شورشهای دهقانی گیلان (۱۹۰۹-۱۹۰۶) شورشهای دهقانی گیلان (۱۹۰۹-۱۹۰۶)
برچیدن انجمنهای شهری،روستایی و منطقهای
ژانت آفاری ترجمه: مسعود حقانی پاشاکی در ژوئن ۱۹۰۷ هنگامی که «شیشهبر» برای کمک به تاسیس یک انجمن محلی به منطقه لشتنشا فرستاده شد او جانب دهقانان را گرفت. «شهرآشوب» در میان دهقانان ۴ هزار جعبه برنج که متعلق به ارباب بود، تقسیم کرد، با یکی از زنان صیغهای ارباب ازدواج نمود، به خود نیز عنوان جدید سیدجلالالدین شاه داد و اجارهبهای۷ سال قبل را بیاعتبار و پوچ اعلام کرد و بدهکاری مالیاتی جامعه را از درجه اعتبار ساقط نمود. بنابراین شهرآشوب یک توده دو تا سه هزار نفری از هوادار که وی را محترم میشمردند، به دست آورد.
ژانت آفاری ترجمه: مسعود حقانی پاشاکی در ژوئن ۱۹۰۷ هنگامی که «شیشهبر» برای کمک به تاسیس یک انجمن محلی به منطقه لشتنشا فرستاده شد او جانب دهقانان را گرفت. «شهرآشوب» در میان دهقانان ۴ هزار جعبه برنج که متعلق به ارباب بود، تقسیم کرد، با یکی از زنان صیغهای ارباب ازدواج نمود، به خود نیز عنوان جدید سیدجلالالدین شاه داد و اجارهبهای۷ سال قبل را بیاعتبار و پوچ اعلام کرد و بدهکاری مالیاتی جامعه را از درجه اعتبار ساقط نمود. بنابراین شهرآشوب یک توده دو تا سه هزار نفری از هوادار که وی را محترم میشمردند، به دست آورد.
شیشهبر که از حامیان اولیه جنبش مشروطه در رشت بود، در سال ۱۹۰۹ تبدیل به عضو کمیته زیرزمینی ستار شد که رابطه نزدیکی در مقر مجاهدین فرقه اجتماعیون- عامیون (سوسیال دموکرات ایران) در قفقاز ایجاد کرد. در همان ماه ژوئن ۱۹۰۷، هنگامی که دهقانان دادخواستی را به انجمن رشت، مبنی بر ستمی که به آنها روا میشد تقدیم نمودند، شیشهبر، بهعنوان عضو انجمن، خودسرانه وارد عمل شد. او به روستاییان نوشت، پشتیبان آنها خواهد بود و برایشان مفید است که اجاره خود را که حتما مدتها عقب افتاده بوده، پس دهند یا اینکه پیلههای ابریشم خود را پرداخت نمایند.
بیباکی شهر آشوب و شیشهبر خشم زمینداران را در پی داشت و سبب شد تا دادخواستی را به انجمن رشت روانه کنند که باعث اخراج و بعد بازداشت این دو عضو سابق رادیکال و ناراضی شد. دهقانان لشتنشا تهدید به هجوم به سمت شهر کرده و خواستار آزادی قهرمان خود، شهرآشوب شدند. سرانجام، در اوایل ماه جولای ۱۹۰۷، خروش خشم خلق نسبت به مقامات دولتی در رشت، باعث آزادی شهرآشوب و شیشهبر شد. دو نفر بلافاصله در مورد ادامه مسیر به وجود آمده خود دست به کار میشوند.
با حمایت انجمن از مجاهدین انقلابی در رشت، یک سازمان جدید به نام «انجمن عباسی» تاسیس شد. در مورد فعالیتها و ترکیب آن کمتر شناختی وجود دارد. با این حال، ما میدانیم که انجمن جدید، از حمایت حداقل چند هزار نفری صنعتگران و دهقانان بهرهمند بود و ۱۴ شعبه در استان گیلان تشکیل داده و روزنامه خود را منتشر میکرد.
در اکتبر ۱۹۰۷، شهر آشوب به دلیل نقش داشتن در شورشهای دهقانی، به دادگاهی فراخوانده شد. سرانجام هنگامی که در رشت خود را معرفی کرد، توسط ۵۰۰ عضو شبهنظامی از انجمن عباسی بدرقه میشد. مقامات او را متهم به «آشوب سراسری در گیلان» نمودند. آنها او را تهدید نموده و قول دادند چنانچه به فعالیت خود ادامه داد به او آسیب برسانند. اما تلاشی نیز برای خشنودسازی شهر آشوب شد. به او منصب دولتی پیشنهاد شد و همچنین عنوان شد اگر او قول دهد تا از فعالیتهای رادیکال دست بکشد، «کمکی به تامین امنیت» منطقه خواهد شد.
درگیری میان مقامات رشت و دهقانان، که با ساماندهی بیشتری از قبل پی گرفته میشد، شدت گرفت. برای شکستن مقاومت دهقانان، زمینداران شورای خود یعنی انجمن مالکان را تشکیل دادند.
اگرچه حتی چند عضو مجلس، بهویژه نمایندگان اصناف مختلف، از طرف دهقانان در مباحث مربوط به لغو اصلاحات ارضی و تیول و دیگر موارد سخن گفته بودند و بسیاری دیگر به نمایندگی از منافع طبقاتی تجار و زمینداران مخالف گفتمان دهقانان برای اصلاحات رادیکالتر بودند.
بسیاری از روستاییان در آغاز به دولت مشروطه بهعنوان کسی که میتواند مقامات حکومت استبدادی و زمینداران را به چالش بکشد، نگریستند. به این ترتیب امیدوار بودند که مجلس در برابر زمینداران از آنها در رشت حمایت کند اما اکنون مجلس بهعنوان یک دشمن قوی مبارزه طبقاتی در گیلان شده بود. از طرف مجلس فرامینی به مقامات گیلان فرستاده میشود و خواستار آن هستند که شورش در رشت بلافاصله متوقف گردد و هرکس که مسوول شورش است «به شدت مجازات گردد.»
در تابستان سال ۱۹۰۷، مجلس دو نماینده به همراه یکسری از دستورات به رشت روانه کرد و خواستار برچیدن تمامی انجمنهای شهری، روستایی و منطقهای شد. در تقسیمبندی کشوری گیلان بهعنوان یک «بخش» و نه بهعنوان یک «استان» قرارداده شد و در نتیجه، تنها مستحق یک انجمن مرکزی در رشت گشت. دویستنفر از اعضای بریگاد قزاق را با هدف تعطیلی انجمنهای روستایی از تهران روانه کردند. انجمن رشت شادمانه پذیرفت و در روزنامه خود متن تلگرافی را چاپ کرد که بخشی از آن خوانده میشود: امروز وظیفه ملت است که هر فردی مطیع فرامین مقدس مجلس شورای ملی و رهبران دولت باشد. با توجه به تلگراف روانه شده، شما اطمینان حاصل میکنید، در هیچ منطقه گیلان انجمنی تشکیل نگردد.»
بنا به دستورات جدید مجلس، دوازده نماینده به نمایندگی از- دیگر- مناطق، برای تشکیل جلسات انجمن رشت را فراخواندند. همه انجمنهای دیگر، از جمله در شهرهای بزرگی همچون لاهیجان، لنگرود و انزلی بلافاصله تعطیل شدند. بدون هیچ درخواست دیگری، برای تشکیل انجمنها، راهی رشت شدند. در عوض، انجمن رشت به اعضای خود توصیه کرد: «مسوولیت شما این است که انجمنهای پراکنده را متوقف نموده و امور خود را سازماندهی کنید. شما باید دهقانان را به کار وادارید و طرفدار پرداخت اجارهشان به زمینداران باشید و جایی که آنها از حکم دولت امتناع ورزیدند و به سرعت مداخله کنید.» اما پس از یک سال از رویارویی، تنها فرامین سختگیرانه میتواند موجب پایان کار انجمنها یا قیام دهقانان باشد. بسیاری از ساکنان گیلان برای اعتراض به تهران آمدند، خواستار بازگشایی انجمنها شدند. نشریه حبلالمتین به نقل از یکی از اهالی داغدار گیلان متن تهدیدآمیزی را چاپ کرد که با تصمیمات مجلس مخالفت میکند. نویسنده استدلال کرد که نه تنها شهرهای بزرگ و کوچک، بلکه مناطق کوچک و روستاها هم باید برای دستیابی به عدالت بسیج شوند. بستن انجمنها در گیلان گام نخست برای بستن تمامی انجمنهای دیگر است. سرانجام این کار انزوای کامل نمایندگان مجلس را در پی دارد. نویسنده ادامه داد: «چرا شما چنین کاری میکنید؟ چرا شما از ساکنان شهرهای کوچک دلگیر هستید و خود را در برابر آنها قرار دادهاید. این تنها آغاز مشروطه است. بدون هیچ زیر بنای محکم، هنوز گسترش نیافته است، برای شما که در رفاه هستید و نیازی به انجمنها ندارید؟ پس از بسته شدن انجمنها طولانی نخواهد بود که کل جنبش مشروطه از دست خواهد رفت.» و سپس هشدار داده: «شما ای ملت ضعیف! پس از بسته شدن انجمنها صبر کنید تا ببینید چه جنایاتی علیه شما اتفاق میافتد که شما پیش از این هرگز پیشبینی نمیکردید.»
در مواجهه با ادامه اعتصاب در مورد اجاره و در برخی موارد غارت و سوزاندن املاک توسط دهقانان سرکش، انجمن رشت تصمیم گرفت تا موضوع نارضایتی دهقانان را در دستور کار خود قرار دهد. اما مناظراتی بین زمینداران و دهقانان، به جز آنچه که بین دهقانان و انجمن رشت رخ داده پیش آمد.
بحث حول برخی از تعهدات متعارف تحمیل شده بر دهقانان توسط زمینداران و مباشران تمرکز یافت که تا چه اندازهای این مقررات میتواند تجدید نظر شود یا آرامش به بار آورد. برخی از اعضا علیه سنت «اجازه» که دهقانان برای به دست آوردن مجوز از اربابان برای هر نوع معاملهای، از جمله ازدواج دختران به آن نیاز داشتند، صحبت کردند. برخی در مورد هزینه گزافی که برای به دست آوردن این «مجوز» میپردازند شاکی بودند. انواع بهترین کالاها، از قبیل شال پشمی، پارچه، چای، قند، یا حتی پول نقد بهعنوان «رشوه» به ارباب به منظور دریافت مجوزی از او و «هدیه»ای برای هرگونه معاملهای داده شد. دیگران با رواج «هدیه» دادن مواد غذایی و بهرهکشی کار دهقانان برای اربابان که در طول سال نیاز دارد، مخالفت کردند. برخی از اعضای انجمن رشت از تعهدات ناعادلانه صحبت کردند، از جمله اینکه که چرا ارباب اموال خود را با چنین قیمتهای گزافی به دهقانان مستاجر اجاره میدهد. چرا دهقانان موظفند برنجی با کیفیت بالا را بهعنوان دیون خود بپردازند در حالی که روستاییان فقط برنجی با کیفیت پایینتر را کشت میکنند؟ و چرا دهقانان مستاجر موظف هستند نوغان را از ارباب با قیمتهای بالا خریداری کنند، به جای اینکه از هر کسی که میخواهند خرید داشته باشند؟
اما اعضای انجمن از این که در ریشهکن کردن چنین شیوهای که به توافق برسند، ناتوانند. در حالی که برخی به مخالفت «سنت اجازه» برای ازدواج صحبت میکنند و خواستار خودمختاری بیشتر برای دهقانان بهعنوان انسان بودند، دیگران تصمیم به نگهداری وضع موجود داشتند. سرانجام، تنها چند تغییرات جزئی به وجود آمد. «سنت اجازه»، لغو شد و نیز سنت «رشوه» گرفتن از محصولات غیرقانونی اعلام شد.
پس از کودتای ماه ژوئن سال ۱۹۰۸، که برای مدت یک سال دوباره حکومت مطلقهای روی کار آمد، مخالفت دهقانان در گیلان فروکش نکرد یا حتی آذربایجان، کانون جنگ داخلی گشت. اسماعیل امیرخیزی، عضو انجمن تبریز مینویسد که ساکنان چهار روستا در آذربایجان (آلوار، سهلان، مایان و خواجه زاج) که حامیان جنبش مشروطه بودند، در سپتامبر ۱۹۰۸، در روستای خود در برابر نیروهای سلطنتی، که مسیر تبریز را از آنجاها انتخاب کرده بودند، مقاومت نمودند. به جای فرارکردن یا تسلیم کردن خود، روستاییان همسران و فرزندان خود را به مناطق دور فرستاده و سپس اقدام به راهاندازی سنگر و مسلح کردن خود نمودند. امیرخیزی از آنها بهعنوان «مجاهدین دهقان» یاد کرده، به زودی در برابر چند هزار از نیروهای مسلح اقبالالسلطان، فرماندار سابق ماکو، در آذربایجان شکست خوردند. اقبالالسلطان بود که پیشتر از منصب خود برکنار شده بود، به علت نارضایتی توده در روستاها به کمک انجمن تبریز میآید. نیروهای پادشاهی ۲۸ تن از مجاهدین دهقان را کشتند، ۷۰ تن از مردان را برای پنج سال اسیر نمودند، و ریش سفید (کدخدا) روستای سهلان به توپ وصل کرده و او را منفجر کردند.
- بخشی از یک مقاله، به نقل از مجله «گیلان ما»
منابع:
- «کمیته ستار نقش مهمی در برقراری قانون اساسی و دولت مشروطه در گیلان و فتح تهران در جولای ۱۹۰۹ایفا کرد. عطاءالله تدین، تاریخ گیلان و نقش گیلان در نهضت مشروطه ایران (تهران: انتشارات فروغی، ۱۳۵۳/۱۹۷۴)، ص ۲۲۸-۲۹.
- انجمن ملی ولایتی گیلان، ش ۴، ۳۰ سپتامبر، سال ۱۹۰۷، ص ۳.
- حبلالمتین. ش ۱۱۱، ۸ سپتامبر ۱۹۰۷. و حبلالمتین، ش۱۱۳، ۱۰ سپتامبر ۱۹۰۷ م- انجمن ملی ولایتی گیلان، ش. ۱، ۳۱ آگوست ۱۹۰۷.
امیر خیزی، قیام آذربایجان (تهران: کتاب تهران، ۱۹۶۰)، ص ۱۷۰-۷۱.
ارسال نظر