مصدق و داستان نخست‌وزیری‌اش

«شب ۸ اردیبهشت ۱۳۳۰ که روز جلسه مجلس نبود، به مجلس شورای ملی احضار شدم. اکثریت نمایندگان هم آمده بودند و می خواستند در جلسه خصوصی به شور و مشورت بپردازند و تمایل خود را برای تعیین نخست‌وزیر به عرض شاهنشاه برسانند.

علت استعفای نخست‌وزیر (حسین علا) را از بعضی نمایندگان سوال کردم. یکی از دوستان گفت حضرات که مقصود، انگلیس‌ها بود چنین تصور کرده‌اند از این نخست‌وزیر و امثال او کاری ساخته نیست و می‌خواهند آقای سیدضیاءالدین طباطبایی را که هم اکنون به حضور شاهنشاه آمده و به انتظار رای تمایل در آنجا نشسته است، وارد کار کنند. جلسه تشکیل شد، به مشورت پرداختند و چون اکثریت نمایندگان این‌طور تصور می‌کردند تصدی آقای سیدضیاءالدین سبب خواهد شد که همان بگیر و ببند کودتای سال ۱۲۹۹ تجدید شود نه جرات می‌کردند از شخص دیگری برای تصدی این مقام اسم ببرند، نه مقتضیات روز اجازه می‌داد به کاندیدای سیاست بیگانه رای بدهند که چون صحبت درگرفت و مذاکرات به طول انجامید، برای تسریع در کار و خاتمه دادن به مذاکرات، یکی از نمایندگان که چند روز قبل از کشته شدن رزم آرا نخست‌وزیر به خانه من آمده بود و مرا از طرف شاهنشاه برای تصدی این مقام دعوت کرده بود و هیچ تصور نمی‌کرد برای قبول کار حاضر شوم، اسمی از من برد که بلا تامل موافقت کردم و این پیش آمد سبب شد که نمایندگان از محظور درآیند و همه بالاتفاق کف بزنند و به من تبریک بگویند.

موافقت من هم روی این نظر بود که طرح نمایندگان راجع به ملی شدن صنعت نفت از بین نرود و در مجلس تصویب شود. چنانچه آقای سیدضیاءالدین نخست‌وزیر می‌شد دیگر مجلسی نمی‌گذاشت تا من بتوانم موضوع را تعقیب کنم. مرا هم با یک عده توقیف یا تبعید می‌کرد. به‌طور خلاصه مملکت را قرق می‌کرد تا از هیچ جا و هیچ‌کس صدایی بلند نشود و او کار خود را به اتمام رساند.چنانچه شخص دیگری هم متصدی این مقام می‌شد، باز من نمی‌توانستم صنعت نفت را ملی کنم. مگر من در مجلس چهاردهم، نماینده اول طهران نبودم و نطقی تهیه نکرده بودم تا هروقت وضعیت اجازه می‌داد آن را در جلسه علنی بخوانم و از مضرات قرارداد رضاشاهی جامعه را مطلع و مستحضر سازم که وضعیت مجلس اجازه نداد حتی کوچک‌ترین سخنی در این باب بگویم، چون وکلای آن دوره غیر از چند نفر همه روی تمایل سیاست خارجی وارد مجلس شده بودند و حاضر نمی‌شدند کسی راجع به این قرارداد حرفی بزند و اظهاری کند...».

- خاطرات و تالمات مصدق، نشرعلمی، چاپ دهم، صص 177-178.