براساس نحله‌ای که آنتونی اسمیت و چند نفر دیگر پایه‌گذاری کردند، دولت‌های مدرن لوح سفید نیستند و بر بستری از خاطره استوارند و مساله عناصر ذهنی برایشان اهمیت دارد. اسمیت این نگره‌ها را مورد نقد قرار می‌دهد که چند نمونه آن را ذکر می‌کنم: انتقاد اول اسمیت این است که گسست را نباید به معنای مرگ بدانیم؛ مثلا اگر ایران در طول تاریخ چندهزارساله‌ا‌ش گسست‌های مختلفی داشته به معنی مرگ یک هویت و سرزمین نیست، چون ممکن است یک ملت خودش را بازسازی کند.

انتقاد دوم اسمیت به این موضوع است که این دو گروه گرایش خیلی اروپامدارند و مناطقی مثل آمریکای لاتین، ‌آسیا، خاورمیانه و... را نمی‌بینند. انتقاد سوم وی مربوط به استمرار سیاسی است، ایده اسمیت این است که نظریات دوگانه ازلی‌انگاری و مدرن‌ها تاکیدشان به مساله دولت است و هویت‌ها را خیلی سیاسی می‌بینند، به همین دلیل مرگ دولت در ایران را مرگ هویت ملی و ایرانی فرض می‌کنند. نقد چهارم وی به این دو دیدگاه مربوط به آشفتگی مفاهیم است،‌ اسمیت معتقد است نگره‌های قبلی بین دولت‌سازی و ملت‌سازی فرق نمی‌گذارند، به همین دلیل سراغ دو مفهوم جدید برای ملت‌ها می‌رود؛ وی مطرح می‌کند دو نوع ملت در عصر جدید داریم: ملت‌های پس از ناسیونالیسم و ملت‌های پیش از ناسیونالیسم. ملت‌های پیش از ناسیونالیسم دارای تبار و خاطره قومی جدی هستند مثل ایران، مصر، ‌چین، ارمنستان، اتیوپی، ... اما ملت‌های پس از ناسیونالیسم به‌مثابه یک جنبش سیاسی خلق شده‌اند مانند اکثر کشورهای اروپایی دنیا مثل انگلستان. یکی دیگر از مفاهیمی که اسمیت استفاده کرده مساله مرز است، وی معتقد است برای تعیین هویت‌های تاریخی ملت‌ها باید نقاط مرزی نمادین را در طول تاریخ دنبال کنیم؛ به همین دلیل نام این رویکرد نمادپردازی قومی است.

- حبیب‌الله فاضلی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران، به نقل از یک سخنرانی