بررسی انقلاب اسلامی ایران از دیدگاه تدا اسکاچپول، مورخ و نظریهپرداز ساختگرا
واژگونی دولت رانتیر
عباس کشاورز شکری
تدا اسکاچپول نظریه خود را هنگامی طرح کرد که ایران و نیکاراگوئه درگیر چالشهای انقلابی بودند. پیروزی انقلاب در ایران، اسکاچپول را شدیدا تحت تاثیر قرار داد، چرا که وقایع انقلابی در ایران با فرضیههای اسکاچپول درباره علل انقلابات جور در نمیآمد. اسکاچپول به همین دلیل، در مقالهای با عنوان «دولت رانتیه و اسلام شیعی در انقلاب ایران» به تجدید نظر در برخی از مولفههای نظریه خود دست زد، اما جوهره ساختارگرایانه نظریه خود را همچنان حفظ کرد. وی در نظریه اولیه خود پس از مقایسه کشورهای روسیه، فرانسه و چین به نتایجی رسیده بود که وقوع انقلاب اسلامی در ایران بسیاری از این نتایج را زیر سوال برده بود.
عباس کشاورز شکری
تدا اسکاچپول نظریه خود را هنگامی طرح کرد که ایران و نیکاراگوئه درگیر چالشهای انقلابی بودند. پیروزی انقلاب در ایران، اسکاچپول را شدیدا تحت تاثیر قرار داد، چرا که وقایع انقلابی در ایران با فرضیههای اسکاچپول درباره علل انقلابات جور در نمیآمد. اسکاچپول به همین دلیل، در مقالهای با عنوان «دولت رانتیه و اسلام شیعی در انقلاب ایران» به تجدید نظر در برخی از مولفههای نظریه خود دست زد، اما جوهره ساختارگرایانه نظریه خود را همچنان حفظ کرد. وی در نظریه اولیه خود پس از مقایسه کشورهای روسیه، فرانسه و چین به نتایجی رسیده بود که وقوع انقلاب اسلامی در ایران بسیاری از این نتایج را زیر سوال برده بود. طبق نظریه وی اولا، انقلابها صرفا ماحصل پروسه نوسازی پرشتاب که منجر به نارضایتیهای اجتماعی میشوند، نیستند و تودههای ناراضی بدون وجود سازمانهای مستقل نمیتوانند نارضایتی خود را به کنش موثر تبدیل کنند.
دوم، سازمانهای سرکوبگر دولت باید تضعیف شده باشند. چرا که به گواهی تاریخ جنبشهای تودهای مردمی به تنهایی نتوانستهاند بر دستگاه حاکم چیره شوند. سوم، فشارهای نظامی خارجی باعث انشعاب میان طبقه حاکم و دولت شده باشد. و چهارم، انقلابهای اجتماعی توسط جنبشهای انقلابی که در آنها رهبری ایدئولوژیک حمایت تودهها را عمدا بسیج میکند، بهوجود نمیآید. به عبارت دیگر انقلابها میآیند، ساخته نمیشوند. اسکاچپول در کتابش ــ دولتها و انقلابهای اجتماعی ــ از تمام نظریهپردازانی که گمان کردهاند انقلابها بهطور عمدی و از سوی جنبشهای تودهای ساخته میشوند، انتقاد کرده است و در عوض بر برداشتی ساختاری تکیه کرده است. ولی انقلاب ایران تمامی نتایج فوق را به چالش کشید. اسکاچپول خود در این زمینه میگوید: مراحل اولیه انقلاب ایران آشکارا عقاید قبلی من در مورد علل انقلابهای اجتماعی را به چالش کشید. سه مشکل بارز فورا به ذهن میرسد: اول، به نظر میرسد انقلاب ایران صرفا محصول روند فوقالعاده پرشتاب نوسازی بوده است.
دوم، برخلاف روال معمول تاریخ انقلابها، پلیس و ارتش شاه ـ سازمانهای قهریه مدرن بالغ بر ۳۰۰ هزار نفر مردان قوی ـ در روند انقلابی بین سالهای ۱۹۷۷ و اوایل ۱۹۷۹ بدون هیچگونه شکست نظامی در جنگ خارجی و بدون هیچگونه فشاری از خارج که رژیم شاه را تضعیف کند یا تضاد بین رژیم و طبقات مسلط را افزایش دهد، بیاثر شده بودند. سوم، اگر انقلابی وجود داشته باشد که جنبشی اجتماعی تودهای با هدف از بین بردن رژیم قدیمی آن را آگاهانه ساخته باشد، آن انقلاب، انقلاب ایران است. انقلاب آنان [مردم شهرهای ایران] صرفا نیامد، بلکه آگاهانه و بهطور منسجم ساخته شد.
فشارهای نظام اقتصادی بینالمللی بر جامعه ایران
در دوره ۱۳۵۷ - ۱۳۴۲ شیوه تولید سرمایهداری، وجه تولید مسلط در جامعه ایران شد. نظام جهانی سرمایهداری در غالب شدن این وجه تولید، نقش اصلی را داشت. نظام اقتصادی بینالمللی همزمان با دوره مشروطه فشار خود را بر جامعه ایران آغاز کرد. تا قبل از این دوره، وجوه تولید ماقبل سرمایهداری در ایران غالب بودند. اما با شروع این دوره، تعدی بازارهای سرمایهداری جهانی نسبت به سازمان اقتصادی داخلی شروع شد. در دوره پهلوی اول و با محدود شدن طبقه اشراف زمیندار، وجه تولید سرمایهداری تحت فشار نظام اقتصادی بینالمللی بسط یافت. این دوره مقارن است با شروع دوران نوسازی دولتی در ایران. دولت رضاشاه تحت فشارهای بینالمللی دست به نوسازی اقتصادی در ایران زد. مقداری از مخارج این نوسازی از طبقات مسلط و تا حدودی از منابع نفتی تامین میشد. در دوره ۱۳۵۷ - ۱۳۴۲ یعنی دوره دوم دولت پهلوی دوم، دولت تحت فشارهای بینالمللی و با اتکا به درآمدهای نفتی دست به اقدامات زیر زد:
۱- اصلاحات ارضی از یکسو طبقه اشراف زمیندار را از بین برد و شرایط را برای رشد طبقه سرمایهدار فراهم آورد و از سوی دیگر با ایجاد کشاورزی مکانیزه به تعمیق روابط سرمایهداری و تعمیق صنعتی شدن کشور کمک کرد. این سیاست در واقع همان انجام کارویژه تضمین استقرار روابط سرمایهدارانه از سوی دولت است که زیر فشار ساختارهای اقتصادی بینالمللی صورت میپذیرفت.
۲- اتخاذ استراتژی جایگزینی واردات که با اجرای این استراتژی وظیفه ایران در تقسیم کار جهانی تغییر کرد و تقاضا برای کالاهای سرمایهای و واسطهای افزایش یافت. دولت ایران با اتخاذ این استراتژی، ادغام اقتصاد ایران را در بازارهای جهانی تضمین میکرد.
۳- گسترش بخش نفتی که به معنای رساندن و تزریق ماده خام اولیه صنایع در بازار جهانی و اقتصاد جهانی بود و از درآمدهای نفتی برای زیرساختها و انجام فعالیتهای تولیدی و پرداخت هزینههای بوروکراسی دولتی (از جمله هزینههای نظامی) و هزینههای جامعه استفاده میشد.
۴ـ به کارگیری کارویژههای مشروعیتآور و از جمله اتخاذ سیاستهای توزیعی، تولیدی، رفاهی و بهرهگیری از ایدئولوژی شاهنشاهی و سرانجام استفاده از ابزار قهر و سرکوب.
به این ترتیب دولت شاه با انجام اقدامات فوق دست به انجام اصلاحات زد. البته این اقدامات در اثر فشارهای نظام اقتصادی بینالمللی صورت میپذیرفت. چنین اصلاحاتی بدون شک با تغییر ساختار قدرت و آرایش طبقاتی ملازمت داشت. مطابق تحلیل اسکاچپول، دولت برای انجام اصلاحات احتیاج به پول پیدا میکند. بنابراین ناچار میشود برای تامین مخارج نوسازی به طبقات مسلط مراجعه کند. به همین دلیل منازعهای میان دولت و طبقات حاکم پیدا میشود. در اینجا دو حالت ممکن است به وقوع بپیوندد: یا دولت متشکل از طبقات مسلط است که در این صورت دولت متلاشی میشود و دولت جدیدی که قادر به سازماندهی مجدد روابط اجتماعی و اقتصادی باشد، ظاهر میشود. حالت دوم آن است که دولت متشکل از زمینداران نیست. در این صورت، نوسازی میتواند بدون فروپاشی دولتی انجام گیرد. به نظر میرسد دولت محمدرضا شاه در ایران در این زمان متشکل از طبقه زمیندار نبود.
تحولات دوران رضاشاه به افول قدرت سیاسی زمینداران انجامیده بود هر چند در این دوران، این طبقه همچنان قدرت اقتصادی را در دست داشت. دولت محمدرضا شاه نیز قادر شد به سرکوب طبقه زمیندار دست یازد و قدرت اقتصادی آنان را نیز با انجام اصلاحات ارضی و توسعه روابط سرمایهدارانه از بین ببرد. دولت محمدرضا شاه به یک دلیل دیگر نیز به طبقات احتیاج نداشت و آن هم درآمدهای حاصل از فروش نفت بود. در اینجا لازم است کمی بیشتر به اصلاحات ارضی و نقش آن در از میان بردن طبقه مسلط و درآمدهای نفتی بپردازیم. همچنین لازم است به نقش اجتماعات شهری در فرآیند انقلاب ایران نیز اشارهای داشته باشیم.
افول روستاها و ظهور شهرها: اجتماعات شهری بنیان مقاومت سیاسی
اصلاحات ارضی در دهه ۱۳۴۰ ش. در ایران اتفاق افتاد. با این اصلاحات تحولی کیفی در کشاورزی رخ داد و کشاورزی سرمایهداری (به جای سهمبری) به وجود آمد که ترتیبات ارضی، ساختار طبقاتی روستایی و عملکرد کشاورزی را تحت تاثیر قرار داد، بهطوری که ۹۳ درصد از سهمبران به مالک تبدیل شدند، اما وضعشان بهبود نیافت. ملاکان عمده باقی ماندند و عدهای به سرمایهدار تبدیل شدند. یک طبقه متوسط روستایی (تجار روستایی) ظهور کرد که در شوراها و تعاونیها مسلط بودند. بعد از اصلاحات، دولت جایگزین اربابان شد و در نتیجه تضاد روستاییان با اربابان به تضاد روستاییان با دولت تبدیل شد. کشاورزی تجاریای که به وجود آمده بود نیز با مشکلات متعددی مواجه بود. بهطور کلی میتوان گفت دهه ۱۳۴۰، دوره گذار از وجه تولید دهقانی سهم بری به کشاورزی سرمایهداری است. در این دوره میلیونها تولیدکننده خردهپا به وجود آمدند که با اجرای اصلاحات ارضی، دیگر دهقان سهمبر نبودند و بلکه خود صاحب زمین محسوب میشدند.
دهقانان ایرانی بهطور روزافزون در نظامی ادغام میشدند که از لحاظ توزیع، رابطه با بازار را پذیرفته بود و از کارگران کشاورزی بدون زمین در واحدهای کشت و صنعت، شرکتهای زراعی و مزرعههای متوسط تا بزرگ استفاده میکرد. نتیجه بحثهای فوق این است که جامعه ایران قبل از وقوع انقلاب، بوروکراسی کشاورزی نبود و برخلاف بسیاری از انقلابهای اجتماعی، دهقانان نیروی قیامکننده و انقلابی نبودند. مرکز مخالفتهای انقلابی در برابر شاه، اجتماعات شهری بودند یعنی مراکزی که بهطور مستقل از حکومت عمل میکردند و شکلگیری مخالفتهای منسجم و یکپارچه در آنها امری امکانپذیر بود. به لحاظ تاریخی، جهان اقتصادی ـ اجتماعی بازار مرکز زندگی شهری بود و در آن پیوندهای قوی بین تجار و صنعتگران و دهقانان دهات برقرار بود. البته سیاستهای دولت نیز در شکلگیری این مخالفتها تاثیر بسیاری داشت. همانطور که گفتیم دولت پهلوی تحتفشار نظام اقتصادی بینالمللی، دست به نوسازی اقتصادیزده و صنعتی شدن سرمایهدارانه و سبک جدیدی از زندگی شهری را تشویق میکرد و در مقابل بازار تهران و شهرهای دیگر را به لحاظ اقتصادی تحتفشار قرار داده و محدود کرده بود. به این ترتیب بازار و اجتماعات سنتی شهری به مرکز مخالفتهای شهری در برابر شاه تبدیل شده بودند.
اینگونه اجتماعات سنتی دارای سازماندهی بودند و نقش غیرقابل انکاری را در بسیج مردمی و دامن زدن به آن ایفا کردند. اسکاچپول با تاکید بر نقش اجتماعات شهری در انقلاب، در حقیقت میخواهد از نظر خویش مبنی بر اینکه انقلابها صرفا ماحصل روند نوسازی پرشتاب نیستند، دفاع کند. او هنوز به نظر آن دسته از نظریهپردازانی که مدعیاند روند نوسازی پرشتاب به تنهایی موجد انقلاب است، خرده میگیرد و میگوید: آن دسته از نظریهپردازانی که نوسازی سریع را به تنهایی مولد انقلاب میدانند در اشتباهند ـ گرچه برنامههای پرشتاب باعث اختلالات و نارضایتیهای گسترده شده بود. در حقیقت، اختلالات و نارضایتیها به تنهایی به مردم تواناییهای سازمانی و منابع مستقلی را که برای حفظ مقاومت در برابر صاحبان قدرت سیاسی و اقتصادی نیاز دارند، اعطا نمیکند. به نظر اسکاچپول حتی با وجود نوسازی، هنوز هم سازمانها و شبکههای سنتی شهری مانند بازار و مساجد به حیات خود ادامه داده بودند و همین شبکهها بودند که نارضایتیها را تبدیل به کنش سیاسی کردند.
نفت و اقتصاد ایران
منبع مالی دولت ایران قبل از نفت مازاد عشیرتی و کشاورزی بود. این مازاد هیچگاه نتوانست در بازار قرار گیرد و مبادله و تقسیم کار اجتماعی را گسترش دهد، چراکه مازاد محصول از سوی دولتها مصرف میشده و در بازار عرضه نمیشده است. به این ترتیب، طبیعی بود که امکان گسترش بازار و زمینه گسترش تقسیم کار اجتماعی به وجود نمیآمد. از هنگامی که نفوذ خارجی در ایران گسترش مییابد و از زمانی که منابع نفتی مورد اکتشاف و بهرهبرداری قرار میگیرند، به تدریج درآمدهای نفتی جایگزین مازاد محصولات کشاورزی میشود. به عبارت دیگر، دولتهای بعدی به این علت میتوانستند مخارج نوسازی را تامین کنند که قادر بودند درآمد نفتی را در اختیار گیرند. نفت به جای کشاورزی و دامداری توانسته است منابع مالی دولت را فراهم آورد. اما بهطور متناقض، وابستگی به قیمت نفت، دولت را در برابر نوسانات قیمت نفت آسیبپذیر کرد. این آسیبپذیری به دو علت بود؛ یکی، بالا رفتن قیمت نفت موجب فراوانی دلارهای نفتی و فعال شدن بیش از حد اقتصاد میشد. این فعالیت، در ظهور بسیاری از امکانات زیربنایی و رشد موثر تقاضا که سریعتر از روند عرضه بود، نمایان و در نتیجه این امر به تورم و کمبود امکانات اولیه از قبیل مواد غذایی و سایر کالاهای مصرفی منجر میشد. دیگر اینکه افزایش عایدات نفتی بهطور متناقض باعث بالا رفتن هزینههای دولت میگشت که از درآمد آن پیشی میگرفت و بنابراین باعث افزایش آسیبپذیری ایران در برابر افت و خیزهای اقتصادی در بازار جهانی میشد.
توان انقلابی دهقانان ایرانی
در ایران تا پایان قرن سیزدهم هجری شمسی اقشار گسترده دهقانی وجود داشتند اما جنبشهای گسترده و مستمری وجود نداشت، بلکه شورشها بهطور عمده پراکنده بودند و اغلب هم سرکوب میشدند. علت فقدان شورشهای گسترده و دهقانی بهرغم گستردگی این طبقه در ایران عبارت بود از اینکه اولا، دهقانان در دورههای ثبات تحت نظارت حکام و زمینداران بودند. ثانیا، طبقه دهقان ایرانی طبقهای یکدست نبود چون همواره انواع گوناگونی از مالکیت زمین وجود داشته که بر هر یک از آنها مناسبات متفاوتی حاکم بوده است. ثالثا، دولتها اغلب شورشها را سرکوب میکردند. تنها در اواخر قرن سیزدهم هجری شمسی و بهخصوص در هنگام انقلاب مشروطه بود که زمینه برای شورشهای گسترده دهقانی آماده شد، اما بازهم شورشهای عمدهای رخ نداد و شورشهای انجام شده نیز پیوندی مستمر با جنبشهای شهری نداشت. در دوره پس از سال ۱۳۴۰ ش. و با انجام اصلاحات ارضی بسیاری از دهقانان صاحب زمین شدند و دیگر تحت تاثیر استثمار شدید مالکین قرار نداشتند بنابر این تا اندازهای از توان انقلابی برخوردار بودند.
بخشی از یک مقاله
منابع:
- دلاوری، ابوالفضل. (۱۳۶۹ - ۱۳۷۰). «نوسازی در ایران: موانع و تنگناهای نوسازی سیاسی و اقتصادی تا پایان عصر قاجار». رساله فوق لیسانس. دانشگاه تهران: دانشکده حقوق و علوم سیاسی.
- فرهی، فریده. (تابستان ۱۳۷۵). «فروپاشی دولت و انقلابهای شهری: تحلیل تطبیقی از انقلابهای ایران و نیکاراگوئه». راهبرد، ش ۱۰.
- (زمستان ۱۳۷۷). «نظریه اسکاچپول و انقلاب اسلامی». پژوهشنامه متین، ش ۱.
ـ هادیان، ناصر. (۱۳۷۵). «نظریه اسکاچپول و انقلاب اسلامی ایران». راهبرد. ش ۹.
ارسال نظر