این کشتی بی‌لنگر قلعه پرتغالی‌ها در قشم

کتاب «خلیج‌فارس: تاریخ سیاسی اقتصادی پنج شهر بندری ۱۵۰۰-۱۷۳۰» اثر نویسنده پرآوازه هلندی، ویلم فلور، مورد توجه رودی ماته، استاد مطالعات تاریخی دانشگاه دلور قرار گرفته است تا به نقد و بررسی آن در مجله «مطالعات ایرانی» بپردازد. همه اهتمام ماته این است تا ضمن بررسی فصول هفتگانه کتاب، به موضوع تحولات سیاسی این منطقه در فاصله سال‌های ۱۵۰۰ تا ۱۷۳۰ میلادی بپردازد و پیوستگی‌های آن را با مسائل اقتصادی مورد مداقه قرار دهد. درهم‌تنیدگی سیاست و اقتصاد از عمده‌ترین محورهایی است که او با تکیه بر آن به نقد کتاب فلور می‌پردازد و تاریخ پنج شهر بندری خلیج‌فارس را در پرتو تحولات سیاسی و اقتصادی آن مورد ارزیابی قرار می‌دهد. نوشتار حاضر، نه ترجمه کامل مقاله ماته، بلکه گزارشی از آن است، هرچند بخش عمده آن را نقل قول‌هایی مستقیم از ماته تشکیل می‌دهد.

رودی ماته بررسی خود را در مورد کتاب فلور با نقد و ستایشی توأمان آغاز می‌کند و می‌نویسد: «این اثر بر پایه شماری از تحقیقات شکل گرفته است که انرژی، نظم و همچنین عزم فوق‌العاده نویسنده آن، ویلم فلور، را به‌طور کامل در ارائه تصویری جامع از تمام موضوعات موردبررسی، نشان می‌دهد. این اثر همچون جنگل پهناوری است که درختان آن بی‌شمارند به‌طوری که چشم به ندرت قادر است نور و آسمان را نظاره کند. بهتر این بود که نویسنده، این کتاب را به سه یا چهار اثر تحقیقی تقسیم می‌کرد و تمرکز آن را بر هریک از بنادر یا دوره زمانی کوتاه‌تر می‌گذاشت. اگرچه این کتاب آن قدر حرف برای گفتن دارد که جبران نقیصه‌ها را می‌کند.»

رودی ماته مطالب کتاب را چنین توصیف می‌کند: «کتاب براساس سازمان بندی شهرهای بندری و تقسیمات فرعی آن در هر دوره، به شرح جزء به جزء رویدادهای سیاسی که در یک دوره رخ داده، می‌پردازد. بخش اول، شامل دو فصل است که فراز و نشیب‌های بندر هرمز را از آغاز قرن چهاردهم، یعنی زمانی که جزیره هنوز مستقل بود تا سال ۱۵۵۰م، یعنی وقتی که پرتغالی‌ها آن را سنگر مستحکم خود ساختند، روایت می‌کند. در این بخش، فلور به چند نکته مهم می‌پردازد که در روند آن، چند افسانه ایران را تکذیب می‌کند.»

رودی ماته در مورد محتوای بخش دوم که به روابط صفویان و پرتغالی‌ها اختصاص دارد، می‌نویسد: «بخش دوم که برگرفته از تحقیق اول است؛ به روابط بین صفویان و پرتغالی‌ها می‌پردازد. پرتغالی‌ها از بانفوذترین قدرت‌های فرامنطقه‌ای در دوره صفویان بودند که در خلیج‌فارس حضور داشتند. واقعیت این است که انگلستان و هلند «بیگانگانی» بودند که در قرن هفدهم وارد آب‌های ایران شده بودند و رابطه بین ایران و پرتغالی‌ها بیشتر براساس منافع دو طرفه بر ضد این دو کشور بیگانه بود تا ایجاد سلطه یک قدرت اروپایی بر آب‌های ایران. دلایل ایران برای برقراری روابط با پرتغالی‌ها، بهره‌مندی از سهولت کشتیرانی و کمک نظامی آنان علیه شورش شاهزادگان محلی بود.»

به نوشته رودی ماته، براساس مطالب کتاب، این افسانه که پرتغالی‌ها درصدد قطع رابطه تجاری با شرق نزدیک بودند، مورد تایید ویلم فلور نیست، زیرا به نظر فلور قطع رابطه تجاری می‌توانست برای عثمانی‌ها که قادر بودند رابطه تجاری دریای سرخ را تقویت کنند، دستاویزی باشد و از آنجا که هرمز به‌شدت به ورود کالا از بصره متکی بود، این کار برای عملیات تجاری پرتغالی‌ها، زیان‌آور به‌شمار می‌آمد. رودی ماته گزارش مطالب کتاب را چنین ادامه می‌دهد: «موضوع فصل سوم «بصره در قرن شانزدهم» است که در آن بحثی جامع راجع به پیدایش این شهر و نیز جنگ طولانی بین مدعیان مختلف قدرت بر سر کنترل شهر و مناطق درونی آن صورت می‌گیرد. این فصل تنازع قدرت بین عثمانی‌ها و پرتغالی‌ها در خلیج‌فارس را تا متارکه آنها در سال ۱۵۶۳م بررسی می‌کند؛ متارکه‌ای که تا سال ۱۶۲۱م ادامه یافت.»

رودی ماته در تبیین فصل چهارم این کتاب آورده است: «در این فصل نویسنده دوباره به موضوع هرمز در سال‌های ۱۵۵۰ تا ۱۶۲۲م بازمی‌گردد، یعنی سالی که پرتغالی‌ها از جزیره بیرون رانده شدند. این فصل به بررسی دلایلی می‌پردازد که بر مبنای آن پرتغالی‌ها ادعای مالکیت خلیج‌فارس را داشتند و در آن چنین اظهار می‌شود که تغییر مسیر تجارت ابریشم، یکی از آن دلایل نبود و اینکه پرتغالی‌ها در ماوراء هرمز در هیچ کجا ساکن نشده بودند. در روند همین موضوع، نویسنده افسانه وجود استحکامات نظامی در همه جای خلیج‌فارس را رد کرده و معتقد است که قطعا پرتغالی‌ها به تعداد اندک و فقط در هرمز، بندرعباس و قشم استحکامات داشتند. به نظر فلور تعدادی از قلعه‌هایی که به پرتغالی‌ها نسبت داده می‌شود، مثلا در بحرین، به‌دست پرتغالی‌ها ساخته نشده و فقط مستحکم و تقویت شده‌اند. نویسنده همچنین در مورد تلاش پرتغالی‌ها برای اعزام مبلغان مذهبی و فعالیت‌های دیپلماتیکی که هدف آن سعی در ملحق ساختن حکمرانان ایران به منازعه ضد عثمانی بود، بحث می‌کند. این تلاش‌ها قطعا در دوره حکومت شاه عباس اول در سال ۱۶۱۹م، زمانی که جزایر و بنادر در اختیار پرتغالی‌ها، یعنی بحرین ۱۶۰۲م، (گمبرون) بندرعباس ۱۶۱۴م، قشم ۱۶۰۸م و سرانجام هرمز ۱۶۲۲م، تحت کنترل صفویان درآمد، با شکست مواجه شد.»

رودی ماته در مورد فصل مربوط به بندرعباس می‌نویسد: «فصل طولانی در مورد بندرعباس، که شاید بهتر بود به‌عنوان کتابی جداگانه ارائه می‌شد، به‌ویژه به ایران مربوط می‌شود. این فصل توسعه این بندر از تاسیس تا رسیدن به موقعیت بازار فروش تجاری عمده ایران در عهد صفویان را ترسیم می‌کند. سپس درخصوص شهر، استحکامات نظامی و ساختار جمعیتی آن بحث می‌کند که یک‌سوم هندو بودند و این موضوع آشکارا چرخش سیاست به سوی هند را نشان می‌دهد. این نویسنده توصیفی مفصل راجع به مدیریت سیاسی و تغییرات درون شهر نیز ارائه کرده و روابط این بندر را با شهر «لار»، در نواحی داخلی ایران، که در اواخر دوره صفویان تحت حاکمیت آن ناحیه قرار گرفته بود، بررسی می‌کند. فصل مذکور با بحثی جامع راجع به ماهیت تجارت بندرعباس و تمرکز بر روابط بین تجار محلی و کمپانی‌های دریایی که اغلب علیه اخاذی مقامات سیاسی با یکدیگر متحد می‌شدند، به پایان می‌رسد.»

ماته درباره فصل ششم که به موضوع مسقط پرداخته چنین نظری دارد: «فلور در این فصل به بازگویی چیرگی سلطان عمان بر مسقط پس از ناکامی پرتغالی‌ها در به دست آوردن کنترل آن، به‌دنبال سقوط هرمز، می‌پردازد و از آن پس مسقط مرکز قدرت رو به رشد دریایی شد که به منازعه بر سر بنادر خلیج‌فارس میان صفویه و پرتغال خاتمه داد. پس از آن پرتغالی‌ها در این دوره با اعزام هر ساله ناوگانی برای اخذ درآمدها و اذیت و آزار کشتی‌های تجاری، درگیر نبرد بی‌سابقه‌ای با عمانی‌ها در ۱۶۵۲م و نیز سال‌های ۱۶۶۸ تا ۱۶۶۹ گردیدند تا اینکه دو طرف، پیمان متارکه موقتی را در سال ۱۶۷۳م منعقد کردند.»

به نوشته ماته «فصل هفتم درباره بندر کنگ است که در قرن بعد، یعنی قرن هفدهم میلادی از یک دهکده ماهی‌گیری کوچک به بندری در حد بندرعباس تبدیل شد. در مجموع علت این امر بی‌قانونی و هزینه‌های گزاف تجارت در بندرعباس بود که این موضوع در بایگانی‌های هلندی ثبت شده بود. پرتغالی‌ها بخشی از عوارض بر درآمد را دریافت می‌کردند اما هرگز بیش از آنچه باید به آنان پرداخت می‌شد، طلب نمی‌کردند. بعد از سال ۱۶۶۸م، زمانی که کنگ و بندرعباس دارای یک نظام مالیاتی واحد شدند، کنگ تفوق خود نسبت به بندرعباس، به‌عنوان یک شهر را از دست داد و تجارت خصوصی به سمت بنادر کوچک و نامنظم سمت غرب خلیج‌فارس مانند بندر «ریگ» و بوشهر کشیده شد.»

ماته فصل مفصل پایانی کتاب را که درباره بندر بصره است این‌گونه معرفی می‌کند: «فصل پایانی کتاب با حجم بیش از صد صفحه، به بحث درخصوص بصره و به بررسی تاریخ این شهر در قرن هفدهم از زمان سلطه عثمانیان تا سقوط صفویان می‌پردازد. در این فصل نیز خواننده گنجینه‌ای از اطلاعات درباره شهر و حومه‌های آن، خیابان‌بندی، جمعیت، کشاورزی، حیات بازرگانی آن و کالاهایی که به این شهر سرازیر و از آن خارج می‌شد، به دست می‌آورد. شاید مهم‌ترین تلاش تحقیق حاضر در این فصل، سرپوش نهادن بر نظریه شروع استعمارگری نوین کشورهای غربی است. به اعتقاد نویسنده، پرتغالی‌ها بیش از حد خود را درگیر امور خلیج‌فارس نمی‌کردند. آنها خواستار تمرکز بر تنگه هرمز و دریای عمان بودند و تنها زمانی به گسترش حوزه تحت نفوذ خود پرداختند که در دهه ۱۵۶۰م، با عثمانی‌ها وارد منازعه شدند. به‌رغم شهرت رعب‌آوری که پرتغالی‌ها داشتند، در قرن شانزدهم به ندرت خشونتی از خود نشان دادند و اگر هم زمانی این کار را انجام دادند بیشتر به‌خاطر کمک نظامی به دیگر قدرت‌های منطقه بود. این موضوع که پرتغالی‌ها در قرن هفدهم تهاجم بیشتری داشتند، حقیقت دارد آنچنان که فلور در بحث‌های خود علت را در آن زمان منافع اندک پرتغالی‌ها و دست کشیدن از بیشتر فعالیت‌های تجاری خود در ایران می‌پندارد.

اساسا پرتغالی‌ها منافع چندانی در ایران نداشتند؛ چراکه ایران کشوری نیمه خشک و نسبتا‌ فقیر و به لحاظ عاطفی نفوذناپذیر بود که هیچ پایه و اساسی که بعدا آن را به سکونتگاهی مستعمراتی همچون «گوا» و «ماکائو» یا «باتاوایا» و «جاکارتا» تبدیل سازد، عرضه نمی‌کرد. وضعیت قلعه پرتغالی‌ها در هرمز به سال ۱۶۲۰م، یعنی قبل از حمله شاه عباس، حکایت از همین موضوع دارد. مزاحمت انگلیسی‌ها و هلندی‌ها در این مورد کمتر از پرتغالی‌ها بود. همانند پرتغالی‌ها که قبل از آنان به منطقه آمده بودند، انگلیسی‌ها و هلندی‌ها قصدشان تجارت بود، نه گسترش قلمرو. این دو کشور حتی فاقد شور و حرارت پرتغالی‌ها برای اشاعه دین بوده و فعالیت‌های مذهبی را برای ایبری‌ها یا همان پرتغالی‌ها و پس از آن گروه‌های مذهبی فرانسوی گذاشته بودند. آنان با بهره‌برداری از آنچه در داخل کشور و سواحل دریا موجب ناراحتی و رنج شاه ایران شده بود، پیشنهاد محافظت از منافع شاه به ازای کسب امتیازهای تجاری را مطرح ساخته و خود را در مقوله‌های خراج گذاری و دست نشاندگی موجود در آن زمان وارد کردند که تا ظهور دولت ملی در قرن بیستم به طول انجامید.»

- ترجمه و گزارش: منصور چهرازی

- منبع مقاله: خیراندیش، عبدالرسول، تبریزنیا، مجتبی، (1392)، پژوهشنامه خلیج‌فارس (دفتر ششم)، تهران: خانه کتاب، چاپ اول.