دوگانههای اصفهان نخفتهاند هنوز
مهرنوش قائم مقام
سخنان اخیر دکتر زرگرپور که واکنشی است به اعتراضهای بی پایان بخش خصوصی و اتاق بازرگانی؛ بیش از همه شاهد خوبی است برای آنکه دوگانهها دست از سر اصفهان برنمی دارند و تردید اصفهان برای توسعه؛ قرار نیست تمام شود. تشکیک در رکود،و تردید در بیکاری و تورم و آمارهایی که هیچ تصویر روشنی از اوضاع اقتصاد اصفهان به دست نمیدهند؛ در این هفته هم ادامه یافت تا بیش از پیش معلوم باشد که اصفهان فقط بر آستانه تجدد و سنت نیست که بلاتصمیم و بلاتکلیف نشسته است و دو راهه هایی بسیار فراروی خود دارد.
مهرنوش قائم مقام
سخنان اخیر دکتر زرگرپور که واکنشی است به اعتراضهای بی پایان بخش خصوصی و اتاق بازرگانی؛ بیش از همه شاهد خوبی است برای آنکه دوگانهها دست از سر اصفهان برنمی دارند و تردید اصفهان برای توسعه؛ قرار نیست تمام شود. تشکیک در رکود،و تردید در بیکاری و تورم و آمارهایی که هیچ تصویر روشنی از اوضاع اقتصاد اصفهان به دست نمیدهند؛ در این هفته هم ادامه یافت تا بیش از پیش معلوم باشد که اصفهان فقط بر آستانه تجدد و سنت نیست که بلاتصمیم و بلاتکلیف نشسته است و دو راهه هایی بسیار فراروی خود دارد. وقتی پروژه زیباسازی معابر شهری و نورپردازی رویایی خیابانهای اصفهان را به سرعت "تصمیم شهردار" نشانه میرود و همزمان مترو، قلب زیرساخت های گردشگری اصفهان -و ایران- را نشانه میگیرد...هنگامی که سیتی سنتر در جنوب از ویرانههای سنت خرابه نشینی سر برمیآورد، امااز شمال اصفهان جویآباد حاشیهنشین، فریاد فقر و فلاکت و فاجعه سرمیکشد؛ زمانی که زیرزمینهای شهر، حاشیهای علیه متن "تولید" شده ودغدغه مصرف کالاهای غیرقانونی و غیربهداشتی شان، همه اصفهان را نگران میسازد اما باز همه آنهاچندین بار بزرگنمایی هم بشوند،اصفهان را به تصمیم وانمیدارد.
"تردید در انتخاب" سالهاست که فرصتها را یک به یک در آتش بیتصمیمی سوزانده است. نه زیرساختی تقویت شده و نه روبنای جدیدی در برابر ماست؛ نه از بخش "تولید بیصرفه" دست میکشیم و نه به "خدمات واسطهها" دلخوشیم و این فرهنگ دیرپا به مدد تکنولوژی و فناوریای که هرروز بیشتر بر اصفهان سایه میاندازد؛ خود را سخت جانتر از آن جلوه میدهد که با هشدارهای رییس شورای شهر به حاشیه بخزد و یا با انکارهای استاندار، خود را از متن زندگی کنار بکشد. تردید، روایتهای جدیدی بر این دوگانگیها افزوده: یکسو روایت زرگرپور است که عمق بیکاری و رکود راآنچنان نمیداند که هست و از سوی دیگر روایت بخش خصوصی و عمومی اقتصاد است که سرمایهها را بلاتکلیف و سرگردان در بازارها رهاکرده و افسوس میخورد که چرا تاریخ دوباره و چندباره تکرار میشود.
تاریخی که پر است از این همه تکرار: از دوران پهلوی دوم که فوران پول نفت، کالاهای جدید خارجی را به گمرکات رساند اما جادهای و ریلی چنان گسترده نبود که بتواند همه بازار ایران را متوازن سرویس دهد، تارانندگان خارجی، پزشکان خارجی و کارگران خارجی آمدند و باری از تورم را به دورافتاده ترین روستاها و شهرها رساندند و "زیرساخت" اگرچه بود،اما چون کامل نبود؛ توسعه پشت مرزهای آبی و خاکی ماند و تنها سایهاش را به کلانشهر تهران و اصفهان، شیراز و اهواز انداخت؛ و یا زمانی که اصفهان در دوران ریاست جمهوری مرحوم هاشمی رفسنجانی؛ همه صنایع و سرمایههای مالی و مدیریتی را قبضه کرد و همه کارکرد، اما آنچنان دغدغهای نبودش تا بافتهای گردشگری خود را - مثلا - چنان توسعه دهد که بعدها شهردار وقت منطقه، خانههای چند صدساله صفوی و قاجاری را زیر بولدوزر "نوسازی بافت های فرسوده" درو نکند، صنایع آلاینده چنان تاخت و تاز نکنند که بعدها گلویشان زیر مشت های گره کرده محیط زیست برود و بازار همچنان به چرخ سنت گرفتار بماند تا سالها بعد که سیتی سنتر، برندها را به زور تحمیل کند و طبقه متوسط را دوباره احیاکند،آن هم از جنوب.
یا در دوران احمدینژاد، وام های زودبازده بر حجم انبوه خدمات رسانان و تولیدیهای کوچک چنان بیفزاید که فقط آمار ورشکستگی سالها بعدش و رکود و بیکاری چند وقت دیگرش جنازه ای بر دوش استان و نظام شود که با صدها مصوبه استانی و ملی هم نتوان آبی به آسیاب رونقش ریخت تا دستکم آمارها روایتگر فاجعه اقتصادی شوند که شدند. اصفهان در همه این سالها نه عنایتی به زیرساخت صنعتی و فرهنگی و سیاسی خود کرد و نه فکری به حال خود... تنها در تردید و بی تصمیمی ماند و دید که شهرک های صنعتیکه افتخار آفرین او بودند؛ طفیلی توسعه نامتوازنش شدند و نبود صنایع تکمیلی و تبدیلی، راه را بر توسعه متوازنش بستند تا خام فروشی پیشه کند و پشت بازارهای صادراتی، جا را به رقبای داخلی و خارجی تعارف بزند: دست تولید اصفهان با نبود و کمبود مواداولیه در حنای انتظار ماند و کوچک شد؛ سر صنعتش به سودای مقام اول کشور و منطقه،از غرور سرمایههای صنعتی بزرگ شد؛ پاهای گردشگریاش در زمین تفتیده باتلاق گاوخونی آنقدر بیحرکت ماند که با خشکی زاینده رود به زمینهای بایر شرق اصفهان چسبید و نفس کلانشهرش از آلودگی و ترافیک گرفت.
امروز اما دوگانهها و تردیدها به حوزه خدمات و تولید-قلب تپنده بازار اصفهان- هم رسیده است. تولیدکنندگان چون صنایع تبدیلی و تکمیلی را نتوانستهاند با خود همراه ببینند و تحریم مانع از دستیابی به بهرهوری و کارآمدی شان شده،از بازارسازی در ماندهاند، و خدمات رسانانی که حوزه تولید را همچون مادر پنداشتهاند، راهی به بازار راکد اصفهان نیافتهاند. گردشگران داخلی و خارجی هم که حلقه واسطه مصرف و تولید میخوانیمشان، نشد که مرهمی بر زخم این دوگانگی و تردیدشوند. قصه پرغصه کشاورزان و معدن داران و فعالان بورس و طلا و ساختمان هم در این بین هویداست عجیب!!! بازار ولی همچنان بلاتکلیف است و تولیدکننده چشم انتظار مواد اولیه، و بازار خدمات نیز چشم به راه رونقی که انگار پشت مرزهای نصف جهان خوابش برده، خوابی به درازای تاریخ.
ارسال نظر