زمان در حال تغییر بود
میخائیل گورباچف در کتاب خاطراتش شرحی مفصل از چگونگی به قدرت رسیدن و تصمیم به اصلاحات ساختاری در درون قدرت سیاسی اتحاد جماهیر شوروی با هدف دموکراتیک کردن آن، بهدست داده است. در اینجا چند بند از خاطرات او را میخوانید: با وجود آنکه وزارت دفاع به خوبی آگاه بود مسابقه تسلیحاتی برای کشور چه هزینهﺍی دارد، در همه سالهای کار من در مسکو آنها هرگز پیشنهادی برای کاهش هزینهﻫﺎی دفاعی ارائه ندادند. حالت موجود بهنظر میﺭسید به سود بعضی از گفتوگوکنندگان ما در ژنو بود که حقوقﺷﺎن را به ارز خارجی دریافت میﮐﺮدند و بر این عقیده بودند که «هرچه گفتوگوها طولانیﺗﺮ شود، برای ما بهتر خواهد بود.
میخائیل گورباچف در کتاب خاطراتش شرحی مفصل از چگونگی به قدرت رسیدن و تصمیم به اصلاحات ساختاری در درون قدرت سیاسی اتحاد جماهیر شوروی با هدف دموکراتیک کردن آن، بهدست داده است. در اینجا چند بند از خاطرات او را میخوانید: با وجود آنکه وزارت دفاع به خوبی آگاه بود مسابقه تسلیحاتی برای کشور چه هزینهﺍی دارد، در همه سالهای کار من در مسکو آنها هرگز پیشنهادی برای کاهش هزینهﻫﺎی دفاعی ارائه ندادند. حالت موجود بهنظر میﺭسید به سود بعضی از گفتوگوکنندگان ما در ژنو بود که حقوقﺷﺎن را به ارز خارجی دریافت میﮐﺮدند و بر این عقیده بودند که «هرچه گفتوگوها طولانیﺗﺮ شود، برای ما بهتر خواهد بود.» در این فرصت، راجیو گاندی بعضی اطلاعات محرمانه را که معتقد بود کاملا موثق است در اختیارم قرار داد: دولت بوش در بررسی سیاست خارجی به این نتیجه رسیده بود که محبوبیت فزاینده پروسترویکا و دبیرکل شوروی به سود منافع آمریکا نبود.
یک گروه ویژه قرار بود در دولت آمریکا برای مقابله با این «تهدید» تشکیل شود. این تایید غیرمنتظرهﺍی بود بر اطلاعاتی که من قبلا از منابع مختلف دریافت کرده بودم. من بارها این موضوع را در مذاکراتم با مقامهای آمریکایی از جمله رئیسجمهوری مطرح کرده و معمولا اضافه میﮐﺮدم از ارزیابی آنها درباره اوضاع اتحاد شوروی و سیاست رهبری شوروی آگاه شدهام. من ناراحتی آشکار آنها را از اظهاراتم نادیده میﮔﺮفتم و تلاش میﮐﺮدم شریکهایم را متقاعد سازم که اصلاحات ما هدفش نهتنها پاسخگویی به منافع حیاتی ملت شوروی بلکه کمک به بهترین شریکهایمان در خارج بود و زمان آن رسیده بود که آنها خود و سیاستهایشان را از آثار باقیمانده عقیدتی جنگ سرد آزاد سازند.
بلافاصله پس از درگیری ویلنیوس (تظاهرات مردم لیتوانی در آوریل ۱۹۹۰)، یلتسین به تالین رفت و در آنجا با رهبران سه جمهوری دیدار و سندی را در شناسایی حاکمیتﺷﺎن از سوی روسیه امضا کرد. در ۱۹ فوریه یلتسین یک سخنرانی احساساتی از تلویزیون ایراد کرد و خواستار استعفای فوری رئیسجمهوری USSR و انتقال قدرت به شورای فدراسیون شد. سخنرانی او با اشارهﻫﺎی بیﺍدبانه و تند درباره من همراه بود. دستانش میﻟﺮزید. او آشکارا کنترل خود را از دست داده بود و با زحمت از روی یک متن از قبل نوشته شده میﺧﻮاند. ۲۰ روز بعد، در نهم مارس، او در یک دیدار منظم از «دم کینو» (مرکز اتحادیه سینماگران) از هوادارانش خواست «به رهبری کشور که دارد ما را به داخل گرداب میﮐﺸﺎند، اعلام جنگ کنید.» او چنین وانمود کرد که من داشتم «مردممان و دموکراسیﻣﺎن را فریب میﺩادم.» در ۱۰ مارس یک گردهمایی در مسکو «به حمایت از یلتسین، کارگران معدنهای زغالسنگ و حاکمیت روسیه» برپا شد.
در سال ۱۹۹۰ حدود ۲/ ۵ میلیون نفر از صفوف حزب خارج شدند. این روند پس از انتشار بحثﻫﺎی پلنوم آوریل سرعت بیشتری گرفت. در اول ژوئیه سال ۱۹۹۱ تنها ۱۵ میلیون عضو حزب باقی ماندند. به این ترتیب ظرف ۱۸ ماه، بیش از چهار میلیون، یا ۲۲ درصد یا حزب را ترک کردند یا از آن اخراج شدند. اما تنها یک نتیجهگیری وجود داشت: ما باید انتقال حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی به یک حزب نوین سیاسی مبتنی بر سوسیالیسم دموکراتیک را سرعت میﺑﺨﺸﻴﺪیم. من ادامه دادم «نظام مطلقگرا و دیوانسالاری که به وسیله استالین ایجاد شد توانست با تمرکز نیروها و منابع این کشور پهناور به نتایج مهمی دست یابد.» اما این تلاشﻫﺎی خارقالعاده بهتدریج شیره سلامت جامعه را کشید، به نابودی منابع منجر شد و انگیزه کار تولیدی را از بین برد. اندیشه لنین در مورد اینکه سوسیالیزم را نمیتوان برپایه احساسات ناب بنا کرد در عمل ثابت شد. مدتها قبل معلوم شده بود توانایی نظام تقریبا به پایان رسیده است، به همین دلیل بود که پس از مرگ استالین برای تغییر اوضاع تلاشهایی صورت گرفت. زمان در حال تغییر بود، اختناق جمعی پایان یافته بود و بسیاری از جنبهﻫﺎی میراث استبداد تقبیح شد. با این حال ریشه قدرت و دولت، همان نظام دیوانسالار هنوز در کار بود و با سیطره مالکیت دولتی تقویت شد.
منبع: خاطرات گورباچف، ترجمه: فریدون دولتشاهی، انتشارات: اطلاعات، تهران - 1378
ارسال نظر