نگاهی به روابط ایران و آمریکا در سده نوزدهم و بیستم
نفوذ اتازونی
امیر مکی
بیگمان یکی از مهمترین رویکردهای استعماری طی دو سده گذشته از طرف ایالاتمتحده آمریکا یا اتازونی صورت گرفته است. این رویکرد از مبلغان مذهبی و گروههای تبشیری شروع شد و پس از گذشت اندک زمانی به دخالت مستقیم و تصمیمگیریهای کلان و نفوذ بیحد و حصر و غارت منابع طبیعی ایران انجامید. رابطه ایران و آمریکا با ورود مبلغان مذهبی پروتستان از سال ۱۸۲۹ میلادی آغاز شد. اعضای این میسیون مذهبی فعالیتهای خود را در ارومیه، در بین آسوریهای ساکن آن ناحیه با تبلیغات مذهبی آغاز کردند و سپس با ساختن مدرسه و تعلیم زبان انگلیسی به کودکان فعالیتهای خود را گسترش دادند.
امیر مکی
بیگمان یکی از مهمترین رویکردهای استعماری طی دو سده گذشته از طرف ایالاتمتحده آمریکا یا اتازونی صورت گرفته است. این رویکرد از مبلغان مذهبی و گروههای تبشیری شروع شد و پس از گذشت اندک زمانی به دخالت مستقیم و تصمیمگیریهای کلان و نفوذ بیحد و حصر و غارت منابع طبیعی ایران انجامید.رابطه ایران و آمریکا با ورود مبلغان مذهبی پروتستان از سال ۱۸۲۹ میلادی آغاز شد. اعضای این میسیون مذهبی فعالیتهای خود را در ارومیه، در بین آسوریهای ساکن آن ناحیه با تبلیغات مذهبی آغاز کردند و سپس با ساختن مدرسه و تعلیم زبان انگلیسی به کودکان فعالیتهای خود را گسترش دادند. امیرکبیر کوشش فراوانی کرد تا بتواند عملا نیروی سومی را به صحنه سیاست ایران وارد کند تا شاید از قدرت و توسعه نفوذ روس و انگلیس بکاهد، امیرکبیر در تعقیب این سیاست به حاجی میرزا احمدخان، مصلحتگذار ایران در استانبول دستور داد تا با جورج مارش (George Marsh) وزیر مختار آمریکا در عثمانی جهت ایجاد روابط و نهایتا انعقاد قراردادی بین دو دولت وارد مذاکره شود.
در این بین پیشنهاد ایران مورد استقبال زاکاری تایلور (Zacharie Tylor) رئیسجمهوری وقت آمریکا قرار گرفت و به موجب آن دستوراتی به جورج مارش داده شد که در نتیجه مذاکرات بهعمل آمده، امضای عهدنامه مودت و کشتیرانی در سال ۱۸۵۱ میان دو کشور منعقد شد اما یک ماه پس از انعقاد این قرارداد امیرکبیر از صدارت عزل و در عمل با کارشکنیهای انگلستان عهدنامه مبادله نشد و پس از چندی موضوع بهطور کامل منتفی شد. و اما مجددا در سال ۱۸۵۶ میلادی با توجه به تیرگی روابط ایران و انگلیس، اینبار ناصرالدین شاه به فکر یاری جستن از آمریکا شد و حاجی میرزا احمدخان مذاکره با کارول اسپینس (Carrol Spence) وزیر مختار آمریکا در عثمانی را از سرگرفت، آنچنان که دولت ایران مایل بود تا کشتیهای بازرگانی ایران در خلیجفارس توسط کشتیهای نیروی دریایی آمریکا حمایت شود و جزایر ایران را از تسلط و تعرض انگلستان و عثمانی حفظ کند.
دولت آمریکا از پذیرفتن این شرایط امتناع ورزید و دولت ایران ناچار از خواسته خود چشم پوشید اما عهدنامه مطروحه در ۱۳ دسامبر ۱۸۵۶ میلادی در استانبول به امضا رسید و پس از شش ماه مبادله شد. مهمترین نکات قرارداد عهدنامه دوستی و کشتیرانی در دوره امیرکبیر مشتمل بر یک مقدمه و هشت ماده بود، آنچنانکه در زمان امیرکبیر برای جلب حمایت آمریکا از ایران و تثبیت موقعیت آن دولت در خلیجفارس در ماده ۴ قرارداد به آمریکا آزادی کشتیرانی در رودخانههای ایران را داده بود حال آنکه چنین اجازهای به کشورهای دیگر داده نشده بود. از جمله امتیازات مهم دیگر اجازه تاسیس کنسولگری در بوشهر برای ایالاتمتحده آمریکا بود که با توجه به قطع روابط ایران و انگلیس بر اثر ماجراهای هرات عملا استقبال از عهدنامه ایران با آمریکا قوت خاصی گرفت.از طرف دیگر جان داوودخان، مترجم اول دولت ایران، مامور شد تا در وین با هنری جکسون وزیر مختار آمریکا در اتریش درباره عهدنامه گفتوگو کند. جان داوودخان به جکسون گفته بود که شاه، دولت ممالک متحده آمریکا را به آزادیخواهی و اقتدار میشناسد و درخواست مودت و حمایت را از دولت آمریکا خواستار است.سرانجام عهدنامه دوستی و تجارت ایران و آمریکا در تاریخ ۱۳ دسامبر ۱۸۵۶ (۲۲ آذر ۱۲۳۵ش.) در استانبول امضا و مبادله شد.
وزیر مختار آن روز آمریکا در استانبول به میرزا ملکم خان ناظمالدوله گفته بود: «سرنوشت آمریکا این است که تجارت آینده جهان را قبضه خواهد کرد» یکی از وزرای مختار آمریکا در همان زمان نیز به وزارت خارجه این کشور نوشت:
... تجارت سالانه ایران از هجده تا بیست میلیون دلار است. پنبه آمریکا را ممکن است بتوان در ایران رواج داد، اما جالب آنکه نفت آمریکا اکنون در آن کشور راه یافته است...
سرانجام اس، جی، دبلیو، بنجامین (S.G.W. Benjamin) نخستین سفیر آمریکا در ایران، در سال ۱۲۶۱ شمسی در میان استقبال پرشکوه دولت وقت به تهران وارد شد و برای مدت دو دهه نیز در ایران ماند. به این ترتیب گسترش روابط سیاسی ایران و ایالاتمتحده آمریکا، امکان فعالیت میسیونهای مذهبی را بیشتر فراهم کرد و مبلغان مذهبی حداکثر استفاده را از موقعیت کرده و به گسترش تبلیغات خود بیش از پیش افزودند. از سال ۱۸۷۲ میلادی میسیونهای مذهبی در شهرهای بزرگ ایران ساختن مراکز فرهنگی و تبلیغی را در دستور کار خود قرار دادند. تبلیغات آنها در ابتدا محدود به ترویج مذهب پروتستان بین آسوریها و ارامنه بود، ولی به تدریج دامنه تبلیغات شان وسعت یافت و در بین مسلمانان نیز شروع شد ولی توفیق چندانی به دست نیاوردند.
مهمترین وسیله تبلیغ آنها در ایجاد مدارس، بیمارســتانها و سازمانهای خیـــریه بود که از این طـریق میتوانستند در ایجاد تماس مستقیم با مردم قدم بردارند و در عمل محبت و نظر مردم را به خود جلب کنند. آنطور که جهت توسعه منطقه نفوذ خود، دولت ایالاتمتحده آمریکا براساس توافقی با دولت انگلستان مناطق شمالی و غربی ایران را تا سر حد امکان در دست گرفت.در ابتدای دوره نفوذ، رفتار سیاسی و کلی ایالاتمتحده به هنگام انقلاب مشروطه در ایران به ظاهر بیطرفانه بود ولی در بعضی مواقع به طرفداری از انقلاب و انقلابیون میپرداختند و اخبار مطبوعات آمریکا در مورد انقلاب مشروطه ایران تا حد زیادی با واقعیات منطبق بود. باسکرویل مدیر مدرسه آمریکاییها در تبریز به طرفداری از انقلابیون پرداخت و در این راه نیز کشته شد و بر اساس مشاهدات انجام شده مرگ باسکرویل اثر بسیار خوبی روی مردم ایران گذاشت و نظر مساعدی نسبت به آمریکاییها در بین اقشار مختلف مردم نمود پیدا کرد.
و اما پس از آن در سال ۱۹۱۱ میلادی دولت وقت ایران تقاضایی مبنی بر فرستادن کارشناسان امور مالی از آمریکا کرد که در جواب ایالاتمتحده نیز گروهی متخصص در امور مالی را تحت سرپرستی مورگان شوستر(Morgan Shuster)به ایران فرستاد. شوستر بهعنوان مشاور امور مالی حکومت و به ریاست خزانه دولتی منصوب شد. پس از گذشت یک دهه از فعالیت گروه اعزامی اول، دولت ایران برای رهایی از سلطه انگلیس و جهت برقراری روابط نزدیکتر با ایالاتمتحده مجددا در سال ۱۹۲۲ و برای بار دوم از آمریکا تقاضای اعزام یک گروه مشاور اقتصادی کرد که بنا به خواسته دولت ایران، ایالاتمتحده میسیونی را به ریـاست میلسپو (DR.A.C.Millspaugh) به ایران اعزام کرد. در مدت پنج سال توقف این گروه در ایران خدمات مهمی نیز انجام گرفت، اما گروه اقتصادی مذکور به همان نسبت نیز در امور مختلف دیگر دولت ایران مداخله میکرد. این گروه پس از پایان مدت خدمت و انقضای قرارداد، خاک ایران را ترک کرده و به آمریکا بازگشتند.
هسته اصلی سیاست و استراتژی آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم در مورد ایران به اینگونه بود که از ایران بهعنوان یک کشور مهم در منطقه خاورمیانه و بهعنوان پایگاهی مطمئن استفاده کند بهخصوص در موارد زیر:
۱- یکی از علل اشغال ایران استفاده از چاههای نفت و نهایتا دور نگهداشتن دست دشمن از انرژی حاصل از نفت ایران بود.
۲- ایران بهعنوان پلی که اروپا و آسیا را به هم مرتبط میکند و نقش ارتباطی حمل و نقل بین دوقاره را ممکن میسازد.
۳- ایران دارای مرز طولانی و مشترک با اتحاد جماهیر شوروی همیشه مورد توجه بود و زمینه مناسبی جهت ایجاد پایگاههای جاسوسی به حساب میآید.
۴- آبراه مهم خلیجفارس دستیابی به اقیانوس هند و آبهای آزاد را ممکن میکرد.
۵- سعی و تلاش برای تعیین منطقه نفوذ و تقسیم منافع کشور.
در آستانه انقلاب مشروطه ما شاهد یک سلسله فعالیتهای دیپلماسی استعماری اروپا نیز در ایران بودیم که مرکز ثقل آن انگلیس و روسیه تزاری بود.لرد لنسدون وزیر امور خارجه انگلیس در پنجم مه ۱۹۰۳میلادی در پارلمان این کشور اعلام کرد «دولت پادشاهی انگلیس، برقراری مرکز بحری یا دریایی را در خلیجفارس از ناحیه هر دولتی که باشد نوعی تعدی و تجاوز به منافع انگلــستان تلقی میکند و یقینا با تمام وسایلی که در اختیار دارد با چنین اقدامی به مخالفت برخواهدخاست.»او میخواست انگلستان در جنوب ایران نفوذ توافقی برقرار کند و روسیه در شرق ایران، سیستان را که مجاور با مرز افغانستان است بهعنوان منطقه نفوذ انگلستان، به رسمیت بشناسد.
آلمان نیز با دیپلماسی نوین خود میکوشید میان متحدان اروپایی نفاق ایجاد کرده و از وحشت بورژوازی روس و دولت تزاری در مورد بازار ایران و نفوذ آن دولت در شمال این کشور نیز بهرهجویی کند؛ بهطوری که بهدنبال نفوذ به بازار کالای ایران و در نهایت اعزام کارشناسان صنعتی خود در راستای احداث راهآهن و صنایع مادر بود. دولت انگلیس نیز از نفوذ آلمان در ایران و درحوزه خلیجفارس سخت مضطرب شد و به اتفاق دولت روسیه تزاری از دولت ایران خواست که بدون مشورت با روسیه و انگلستان به هیچ کشور و دولتی نه تنها امتیازی، بلکه اجازه دخالت در امور داخلی خود را ندهد.
در پی آن ایالاتمتحده آمریکا نیز در آغاز سده بیستم بهدنبال جای پای محکمی در ایران بود. کوششهای آمریکا در ایران اندکی پیش از جنگ با مخالفت انگلستان و روسیه مواجه شد و به شکست انجامید، ایالاتمتحده آمریکا نخستین تلاش خودرا برای اعمال نظارت بر امور مالیه ایران به کار برد، البته مقامات واشنگتن از پشتیبانی پنهانی انگلستان نیز برخوردار بودند.و اما در سالهای تصدی دولت قوام در ۱۹۲۲-۱۹۲۱، قراردادی منعقد شد و امتیاز بهرهبرداری از منابع نفت شمال را در استانهای آذربایجان، خراسان، گیلان و مازندران به شرکت آمریکایی (استاندارد اویل) واگذار کرد که بر اثر اعتراض دولت شوروی به موقع به اجرا گذاشته نشد، همچنین قوام در سال ۱۹۲۲ نیز با کمپانی دیگر آمریکایی به نام (سینکلر) وارد معامله مشابهی شد که مجددا با اعتراض شدید شوروی مواجه شد.
تئودور سرچ، رئیس انجمن کارخانجات ملی آمریکا در سال ۱۸۹۷ خواستههای توسعهطلبانه خود را اینطور بیان کرد: «بسیاری از کارخانجات ما بیش از ظرفیت بازارهای داخلی رشد کردهاند، تهاجم و گسترش تجارت خارجی تنها راه امید برای دورماندن از کاهش درآمد است.» در اواخر سال ۱۹۰۰ وزیر امور خارجه آمریکا جان فوستر در مجله «ایندیپندنت» نوشت: «به هر حال با تمام اختلافنظرهایی که در بین مردم آمریکا در مورد سیاست توسعهطــلبی ارضی وجود داشته، بهنظر میرسد که همه متفقالقولند که گسترش تجاری مطلوب است و این بهصورت یک ضرورت در آمده و در واقع برای ما هم ضروری است که بازارهای جدید و بیشتر را برای تولیدات کشاورزی و صنعتی خود جستوجو کنیم بدون این بازارها، قادر نخواهیم بود شکوفایی و موفقیت صنعتی خود را حفظ نماییم.»ویلسون، رئیسجمهوری آمریکا در سال ۱۹۱۲ در این مورد میگوید: «گسترش صنایع ما به حدی رسیده است که اگر راه به بازارهای جهانی نیابد متلاشی میشود بازارهای داخلی ما دیگر کفایت نمیکند، ما احتیاج مبرمی به بازارهای خارجی داریم.»
هوبرت هوور، رئیسجمهوری آمریکا از حزب جمهوریخواه میگوید: «ما باید برای مازاد تولیداتمان بازارهای سودآوری را پیدا کنیم.» و در همین رابطه نیز فرانکلین روزولت در سال ۱۹۳۵ چنین نظر میدهد: «اگر قرار باشد که تولیدکنندگان آمریکایی در داخل کشور موفقیت و شکوفایی کامل و پایداری را برای ملت خود بنا نمایند پس لاجرم باید به بازارهای خارجی راه پیدا کرده و آنها را تصاحب نماییم، برای جلوگیری از نوسانات ناراحتکننده اقتصادی، تحولات اجتماعی و بیکاری، راه دیگری وجود ندارد.»آیزنهاور، دیگر رئیسجمهور آمریکا، سال ۱۹۵۳ در گزارشــی اینگونه توضیح میدهد: «مهمترین هدف سیاسی خارجی این است که یک جو دوستانه برای سرمایهگذاری در خارج از مرزهای خود بهوجود آوریم.»او در سال ۱۹۵۶ نیز بیان کرد: «استفاده از توسعهطلبی اقتصادی و نگاه نفوذی سیاست خارجی در درجه اول مبتنی بر یک اندیشه است و این اندیشه نیاز ایالاتمتحده آمریکا به دریافت مواد خامی است که کل اقتصادش را بر پا دارد و در صورت امکان، بازارهای سودآوری را برای مواد مازاد آن تامین کند، از این جریان این ضرورت نتیجه میشود که آن مناطقی از جهان که مواد خام در آنها تولید میشود نه تنها برای ما قابل حصول باشند بلکه مردم و حکومتهای آنها نیز مایل باشند براساس رابطه دوستانه با ما داد و ستد کنند.»
وزیر امور خارجه آمریکا دین راسک (Dean Rusk) نیز در سخنرانی خود در برابر شورای مشورتی بازرگانی آمریکا در سال ۱۹۶۲ نظر مشابهی را عنوان میکند:
«اقتصاد آمریکا باید نقش مهمی را که در حال حاضر در اقتصاد جهانی دارد گسترش دهد و آن پویایی که اساس توسعه اقتصادی ایالاتمتحده آمریکا بود باید اینک در ابعاد جهانی مورد استفاده قرار گیرد، با توسعه و گسترش ملتها، امکانات اقتصادی نیز حاصل میشود.»دین راسک در همان سال فهرست ۱۰۳ مورد از دخالت و نفوذ نیروهای نظامی آمریکا در کشورهای دیگر طی سالهای ۱۷۹۸تا ۱۸۹۵ را به کمیته مجلس سنا گزارش داد.بالاخره پرزیدنت کنــدی طی سخــنرانی خود در همان سال در نیــواورلئان اظهار کرد؛ «تجارت، رقابت و نوسازی مدتها است که بخش عمدهای از ماهیت و سیاست آمریکایی بوده است.»موارد مذکور نمونههای بارزی است که مشخصکننده سیاست خارجی و اقتـصادی آمریکا از زمان جرج واشنگتن به بعد بوده است.
منابع:
- فاتح مصطفی، پنجاه سال نفت ایران چاپ دوم ۱۳۵۸، ص ۴۹۱.
- عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، انتشارات امیرکبیر، ص ۳۲۲.
- پژوهشی در تاریخ دیپلماسی ایران، محمدعلی مهمید، ۱۳۶۱
- تاریخ روابط ایران و ممالک آمریکا، رحیم رضازاده ملک
ارسال نظر