سربازان و اعتراض اجتماعی

به‌رغم اینکه سربازان عموما روابط‌شان با جامعه خوب نبود، گهگاه به خصوص در زمان ناملایمات اقتصادی، در مخالفت با دولت و حضور انگلستان با ساکنان شهر احساس همدلی و همدردی می‌کردند.

بحران تنباکو نشان‌دهنده شکاف در وفاداری قشون نسبت به شاه بود. در اصفهان احساسات مردم علیه امتیاز تنباکو و مشارکت اجنبی در تجارت تنباکو آنقدر شدید بود که حتی بعد از الغای این امتیاز هم تا مدتی حاضر نشدند استعمال دخانیات را از سر گیرند. گزارش کرده‌اند که حدود ۵۰۰ سربازی که از اصفهان و اطراف آن جهت خدمت تحت امر ظل‌السلطان به کار گماشته شده بودند، افرادی غیرقابل اعتماد بودند لذا حاکم نمی‌توانست در برابر حرکت‌های اعتراض‌آمیز ایستادگی کند. در جریان شورش‌های سال ۱۳۱۰ شیراز علیه قوام‌الملک که یکی از عللش افزایش بهای نان بود، قوام افراد برخی طوایف وابسته به خود را برای حفاظت از خود به خدمت فراخواند. با وجود این مردم سرسختانه خواستار عزل او از کلانتری شیراز بودند و او را مجبور به کناره‌گیری کردند. انبوهی از ساکنان شیراز در اطراف تلگراف‌خانه گرد آمدند و شاه دستور داد به زور پراکنده‌شان کنند.

در ۲ ذی‌القعده ۱۳۱۰ به فوج‌های پیاده نظام منظم کزاز و خلج و واحد توپخانه دستور داده شد مردم را با تیر بزنند، اما واحدهای یادشده به طرفداری از مردم برخاسته و اعلام نمودند تا زمانی که مردم به شاه وفادارند آنها به خاطر قوام‌الملک با مردم وارد جنگ نخواهند شد. این واحدها در عوض به نیروهای وابسته به قوام حمله کردند. در نتیجه دولت مجبور شد از جمعیت استمالت و دلجویی کند و قول دهد که کلانتر را که فاقد وجهه مردمی بود، به تهران فرا خواند. این همکاری قاطع و استثنایی که بین سربازها و مردم صورت گرفت به دنبال انتقادهای فزاینده علیه حکومت بود که دلیل آن به خصوص افزایش بهای نان به علت تورم و آسیب‌های واردشده به محصولات کشاورزی در پی هجوم ملخ بود.

در همان سال شورش‌های سنگینی در اصفهان به خاطر نان درگرفت، طوری که ظل‌السلطان جنگ‌افزار و مهمات در اختیار نیروهای تحت امرش که تعدادشان ۷۲۵ نفر بود، قرار داد. اما چون هزینه سرسام‌آور زندگی به همان اندازه بر سربازان هم تاثیر می‌گذاشت، آنها با ساکنان شهر همدردی کردند و حاکم نتوانست به وفاداری‌شان اعتماد کند. بنابراین ظل‌السلطان مجبور شد با اصفهانی‌های ناراضی وارد مذاکره شود. پس در کاخ ظل‌السلطان مجمعی تشکیل شد که ۵۰۰ نماینده از طبقات مختلف در آن شرکت کردند و توافق کردند گندم خرواری ۷۰ قران و نان به قیمت ۶۰ قران فروخته شود.

منبع: عهد قاجار، ونسا مارتین، ترجمه حسن زنگنه، نشر ماهی، صص 180-181