرا میشود، مردم مجبور به فروش خانهها و مغازههای خود با قیمتهای نازلی شدند و تمام آن بافتها تخریب شده و یا در حال تخریب شدن است، و به جای آنها ساختمانهای جدیدی ساخته و یا درحال ساخته شدن هستند. به عبارت دیگر، همان اتفاقی که در بمبئی و سئول افتاده، در شهر مشهد نیز انجام شده است. بیرون کردن مردم از بافتی که حتی چندین نسل در آنجا زندگی کردند و تخریب آن بافت و ساخت ساختمانها و برجهای بزرگی که هیچ نشانی از بافت قبلی را در خود ندارند، نمونه کامل و مشخص این وضعیت در بافت اطراف حرم مطهر به وضوح نشان می دهد. اما چند تفاوت اساسی بین این بافتهای فرسوده شهر مشهد با بافتهای سئول و بمبئی وجود دارد. اول اینکه، در این دو شهر، مردم بر روی اراضی ساکن شده بودند که هیچ حق مالکیتی نداشتند و فقط سالیانی طولانی در آنجا سکنی گزیده بودند. اما در شهر مشهد و در تمامی بافتهای فرسوده اطراف حرم مطهر رضوی، میدان شهدا و خیابان صاحبالزمان، خیابان عامل، قلعه آبکوه و قلعه وکیلآباد، مردم علاوه بر سکونت چندین نسل دارای حق مالکیت خصوصی نیز بودهاند. دوم، بافتهای تخریب شده بمبئی و سئول، فاقد هرگونه ارزشهای کالبدی و شهرسازی و معماری بودند، بافتی خودرو و یکشبه بودند.
اما بافتهای به اصطلاح فرسوده مشهد آیا اینچنین بودند؟ مگر غیر این است که بافت اطراف حرم مطهر، بافت تاریخی و هسته اولیه شهر بوده است؟ مگر نه این است که هویت و تاریخ شهر مشهد از این بافتها شکل گرفته است؟ سوم، مردمی که در بافتهای تخریب شده بمبئی و سئول بودند، فقیر بودند و این بافتها معضلات اجتماعی فرهنگی بسیاری داشت ولی مردمی که در بافتهای فرسوده مشهد سکونت داشتهاند، دارای ارزشهای والای ایرانی- اسلامی و جز استخوانبندی اجتماعی- فرهنگی شهر مشهد بودند. بنابراین، وقتی آنچه در شهر مشهد اتفاق افتاده با علم شهرسازی مقایسه میکنیم، بهنظر میرسد تنها نکتهای که باعث شده، این نحوه عمل در بافتهای فرسوده مشهد انتخاب شود، فقط و فقط ارزش اقتصادی این اراضی بوده است. موضوعی که نگارنده نام آن را بالفعل کردن ارزش واقعی اقتصادی اراضی این بافتها توسط شرکتهای سرمایهگذاری و ساختمانی با بیرون راندن مردم ساکن این بافتها، مینامد و بهنظر میرسد تمام دلایل اصلاح کالبد و ارائه خدمات، تنها بهانههای واهی و توجیهات این اقدام بوده است. گواه این موضوع، گم شدن گنبد امام رضا (ع) در انبوهی از ساختمانهای بزرگ است.
ارسال نظر