شباهتها و تفاوتهای فئودالیسم در ایران و اروپا
در این نوع حکومت، مالکان و زمینداران بزرگ بر رعایا تسلط و حکومت تام داشتند. تمامی اختیارات و امتیازات از آن اربابان زمیندار بود و رعایا دارای حقوقی نبودند. در یک دولت فئودالی، داشتن زمین منشأ قدرت سیاسی محسوب میشد و از ویژگیهای مهم آن میتوان به عدم تمرکز قدرت سیاسی و وجود سلسلهمراتب در ساختار قدرت اشاره کرد. نظام فئودالیسم در نتیجه فروپاشی جامعه بردهداری یا در نتیجه فروپاشی کمون اولیه بهوجود آمده و با وجود گوناگونی نحوه شکلگیری آن، بهطور تقریبی در تمامی سرزمینهای جهان، دارای ویژگیهای مشخصی بوده است. همچنان که اشاره شد ویژگی مهم نظام فئودالی، عدم تمرکز قدرت سیاسی و اقتصادی است. از دیگر ویژگیهای این نظام میتوان به وابستگی دهقانان به زمین، بهره مالکانه فئودالها، نقش مذهب و موسسات مذهبی و نیز بسته بودن اقتصاد، اشاره کرد.
با توجه به مطالب فوق، همواره این پرسش مطرح بوده که آیا فئودالیسم شکل یافته در اروپا انطباقی بر تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران دارد؟ و آیا نظام ارباب - رعیتی ایران همان فئودالیسم اروپایی است؟ پس از انتشار «مانیفست کمونیست» در سال ۱۸۴۸ توسط مارکس و انگلس و طی سالیان بسط و گسترش دیدگاههای آنان، نگرش آنها نسبت به سیر تحولات تاریخ جهان، بر مبنای دیدگاه ماتریالیسم تاریخی بوده است، بدین معنا که تاریخ تحولات جهان بر مبنای کشمکشها و منازعات طبقاتی (میان طبقه استثمارکننده و طبقه استثمارشونده) شکل یافته است و براساس تفاوت ابزار تولید تقسیمبندی میشود.
بر مبنای این دیدگاه، انسانها در ابتدا و در دورهای تحت عنوان «کمون اولیه» هیچگونه مالکیتی بر ابزار تولید نداشتند و تمامی انسانها به یک اندازه از مواهب طبیعی برخوردار بودند. در این دوره دولت و مالکیت شخصی وجود نداشت، اما با شکلگیری مالکیت فردی، اساس نابرابری در تاریخ زندگی انسان ایجاد شد. در تحقیقات صورتگرفته از سوی محققان مارکسیست، دوره مادها برابر با دوره بردهداری در ایران منظور میشود. این محققان برآنند که در اواخر دوره اشکانی روابط مبتنی بر بردهداری جای خود را به نظام فئودالی داده است. اما از نظر آنان روند تکامل روابط فئودالی در ایران از زمان پادشاهی ساسانیان آغاز شده و سراسر تاریخ ایران تا زمان اصلاحات ارضی در سال ۱۳۴۲ دارای نظام فئودالی بوده است. عمدهترین ویژگی نظام فئودالی، عدم تمرکز قدرت سیاسی بود اما وجود دولت نیرومند مرکزی و نظام متمرکز سیاسی در تضاد با شرایط نظام فئودالی است، از اینرو مورخان مارکسیست برای غلبه بر این تضاد، به نظام اقطاع در تاریخ ایران اشاره کردهاند و در پی آن بودهاند که اثبات کنند اقطاعداران از استقلال نسبتا کاملی در مقابل دولت مرکزی برخوردار بودهاند.
این محققان در مقابل دولت نیرومند ساسانی به شش خاندان قدرتمند اشاره میکنند که دولت مرکزی در قلمرو این خاندانها قدرتی نداشت، یا در دوره خلافت عباسیان، مالکان اراضی اقطاع از قدرت سیاسی و اقتصادی بسیاری برخوردار بودند و افزایش قدرت این اقطاعداران موجب کاهش قدرت خلافت شد. در دوره مغولان نیز هر چند دولت مرکزی قدرتمندی بر سر کار آمد، اما بهدلیل عدم آگاهی دیوانی مغولان، از ایرانیان بدین منظور استفاده شد، بنابراین در مناطق مختلف ایران، خاندانهای قدیمی به قدرت سیاسی و اقتصادی رسیدند. در دوره مغولان علاوه بر حکومت مرکزی، ماموران دیوانی، روحانیان عالیمقام و اعیان محلی، قدرت سیاسی و اقتصادی را در اختیار خود داشتند. در دوران صفویه، افشاریه، زندیه و قاجار نیز این مطلب صادق است. مورخان در ایران شش نوع زمین و شش نوع مالکیت را تعریف میکنند که عبارتند از:
۱) املاک سلطنتی: زمینهای متعلق به شاه و دربار.
۲) املاک دیوانی: اراضی متعلق به دولت که در ازای پرداخت مالیات به روستاییان واگذار میشد.
۳) املاک و اراضی مالکی: اراضی که مالکان آن نیازی به خدمت نظامی یا اداری نداشتند و این اراضی به راحتی از طریق ارث منتقل میشد.
۴) زمینهای خردهمالکی: این اراضی نیز خصوصی بودند و فقط به لحاظ وسعت کوچکتر از اراضی املاکی بودند.
۵) زمینهای وقفی: شامل زمینهایی است که از سوی پادشاهان، خلفا و مالکان بزرگ به سود شخص یا موسسات مذهبی وقف میشد.
۶) اراضی اقطاع (تیول و سیورغال): زمینهایی که در ازای خدمتی اداری یا نظامی بهصورت مشروط در اختیار افراد مختلف قرار میگرفت.
در نهایت باید گفت که نظام ارباب - رعیتی در ایران شباهتها و تفاوتهایی با نظام فئودالی در اروپا دارد که هرکدام از این شباهتها و تفاوتها موجب تقویت یا تضعیف نظریه دولت فئودالی در ایران میشود.
ارسال نظر