صنایع کارخانه‏‏‌ای؛ کلید توسعه پایدار و فراگیر

در واقع تمرکز بیش از اندازه بر صنایع سنگین و خدمات باعث شده است تا اقتصاد هند از مزایای توسعه بخش کارخانه‌‌‌ای گسترده محروم شود؛ مزیتی که باعث شد اقتصاد چین بتواند ۶۰۰ میلیون چینی را از فقر نجات دهد و این کشور را به کانون یادگیری و دانش تولید تبدیل کند، به طوری که در کمتر از نیم‌قرن این کشور از تولیدکننده پوشاک و کفش‌‌‌های ارزان و بی‌‌‌کیفیت به بزرگ‌ترین تولیدکننده خودروهای برقی جهان تبدیل شد. سرریزهای قابل‌توجه صنایع کارخانه‌‌‌ای، جایگاه این بخش را در توسعه پایدار و فراگیر، ویژه کرده است. از ویژگی‌‌‌های مختص صنایع کارخانه‌‌‌ای می‌‌‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱- به‌‌‌طور گسترده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ پذیرفته شده که منبع اصلی رشد بهره‌‌‌‌‌‌‌‌‌وری در اقتصادهای مدرن، بخش صنایع ساخت است؛ چرا که فعالیت‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تولیدی خیلی راحت‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر از سایر بخش‌‌‌های اقتصادی از مکانیزاسیون و فرآوری شیمیایی بهره می‌‌‌‌‌‌‌‌‌برند، در صورتی که افزایش بهره‌‌‌وری در سایر بخش‌‌‌های اقتصادی مانند خدمات و کشاورزی با محدودیت جدی مواجه است. تصور کنید که ارکستر سمفونی بخواهد خیلی سریع‌تر موسیقی اجرا کند تا چند اجرا در یک شب داشته باشد یا بخواهیم در یک‌سال چند بار گندم برداشت کنیم.

۲- صنایع کارخانه‌‌‌ای از ابتدا کانون یادگیری و تولید دانش بودند. بسیاری از دانش‌‌‌های سازمانی و مدیریتی که حالا در سایر بخش‌‌‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند مانند سیستم انبارداری فروشگاه‌‌‌های زنجیره‌‌‌ای، از صنایع کارخانه‌‌‌ای پدید آمدند.

۳- عمده تجارت بین‌الملل مبتنی بر کالاست. حدود ۸۰‌ درصد تجارت بین‌المللی کالاهای فیزیکی بوده و خدمات سهمی در حدود ۲۰‌درصد دارد.

۴- صنایع کارخانه‌‌‌ای مشتری بسیاری از خدمات با ارزش‌‌‌افزوده بالا هستند. فقدان بخش کارخانه‌‌‌ای بزرگ و پویا، رشد و توسعه بسیاری از خدمات را مختل می‌کند؛ چرا که این خدمات نیازمند تعامل نزدیک با صنایع هستند تا محصولات خود را متناسب با نیاز صنایع توسعه دهند.

۵ - صنایع کارخانه‌‌‌ای منبع ایجاد مشاغل خوب و بلندمدت هستند. پایداری اشتغال بخش خدمات معمولا کمتر از بخش تولیدی است. برای مثال صنعت گردشگری یا رستوران با بروز یک اتفاق طبیعی یا بیماری کرونا تا حد زیادی به سمت تعطیلی رفت.

با توجه به عوامل فوق، تجربه نشان می‌دهد که توسعه پایدار و فراگیر بدون توسعه صنایع ساخت اگر ناممکن نباشد، بسیار مشکل است. از این‌رو بسیاری از کشورهای دنیا، حتی کشورهای توسعه‌یافته و دارای اقتصادهای بسیار مدرن مانند آمریکا، انگلیس و فرانسه، با اتخاذ سیاست‌‌‌های صنعتی سخت و شدید در حال احیا و تقویت صنایع کارخانه‌‌‌ای خود هستند.  مفهوم دیگری که همزمان با انقلاب فناوری اطلاعات و ظهور رشته نوآوری برجسته شد، مفهوم نوآوری است.

در ایران هم مساله نوآوری، صنایع دانش‌‌‌بنیان و خلاق مورد توجه ویژه قرارگرفتند. آلیس امسدن، اقتصاددان توسعه، با انتقاد از مفهوم نوآوری شومپتری توضیح می‌دهد که کشورهای در حال توسعه بیش از آنکه نیازمند نوآوری باشند، محتاج یادگیری هستند. بسیاری از صنایع و فعالیت‌‌‌های اقتصادی وجود دارد که قابل یادگیری و کپی‌‌‌برداری است؛ بدون اینکه نیاز به نوآوری باشد و اقتصادهای در حال توسعه با تمرکز بر مساله نوآوری از این ظرفیت عظیم و در دسترس برای ارتقای اقتصاد خود غافل می‌‌‌شوند. در ایران هم غفلت و حمایت از یادگیری بسیار برجسته است. در حالی که صنایع کشور هنوز یاد نگرفته‌‌‌اند چطور تیشرت و شلوار و کتانی با کیفیت و قیمت مناسب تولید و عرضه کنند، بخش زیادی از ظرفیت حمایتی کشور صرف صنایع خلاق و نوآور می‌شود.

البته در اینجا قصد نداریم که اهمیت حمایت از نوآوری و صنایع دانش‌‌‌بنیان را زیر سوال ببریم، بلکه ادعای اصلی این است که یادگیری آنچه قبلا در جاهای دیگر تولید شده و فناوری و نحوه فروش آن از قبل مشخص بوده، بخش اساسی توسعه صنعتی و در نتیجه توسعه پایدار و فراگیر است؛ موضوعی که سیاستگذاران اقتصادی ایران برخلاف سیاستگذاران اقتصادی کشورهایی مانند ترکیه، چین، اندونزی، مالزی، ویتنام و کره از آن غفلت کرده‌‌‌اند.