محدودیت‌ها و گشایش‌ها

محمد حسن‌نیا (دکترای تاریخ) ریحانه ناظم مقدمه زنان در عصر قاجار اعم از زنان درباری و غیردرباری، تا حدودی به حقوق خود آشنا شده بودند و حتی زنان شاه که بسیاری از مسائل مالی آنها به وسیله حکام ولایات تعیین می‌گردید، در صورت عدم پرداخت حق‌السهم آنها به دفاع از خود و اخذ حقوقشان می‌پرداختند که این مهم در اسنادی که در این مجموعه وجود دارد، به‌ خوبی مشخص است؛ بنابراین ابتدا به نقش و جایگاه زنان توجه شده و سپس اسناد مربوط به چگونگی حق‌السهم‌خواهی زنان شاه بررسی می‌گردد. جایگاه زنان در جامعه ایران عصر قاجار با پایگاه اجتماعی و محیط زندگی آنان ارتباط مستقیم داشت. هرچند زنان قشرهای پایین‌شهری و روستایی از توان مالی و اقتصادی کمتری برخوردار بودند و متون تاریخی کمتر از کارکرد و جایگاه اجتماعی آنان سخن گفته‌اند؛ زنان فرا دست شهری از آزادی بیشتری در نوع کارکرد و پوشش برخوردار بودند و به راحتی در جامعه فعالیت داشتند، اما همچون دیگر زنان از شهروندان درجه دو به شمار می‌آمدند و از کمترین حقوق مدنی برخوردار نبودند؛ به‌طوری که تا پیش از برپایی نظام مشروطیت، حتی برای درمان بیماری‌های خود حق رفتن به مریضخانه را نداشتند.

زنان فرادست جامعه شهری، از محدودترین افراد به‌شمار می‌آمدند؛ پایبندی‌های خانوادگی، آنان را از جنبه‌های مختلف فعالیت‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دور نگاه می‌داشت؛ به همین دلیل فعالیت‌ها در چارچوب کارهای خانه محدود می‌شد، گرچه با توجه به جایگاه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خاندان طبقات بالای جامعه، این کارکرد به گروه‌های کوچک یا بزرگی از مستخدمان زن یا مرد واگذار می‌شد، اما گاه از امتیاز باسواد شدن برخوردار می‌شدند و به واسطه سوادآموزی نقش مهمی در آگاه ساختن دیگر بانوان داشتند. بعضی از آنان در جریان‌های اجتماعی- سیاسی از جمله بلوای نان، جنبش تنباکو و مهم‌تر از همه، انقلاب مشروطیت سهم بسزایی داشتند.

جنگ‌های ایران و روسیه- و به دنبال آن- نابسامانی‌های اقتصادی، وابستگی سیاسی به انگلیس و روسیه، قانونمند نبودن روابط مردم و حکومت و در نتیجه بروز استبداد در حاکمیت، به سبب به وجود آمدن جنبش‌های سیاسی- اجتماعی وقایعی بود که در تمام آنها بانوان- اگر نه بیشتر از مردان- که دوشادوش آنان در مبارزه علیه استبداد حضور فعال یافتند.

به تدریج با رویارویی جامعه ایران با نوگرایی و نوسازی که موج اول آن در دوران عباس میرزا و موج دوم در عصر ناصری پدیدار شد، ایرانیان با چالشی محسوس روبه‌رو شدند. زنان که نیمی از جمعیت ایران را تشکیل می‌دادند براساس ساختار تاریخی کمتر در فعالیت‌های روشنفکری و سیاسی و اجتماعی شرکت داشته و بیشتر به نقش سنتی خود که همانا تمشیت امور خانه بود مشغول بودند، در حالی که دنیای خارج از ایران به‌خصوص غرب با تمام نیرو برای ارتقا و تعالی خود گام برمی‌داشت، زنان در کنج خانه‌ها و پستوها عمر گرانمایه سپری می‌کردند و یارای ورود به صحنه‌های اجتماعی را آن‌گونه که باید و شاید نداشتند. این خسران بزرگی در راه توسعه بود و جامعه را در تنگنای روابط اجتماعی برخاسته از تمدن و تجدد قرار می‌داد.

۱- وضعیت زنان در عصر ناصری و مسائل اقتصادی آنها

وضعیت اجتماعی نابسامان زنان در دوره ناصرالدین‌شاه نیز همچون دوره‌های قبل ادامه داشت. در این دوره برخی گزارش‌های تاریخی از وجود زنانی یاد می‌کند که از شهر اخراج می‌شدند. اعتمادالسلطنه در خاطرات خود می‌نویسد که پلیس سالی ۱۴ هزار تومان از آنها می‌گرفت.همچنین گزارش‌هایی از عدم پرداخت حق‌السهم حقوق زنان شاه در ایلات مختلف از جمله ایلات شمالی ایران وجود دارد که در اسناد این مجموعه به آن اشاره شده است.

وضعیت کلی زنان با دوره‌های پیش از خود تفاوت چندانی نداشت، اما از اواخر نیمه دوم سلطنت ناصرالدین‌شاه، تحولاتی رخ داد که شرایط حاکم بر جامعه را به تدریج دگرگون ساخت. از این زمان، ارتباط فرهنگی گسترده‌ای با اروپا آغاز شد و موج دوم نوگرایی را به جامعه ایران سرازیر نموده، موجب تغییراتی در سنن اجتماعی از جمله زندگی زنان گردید. نمونه آن، ورود کالاهای غرب و مصرف آن توسط طبقه نسوان بود. تغییرات ظاهری استفاده از کالاهای وارداتی چون صابون‌های معطر، جوراب‌های نازک، کفش‌های جدید و اشیای تزئینی که خود نوعی تمایز ایجاد کرد، همراه معاشرت با زنان اروپایی و شیفتگی، روند تقلید را باب نمود. از سوی دیگر باید به چاپ و انتشار روزنامه‌ها، ترجمه و تالیف کتب، گسترش مدارس به سبک جدید و افزایش نسبی قشر تحصیلکرده و روشنفکر و نیز تاثیر محیط بین‌الملل بر عرصه محیط داخلی اشاره کرد که همگی سرآغاز تحولات بیشتری در آن دوره و دوره‌های بعد شدند.

روشنفکران با طرح ویژگی‌های جامعه مدرن، امکان تجربیات جدیدی را برای زنان فراهم ساختند و همسران و دختران افرادی که در معرض این مسائل قرار داشتند، جسته و گریخته با این افکار آشنا شدند. یکی از اتفاقات مهم عصر ناصری، واقعه رژی بود که برای نخستین‌بار زنان در کنار مردان به مخالفت پرداختند.حتی زنان دربار با تمایل عمومی جامعه همراه شدند و مانع از کشیدن قلیان پادشاه در دربار گردیدند.

روند وقایع در ایران دوره قاجار به‌گونه‌ای بود که هرچه پیش‌تر می‌رفت، تحولاتش فزونی می‌یافت و برای جامعه آن عصر و حتی برای زنان نیز راه حضور و مشارکت سیاسی و اجتماعی بیشتری باز می‌کرد. از جنبه‌های مهم تحول در حیات اجتماعی و فرهنگی زنان این دوران، شکل‌گیری ادبیات انتقادی توسط برخی زنان بود که گرچه اندک اما بسیار مهم است. نمونه آن رساله خانم استرآبادی است. در واقع معایب‌الرجال عنوان رساله‌ای است که بی‌بی خانم استرآبادی در سال ۱۳۱۳ هـ ق در پاسخ و اعتراض به رساله تأدیب النسوان نوشت. موضوع معایب‌الرجال، بحث و انتقادزنی هوشمند در سنت تربیت زن و خانواده است.

بی‌بی‌خانم با خواندن رساله‌ای که از آن با عنوان تأدیب النسوان یاد کرده، ناراحت شده بود. تا آن وقت این فرض همگانی را خواه ناخواه پذیرفته بودند که عقل و تجربه هرچه هست، از آن مردان است که کاملا جهان را شناخته‌اند. به عکس، زنان به ضرورت، زندگی را در «قفس بی‌خردی» می‌گذرانند. پس خطاب به خواهران خود می‌گفت: نصیحت پذیرید... تا در دنیا و آخرت رستگار شوید. خداوند شما زنان را برای مردان آفریده تا کشت و زرع مردان باشید و نسل زیاد کنید که کارى دیگر از شما به عمل نخواهد آمد». در واقع با زبان کنایه اشاره می‌کند که زنان از نظر مردان، عاجزند. پس باید مطیع امر شوی خود باشند. اما مضمون تادیب‌النسوان و تجربه روزگار به او آموخت که این پندنویسان آدم‌های بدی هستند. می‌نویسد: «آن نادره دوران و اعجوبه زمان که به چنین رساله‌ای پرداخته و از شعور بی‌بهره است، آیا بهتر نبود که اول به اصلاح در صفات رذیله خویشتن برآید؟»

معایب‌الرجال در سال ترور ناصرالدین شاه قاجار انتشار یافت. نکته جالب توجه آن است که ارائه چنین اثری، سی‌ سال بعد از سوی تاج‌السلطنه، دختر ناصرالدین شاه تکرار شد. او در سال ۱۳۴۳هـ.ق خاطرات خود را با رویکردی انتقادی نسبت به وضعیت زنان به نگارش درآورد.

تاج‌السلطنه که هنجارها و افکار سنتی عصر خویش را مورد پرسش قرار داد، از زنان پیشگام در دربار بود. او با تاریخ فرانسه و شخصیت‌های برجسته جهان همانند پطر کبیر، ویکتور هوگو، روسو، داروین و دیگران آشنا شد؛ زبان فرانسه و علوم جدید آموخت و ساعت‌هایی از عمر خود را به خواندن رمان‌های فرنگی گذراند. افکار انتقادی او درخصوص سیاست‌های دولت، اوضاع اجتماعی، اخلاق اجتماعی و شیوه فرزندان موجود است و به همین دلیل از دیگر زنان درباری متمایز می‌شود. درک تاج‌السلطنه از نوگرایی به صورت‌های زیر خلاصه می‌شود:

۱- اهمیت دادن به علم و دانش

۲- داشتن حق انتخاب همسر با تکیه بر علاقه‌مندی قبل از ازدواج

۳- میل به پیشرفت و ضرورت حضور زنان در عرصه اجتماعی

۴-شکستن فضای بسته سنت، آگاهی از شیوه‌های دیگر زندگی و دستیابی به افکار جدید

او درمی‌یابد که «دنیا همین تهران نیست»و دیگر نمی‌هراسد که از شوهر و مادرش اطاعت نکند. تاج‌السلطنه معتقد بود که زنان برای کسب حقوق انسانی و ارتباط با شرایط اجتماعی باید بکوشند و از عوامل حضور اجتماعی و اقتصادی زنان، باز کردن روی آنان است تا با مردان در امور اجتماعی مشارکت کنند.

۲. خانواده و نقش حقوقی زنان در بستر سنت (از عصر قاجار و سال‌های پس از مشروطه)

در جوامع سنتی، مناسبات اجتماعی از پیش تعیین شده است. فرد در جمع، تابع روح جمعی است و جایگاه زن با نقش‌های مختلفی که ایفا می‌کند، تعریف خود را دارد. مهم‌‌ترین نقش زنان، جایگاه آنان به عنوان همسر و مادر بود؛ از این رو زنانی که در این دو نقش ناموفق بودند، با عناوینی چون «ترشیده» و «اجاق کور» علت وجودی خود را از دست می‌دادند. «انتخاب، معنا و مفهومی نداشت و همسر آینده نه براساس عشق و علایق مشترک که معمولا با حساب و کتاب‌های معین خانوادگی، اجتماعی، مالی و گاه سیاسی از سوی بزرگان خانواده برگزیده می‌شدند.»جمله معروف «عشق بعد از ازدواج»، بازتاب چنین تفکری است.

نقش اصلی زن سنتی، در خانواده معنا می‌یافت. زنان طبقه متوسط و پایین شهری و زنان روستایی و ایلی، وظایف متعددی در برابر خانواده داشتند و تمامی وقت خود را برای تهیه غذا، مراقبت از فرزندان، رسیدگی به امور خانه و انجام کارهای ریز و درشت خانگی می‌گذراندند که کاری بی‌انتها، ملال‌آور، تکرارشونده و بدون جاذبه بود.

زنان روستایی و ایلی، محدودیت‌های کمتری نسبت به زنان معمولی شهری داشتند.

اما پس از عصر مشروطه و تغییر و تحول در سازمان و حیات اجتماعی و اقتصادی زنان، تغییراتی در مورد حق‌السهم داده شده به زنان شاه صورت گرفت و اسنادی از اعتراض زنان شاه نسبت به این حق‌السهم‌ها در سال‌های ۱۳۳۱ هـ.ق تا ۱۳۳۵ هـ.ق موجود است که نشان می‌دهد زنانی نظیر عزیزالسلطنه، حاجیه فاطمه سلطان، محبوب‌السلطنه و فرنگیس خانم نسبت به پرداخت مستمری آنها اعتراض داشتند و حکام ایالات که بیشتر از انقلاب مشروطه تاثیر پذیرفته بودند، در مقابل درخواست‌های زنان شاه که بیشتر آنها زنان حرمسرای ناصرالدین شاه بودند، مقاومت می‌کردند.

۳. نقش زنان در تولید و مسائل اقتصادی

زنان در عهد قاجار، خواه از طریق تولید برای خانواده و خواه تولید برای امرار معاش، نقش مهمی در معیشت خانواده ایفا می‌کردند. این نقش در اقتصاد کشور نیز بی‌تاثیر نبود، چنان که یکی از دلایلی که به نظام چندزنی دامن می‌زد، استفاده از نیروی جسمی زنان در تولیدات دامی و کشاورزی بود. در میان قبایل و ایلات، ازدواج با زنان بیوه به دلیل تجربیاتی که آنان در قالیبافی و دامپروری داشتند، از اولویت بیشتری برخوردار بود.

زنان روستایی و ایلی در امور زراعی، تولیدات خانگی، تهیه مواد لبنی، آوردن آب، پخت نان و فعالیت‌های ریز و درشت دیگر مشارکت داشتند و چهره خود را همچون زنان شهری با روبنده نمی‌بستند.آنان با تولیدات خانگی مثل قالی‌بافی و انواع کارهای هنری روی پارچه‌های گوناگون، سهم بیشتری در چرخاندن امور خانه و اقتصاد آن ایفا می‌کردند. اما زنان طبقات بالای شهری، وظایف مربوط به امور خانه و بچه‌ها را نیز به خدمتکاران محول می‌کردند؛ از این رو اوقات آنان با ملالت و محدودیت‌های بیشتری همراه بوداین محدودیت برای زنان دربار به مراتب بیشتر بود. گلدوزی از جمله هنرهایی بود که آنان را به خود مشغول می‌داشت، امری که سیاحان آن را ‌نتیجه انزوای زنان می‌دانستند.

۳-۱. زنان و مشاغل کاذب

حضور زنان در امور تولیدی همچون کشاورزی، دامپروری و صنایع دستی از کارآمدی آنان و هم‌دوشی با مردان در امور اقتصادی حکایت دارد که اشارات سیاحان و سفرنامه‌ها نشانگر آن است، اما از موضوعات دیگر سفرنامه‌ها، رانده شدن برخی از زنان به سوی مشاغل کاذب به منظور امرار معاش بود.

شرع و عرف جامعه و به تبع آن حکومت، با کار این زنان مخالفت می‌کرد، اما با وجود فشار و محدودیت‌ها، شاهد رونق کار آنها در جامعه بوده و هستیم. مجازات‌هایی که در حق این زنان اعمال می‌شد، همه سطحی و کم دوام بود. عامل اصلی بی‌اثر بودن اقدامات حکومت برای محو زنان بدکاره در جامعه را باید در ساختار فاسد نظام حکومتی قاجار جست‌وجو کرد، زیرا وجود این زنان، همواره منافع فراوانی برای حکومت و دست‌اندرکاران سیاسی داشت.

لرد کرزن در اثر خود، ایران و قضیه ایران، همانند اعتماد‌السلطنه، به استفاده از زنان بدکاره در بزم‌های محرمانه و حق‌السکوت این مجالس- که کسری مخارج دولت را جبران می‌کرد- خبر می‌دهد.

یکی از عرصه‌های اشتغال غیر دولتی پاره‌ای از زنان که رایج‌تر بود، خدمتکاری آنان با عناوین متفاوتی چون دده، گیس سفید و دایه نزد خاندان‌های متمول بود، به نحوی که وجود آنها از عوامل مهم در به گردش درآوردن چرخ زندگی خانواده‌های متمول به حساب می‌آمد، زیرا زنان این قبیل خانواده‌ها به سبب حفظ ظواهر اشرافی، از پرورش کودکان خودداری می‌کردند و با دیگر وظایف یک زن خانه‌دار، نظیر آشپزی، خرید از بازار و نظافت منزل نیز بیگانه بودند. این راحت‌طلبی ها به ضرورت موجب استفاده از زنان طبقات محروم جهت انجام کارهای رایج اندرون می‌گردید. از آنجایی که وجود خدمتکاران در خانه همواره مورد نیاز بود، اکثرا به صورت ثابت در منزل اربابان خود اقامت می‌گزیدند و ضمن برخوردار شدن از پوشاک و خوراک، ماهیانه یا سالیانه، به فراخور سابقه و اهمیت کار خود، مواجبی هم دریافت می‌داشتند.

طبابت با استفاده از گیاهان دارویی از جمله مشاغل خدماتی برخی از زنان بود. «اطبای دهات در آن دوره، منحصر به پیرزن‌ها و دواهای آنها می‌شد. به یک تا دو تا گیاه که آنها را در میان جای جوش‌های سنگی می‌جوشانیدند و به خورد مریض می‌دادند...»

زنان طبیب، حتی جراحی های کوچک هم انجام می‌دادند. دکتر پولاک در این مورد چنین گزارش می‌دهد: «جراحی‌های کوچک در مورد زنان، بیشتر توسط جراحان زن انجام می‌گیرد. از این جراحان زن، دو تن در تهران به داشتن مهارت شهرت دارند.

با وجود این، اغلب و بیشتر در موارد خطرناک، از جراحان مرد کمک می‌طلبند.» همچنین در ادامه بیان می‌کند: «در بین افراد متعددی- چه زن و چه مرد- که به کار طبابت اشتغال دارند، فقط تعداد بسیار اندکی هستند که درس تخصصی را در این رشته خوانده‌اند یا نوشته‌های فارسی و عربی در این زمینه را می‌شناسند. وقتی کار کسی بالا می‌گیرد که چند فرمول نسخه را حفظ کند همه معلومات داروشناسی این افراد اغلب محدود می‌شود به اینکه چند داروی عطاری را که در هر عطاری هست بدانند.»

بسیار بعید به نظر می‌رسد که زنان در آن دوره با طبابت به صورت علمی آن آشنا شده باشند. در این مورد تنها در دوره احمدشاه به نام خانم دکتر کحال که نزد مسیونرهای مذهبی آمریکایی تحصیل‌کرده و طبابت را از آنان آموخته بود، برخورد می‌کنیم.

منبع: پیام بهارستان