قیمتگذاری دولتی، نه اسلامی است و نه لیبرالی
حالا کی این اتفاق از سوی دولت میافتد، زمانی که تورم وجود دارد و میل به افزایش قیمت کالاها در بازار زیاد است، در چنین شرایطی دولت بخشی از کالاها را از قیمتگذاری بازاری خارج و تلاش میکند قیمت را تعادلی نگه دارد اما هرچه که زمان میگذرد هزینه حفظ این قیمت تعادلی از قیمت آزاد بالاتر میرود تا جایی که دیگر حفظ آن غیرممکن میشود.
یک مثال جهانی در این رابطه نظام برتون وودز است که در نهایت به شوک نیکسون و فروپاشی این نظام ختم شد. چراکه شرایط به گونه ای شد که پولی که چاپ شده بود ۴ برابر ذخایر طلا در بانک مرکزی آمریکا بود، یعنی عدم تعادل باعث شد آمریکاییها برای آنکه ۳۵ دلار در هر انس طلا را حفظ کنند، فشار سنگینی به ذخایر طلای آنها وارد بیاید، در آخر هم بگویند ما نمیتوانیم این کار را انجام دهیم.
این اقدام از نظر مکانیزمی با اقدامی که در دولت اقای رئیسی رقم خورده هیچ فرقی ندارد. دولت در ابتدا اعلام کرد ارز ۴۲۰۰ تومانی را حذف نمیکند، وقتی دیدند در تامین آن به مشکل برمیخورند ناچار شدند که از روی برخی کالاها ارز دولتی را حذف کنند، اما همچنان ارائه برخی کالاها با ارز دولتی یک تقاضای القایی در بازار ایجاد میکند، حالا این تقاضا را برهر چیزی میتوان تعمیم داد، مثلا در بازار خودرو، قیمت ۲۰۶ در کارخانه ۱۵۰ میلیون تومان بوده، در بازار ۳۰۰ میلیون، بعد شرایط طوری میشود که ۴ میلیون نفر برای ۲۰۶ ثبت نام میکنند در حالی که کل نیاز خودرو ما درسال ۱.۵ میلیون دستگاه بوده، اما چرا مردم با این حجم ثبت نام میکنند، چون میخواهند خودرو را ۱۵۰ میلیون بگیرند و ۳۰۰ میلیون بفروشند.
بنابراین وقتی شما میخواهید قیمت را تثبیت کنید با توجه به اینکه قیمت بازار کار خودش را می کند، یک قیمت تعادلی دولتی شکل میگیرد که متقاضی برای آن زیاد است و این عملا باعث میشود نظام اقتصادی کشور نتواند کارکرد مناسبی از خود نشان دهد.
در سیستم اقتصاد ایران از سال ۱۳۴۸ این وضعیت شکل گرفت، در دوره نخست وزیری منصور که عالیخانی وزیر اقتصاد بود، زمانی که قیمت نفت زیاد شد، شاه اصرار داشت تا بتواند دلارهای نفتی را خرج کند اما کابینه زیر بار نمیرفت، در آن زمان دولت توانسته بود تورم را دو درصدی نگه دارد، رشد اقتصادی خوبی را هم رقم زده بود اما شاه دوست داشت خرج کند و به سوی تمدن بزرگ برود، دولت زیر بار نمیرفت بنابراین شاه هویدا را روی کار آورد که گوش به فرمان باشد، هویدا سیاست شاه را قبول کرد در نتیجه تورم خیلی بالایی شکل گرفت که به ۲۰ درصد رسید، تا جایی که شاه گفت من با ارتش هم که شده بازار را کنترل میکنم اما نه شاه توانست با ارتش اقتصاد را کنترل کند و نه الان میتوان چنین کاری کرد.
اگر دولتها در اقتصاد تئوری منسجمی نداشته باشند محال است بتوانند موفق باشند. در اقتصاد اسلامی خط قرمز ما قیمت گذاری دستوری است، اما الان مردم فکر میکنند در حکومت اسلامی هرچه قیمتگذاری بیشتر باشد بهتر است، ما اصرار بر قیمتگذاری داریم و بحران را به یکدیگر پاس میدهیم، دولتها در این رویکرد آنقدر روی یک قیمت ایستادگی میکنند تا به بحران تبدیل شود، بحران که ایجاد شد کوتاه میآیند و یک قیمت دستوری جایگزین قیمت دستوری قبلی میشود. مثل بنزین ۴۰۰ تومان که جایگزین بنزین ۱۰۰ تومانی شد، این چرخه معیوب ادامه پیدا میکند در حالی که اگر کنترلهای قیمتی کنار برود هم به سود مردم است چراکه بهرهروی را بیشتر میکند و هم باعث ایجاد رقابت میشود و هم دولتها دیگر بینظم و پوپولیستی نیستند و اصل کار اقتصاد را انجام میدهند.
این دیدگاه که ما فکر میکنیم هرچه قیمتگذاری بیشتر باشد اسلامیتر است و عدالت بیشتری را لحاظ میکند نه خاستگاه نظریه چپ دارد، نه خاستگاه اسلامی دارد و نه لیبرالی. اما همه دولتهایی که تاکنون در کشور ما روی کارآمدهاند خود را متعهد به قیمتگذاری دستوری کردهاند.
در اقتصاد همیشه ناکارآمدترین دولت، قیمتها را تعیین میکند، متاسفانه ما در اقتصادمان اینگونه پیش میرویم و هنوز کسی شهامت آن را نداشته که این رویکرد را اصلاح کند.
چه گامهایی باید قبل از آزادسازی قیمتها برداشته میشد؟
اولین گام ضروری که قبل از آزادسازی یارانهها باید برداشته میشد ایجاد یک اجماع نخبگانی بود که این موضوع را به کشمکش سیاسی تبدیل نکند. در سال ۸۹ که هدفمندی یارانه ها اجرا شد کمی به سمت آزادسازی قیمتها حرکت کردیم اما برخی نخبگان سیاسی مقابل رئیس جمهور وقت ایستادند، در سال ۹۸ که بنزین آزاد شد و دولت دیگری بر سرکار بود نخبگان آن طرف اعتراض کردند، در حالی که هر دو این اقدامات از منظری بهتر از وضعیت قبلی بود و توجیه داشتند.
مشکلی که ما بر سر قیمتگذاری داریم بحث انفال و انرژی است. یعنی دعوایی که ما داریم بر سر قیمت سوخت است و یک سری مزاحمتهایی که در بازارهای دیگر شکل میگیرد. یعنی گاهی در سطح معاون اول رئیس جمهور میبینیم که درباره قیمت رب گوجه فرنگی اظهار نظر میشود و قیمتگذاری صورت میگیرد.
درباره بحث انفال و حاملهای انرژی پیشنهاد ما این است که به طور مساوی بین مردم تقسیم شود، دولت قیمت آن را کلا آزاد و به بازار واگذار کند، بودجهاش را هم از این محل خارج کند، این مساله باعث تورم هم نمیشود چون این هزینه در یک دایره بسته شروع به چرخیدن میکند.
در کشورمان الان بنزین را حدود ۶ سنت و گازوئیل را هم حدود ۱ سنت به فروش میرسانیم. از این بدتر نمیتوان در دنیا قیمتگذاری کرد. برای نابود کردن نظام اقتصادی همین یک متغیر کافی است، در این راستا یکی از نامناسبترین وعدههایی هم که از سوی رئیس جمهور داده شد این بود که قیمت بنزین را امسال گران نمیکنیم .
ما باید سیاست حمایتی را از سیاست قیمتی تفکیک کنیم. دولت اگر میخواهد کمکی کند مستقیما این کار را انجام دهد. دولت در انگلیس به هر بچهای که به دنیا میآید ماهانه تا ۱۸ سالگی ۳۵۰ پوند کمک میکند، آلمان ۲۵۰ یورو، این کشورها دیگر نمیآیند به شهروندانشان بنزین یارانهای و ارز ۴۲۰۰ تومانی بدهند. این کشورها سیاست حمایتی دارند اما آن را از مسیر دخالت قیمتی انجام نمیدهند.
دخالت قیمتی باید خط قرمز باشد، ما در قوانین این مساله را مینویسیم ولی اراده اجرای آن را کسی ندارد، چون اگر کسی تن به اجرای این قوانین بدهد تبدیل به آدم بد میشود که بقیه نخبگان جلوی آن میایستند و کار را به عوام فریبی میکشانند.
چنین مسائلی باعث میشود هزینه سیاسی اصلاحات اقتصادی در کشور شدیدا بالا رود. این اصلاحات یک اجماع نخبگانی در سطح حاکمیت کلان کشور میخواهد تا زمانی که این اصلاحات صورت نگیرد کارآمدی در کشور حل نمیشود و در حال حاضر کارآمدی تبدیل به پاشنه آشیل نظام شده است. سیاست تنظیم بازار از سوی دولت باعث شده بازار از سال ۱۳۴۸ تاکنون در بی تعادلی غرق شود.
کشورهای همسایه میتوانند در قیمتگذاری الگویی برای ایران باشند؟
ما در خاورمیانه الگوی مناسبی در زمینه قیمتگذاری نداریم، کشورهای حاشیه خلیج فارس کشورهایی هستند با درآمدهای بسیار زیاد و جمعیت کم، یعنی کشورهای ذرهای با درآمدهای عجیب و غریب. آنها هر طوری خرج کنند وضعشان خوب است.مثلا ترکیه با توجه به رشد اقتصادی که داشت مدتها برای ایرانیان الگو بود اما دیدیم زمانی که به آنها فشار میآید با نرخ بهره چطور رفتار میکنند.
متاسفانه اطراف ایران الگوی خوبی نداریم که اگر داشتیم شاید تاثیرات آن شامل حال ما نیز میشد. در اروپا زمانی که نرخ تورم بالا میرود آنها با طمانینه و عاقلانه رفتار میکنند، دستپاچگی ما را ندارند و در بحرانها علمی رفتار میکنند، اما ما یک اشتباه را چندین بار تکرار میکنیم و از آن عبرت نمیگیریم، ما تاکنون از دخالت قیمتی نتیجه نگرفتیم اما هنوز هم آن را تکرار میکنیم. مثلا همچنان به محض اینکه میبینیم شب عید قیمت کالایی بالا رفته یا کمیاب شده سریعا با صدور بخشنامه یا صادرات آن را ممنوع و یا قیمت دستوری صادر میکنیم. ایرادات کلان ما اینقدر جلوی چشم است که انگار آنها را نمیبینیم و وجود ندارند.